تنهایی

هیچ دانشی نمی‌تواند همۀ ابعاد «تنهایی» را به‌تنهایی پوشش دهد. لذا نویسنده از فلسفه‌های مدرن، مکاتب روان‌شناسی و آثار ادبی گوناگون برای بررسی این مسئلۀ فراگیر استفاده می‌کند. او تاریخ تنهایی را از دوران باستان تا دورۀ معاصر بررسی می‌کند، اما نشان می‌دهد که تنهایی ویژگیِ غیرتاریخی و جدایی‌ناپذیر وجود بشری است. تنهایی ریشه در آگاهی خاص انسان دارد؛ آگاهی بازتابی و خودآگاهی او. این آگاهی به‌قدری غلیظ است که او را از سایر موجودات، از جمله هم‌نوعان، جدا می‌سازد و به تنهایی‌اش دامن می‌زند. علاوه بر این، نویسنده به انواع تنهایی و به امور گوناگون مرتبط با آن می‌پردازد.


متافیزیکِ اگزیستانسیالیستی

لِشِک کولاکوفسکی (1927-2009)، فیلسوف بلندآوازۀ لهستانی، را با کتاب سترگش جریان‌های اصلی در مارکسیسم می‌شناسند. این اثر را بهترین و مفصل‌ترین کتاب در خصوص جنبش مارکسیسم دانسته‌اند. دربارۀ ویژگی‌های این منبعِ مبسوط می‌توان بسیار سخن گفت، اما به‌طور خلاصه هم از جهت کمیت و هم از جهت کیفیت با فاصلۀ زیاد از رقبا پیش است. طبیعی است که چنین اثری باعث شود از کولاکوفسکی بپرسند که آیا همین کتاب حجیم را بزرگ‌ترین اثر اصلی خود به شمار می‌آورد یا نه. پاسخ کولاکوفسکی، در کمال ناباوری، منفی بود. در عوض، تصریح کرد که کتاب کوچک خوف مابعدالطبیعی را شایستۀ چنین عنوانی می‌داند.

+ برای خواندن متن کامل این معرفی کتاب، روی تصویر کلیک کنید.