17 دی 1400
من و ضمیر ناخودآگاهم؛ ماجرای یک خرید اینترنتی
فروید میگوید ضمیر ناخودآگاهِ همۀ انسانها سرشار از عقدههای خاکبرسری است. برخی منتقدان اظهار داشتهاند که وی چرت میگوید. در این میان، لااقل بخشی از ضمیر ناخودآگاه من ناشی از عقدههای کتابی است. به عبارت دیگر، انباشته از کتاب است و خودش گونهای کتابخانۀ تخصصی مغشوش به شمار میآید. هر وقت سروکلهاش پیدا میشود، مثل اینکه یک کتاب صوتی راه افتاده باشد، شروع میکند به جر و بحث فلسفی. آخرین مورد برمیگردد به آخرین باری که کتابی را به صورت اینترنتی خریدم. پیامدش دعوایی بود که بین ما درگرفت و حرفهای ناخوشایندی که بار هم کردیم...
29 آذر 1400
با یک کتاب بهار میشود
«در باب حکمت زندگی» را بهعنوان هدیه برای مهدی نخریدم. یکجور مأموریت ویژه بود. مأموریتی که ناشی از استراتژی منحصربهفرد مهدی برای کتابخوانی بود. چیزی که تابهحال نزد هیچکسی ندیدم و بعید میدانم حتی به ذهن کسی خطور کرده باشد. به همین دلیل، میخواهم این روش جالب را معرفی کنم.
23 آذر 1400
چرا کتابهای تفکر انتقادی بیفایده میشوند؟
در تفکر انتقادی، ملاک و معیار روحِ تفکر انتقادی است. اگر این روح نباشد، جسد تفکر انتقادی لاشهای مرده بیش نیست؛ که نهفقط فایدهای ندارد، بلکه مضر و مخرب هم هست. بدون روح تفکر انتقادی هر چه شخص روشهای بیشتری از تفکر انتقادی بیاموزد، نهفقط به تفکر انتقادی نزدیک نمیشود، بلکه بیشتر در جزمیت فرو میرود؛ همان چیزی که عملاً رخ میدهد و عموماً هم میبینیم. آدم متعصب با تفکر انتقادی متعصبتر میشود، زیرا از این به بعد مجهز به تکنیکهایی میشود که میتواند با قدرت بیشتری از باورهایش دفاع کند. تفکر انتقادی بهمثابۀ ابزاری برای حفظ وضع موجود و موضع مطلوب مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. تفکر انتقادی آنچنان را آنچنانتر میکند؛ احمق را احمقتر میکند و فیلسوف را فیسلوفتر. ببینیم چرا اینگونه است.
8 آذر 1400
راهنمای انتشار یک کتاب گرانسنگ
تنها پس از انقراض دایناسورها بود که انسانهای اولیه توانستند بر این کرۀ خاکبرسر زندگی کنند. گونۀ جدید هوموساپینس نیز فقط پس از انقراض کتابها ظاهر خواهد شد. خوشبختانه انسانهای امروزی با جدیت، کتابخوانی را کنار گذاشتهاند. با وجود این، هنوز هم میتوان با چاپ و نشر کتاب به زندگی شخصی خود رونق اقتصادی داد. برای این منظور شگردهای مختلفی هست. یکی از آنها چاپ کتابهایی است که برای نخواندن منتشر میشوند. این نوع کتابها باید به صورتی باشند که افراد کتابنخوان آنها را بخرند. در همین راستا، دستورالعمل این مطلب، تکنیکهای موفقیت را در این زمینه به علاقمندان معرفی میکند.
26 آبان 1400
22 نکته در باب کتاب و کتابخوانی
کسی که بخواهد بدون هیچ شناختی تلفن همراه یا خودروی سواری بخرد، خیلی بعید است که سرش کلاه نرود. کتاب نیز پدیدهای به همان پیچیدگی است. بنابراین اگر کسی کتاب را جدی گرفته است، باید چموخم حوزۀ کتاب را بشناسد، وگرنه به احتمال زیاد زباله به خوردش میدهند. شاید باور نکنید، ولی 99 درصد کتابهایی که منتشر میشود، آشغال کاغذی هستند. دیگر اینکه بعد از تهیۀ کتابهای خوب نوبت به خوب خواندنشان میرسد. در هفتۀ کتاب و کتابخوانی، بیستودو نکته را در این زمینه به خاطر بسپاریم.
20 آبان 1400
چندصد سال تنهایی
حدوداً چهل ترجمه از «صد سال تنهایی» در بازار ایران منتشر شده است؛ و صد البته یکی از یکی بدتر و مزخرفتر. در این بلبشو فقط دوسه ترجمۀ خوب هست. در این یادداشت دوتا از آنها را به طور مختصر بررسی میکنم: ترجمۀ دهۀ پنجاه بهمن فرزانه و ترجمۀ اخیر کاوه میرعباسی. در ابتدا نشان میدهم که به نظرم ترجمۀ بهمن فرزانه همچنان بهترین است. سپس به ارزش ماندگار این داستان اشاره میکنم، و در پایان هم نوبت میرسد به اهمیت داستانگویی در زندگی انسان.
28 مهر 1400
«سنجش خرد ناب» را چگونه باید خواند؟
«سنجش خرد ناب» ترجمهای است درست و دقیق. بهعلاوه، ترجمهای خوب، شیوا و خواندنی هم هست. با وجود این، داوریها در باب آن کتاب میان دو حد افراط و تفریط نوسان میکند. ولی هر دو داوری بیهودهاند و مانع بهرهبرداری درست از کتاب میشوند. علت آن همه حرف و حدیث، خوب نخواندن کتاب است. در این یادداشت نکتهای روششناختی در باب مطالعۀ درست آن شاهکار فلسفی ذکر میشود. با توجه به آن، سوءتفاهم در خصوص مطالعۀ کتاب هم منتفی خواهد شد.
8 مهر 1400
امید من به افغانستان بود
آرزویم این بود که ترجمۀ فارسی رمان مشهور مارتین ایمیس را بخوانم؛ «پول». وضعیت صنعت نشر افغانستان، در سالهای اخیر، این آرزو را به امید تبدیل کرد. ولی اینک با شروع مشعشع دوران قرون وسطا در آنجا، تمام امید و آرزویم نقش بر آب شد و به خاک رفت. برای اینکه شما را هم بهزور در غم خودم شریک کنم، باب آشناییتان را با این رمان باز میکنم. همچنین، زحمت کشیدم و یک صفحهاش را ترجمه کردم تا بخوانید و بیشتر بسوزید.
27 شهریور 1400
گرانی کتاب؛ یک فرصت ناب
کتاب آنقدر گران شده که حالا دیگر جدیجدی ارزش دزدیدن دارد. حقیقتاً به کالای بسیار ارزشمندی تبدیل شده است؛ البته از نظر مادی، وگرنه از نظر معنوی همچنان مفت نمیارزد. خب، حالا اگر میتوانید کتاب بدزدید، که خوشا به سعادتتان! (ما را هم دریابید.) ولی اگر نمیخواهید یا، مثل من، نمیتوانید دست به سرقت بزنید، در این اوضاع و احوال فوقتورمی چند راهکار مندرآوردی برای بهبود وضعیت کتابخوانی به مغز مبارک خطور کرده است. خودم انجام دادهام و نتیجهاش هم – اِی، بگینگی – پر بدک نبوده. گفتم به شما هم بگویم شاید به دردتان بخورد.
18 شهریور 1400
چگونه بهتر بنویسیم (3)
این یادداشت ادامۀ دو قسمت قبلی است. در یادداشت اول سعی کردیم راههایی عملی برای بهبود صورت نوشتار بیان کنیم. در قسمت دوم هم برای بهبود محتوای نوشتار و درونمایۀ آن بر واحد جمله متمرکز شدیم. در این یادداشت بعد از گذر از خان صورت و محتوا، به چالاکی بیان و چابکی قلم میپردازیم. در این زمینه سعدی الگویی آرمانی است که نکات نویسندگی متعددی را میتوان از او آموخت.