کدام میان‌سالی؟

علاوه بر میان‌سالان، این کتاب خوش‌خوان برای جوانان و حتی کسانی که میان‌سالی را رد کرده‌اند نیز مفید است. نویسنده در پرتو دلهرۀ میان‌سالی، به این مسائل می‌پردازد: گذشته و آینده، جوانی، شغل، پوچی، پیری، مرگ، ترس‌ها و آرزوها، شکست‌ها و موفقیت‌ها، حسرت زندگی‌های انتخاب‌نشده و فرصت‌های ازدست‌رفته. او برای مواجهه با این چالش‌ها، هم از فلسفۀ غرب بهره برده و هم از حکمت شرق. تأملات و تجربه‌های شخصی خود را هم روی دایره ریخته. نگاه ستیا آمیخته به امید و خوش‌بینی است؛ زیرا می‌گوید افراد میان‌سال فرصت‌های بسیاری پیشِ رو دارند، نیز زمان زیادی. ترجمۀ نشر گمان درست‌تر و روان‌تر است.


فلسفهٔ رالز

شاهکار فلسفی و ماندگار جان رالز، نظریه‌ای در باب عدالت، هم خیلی دقیق است، هم بسیار مفصل و هم تا حدودی پیچیده. لذا فقط متخصصان دانشگاهی از پس این اثر دشوار برمی‌آیند. خلاصه‌های عمومی در دیگر کتاب‌ها یا ناقص‌اند یا دقیق نیستند. ولی این کتاب کوچک و کم‌نظیر هم دقیق است و هم جامع. نویسنده سه کار کلی و اساسی را انجام داده است: اول، بازگویی مقدماتِ تاریخی و نظریِ لازم برای فهم نظریۀ «عدالت به‌مثابۀ انصاف»؛ دوم، ترسیم دقیق هستۀ اصلی نظریۀ رالز؛ در نهایت، توضیح اشکالات منتقدان و پاسخ‌های رالز، و تشریح لیبرالیسم سیاسی او در برابر لیبرالیسم جامع.


بیماری

برخلاف رنگش، اصلاً یک کتاب زرد نیست. برعکس، یک اثر فلسفی، تحقیقی و انتقادی است که در موضوع خود کمتر مشابهی دارد. نویسنده هم سال‌ها تجربۀ دست‌اول از یک بیماری نادر کشنده دارد و هم اهل فلسفه است. او با بهره‌گیری از انواع داده‌ها ونظریات، ماهیت بیماری را می‌کاود و اثر آن را بر بدن بیمار، بینش او و وضعیت اجتماعی‌اش موشکافانه بررسی می‌کند. مواجهۀ با مرگ را هم نادیده نمی‌گیرد و نشان می‌دهد که چگونه حتی بیمار روبه‌مرگ می‌تواند زندگی خوب و معناداری داشته باشد. برای تمام مباحث هم از فلسفه‌های باستان استفاده می‌کند و هم از فلسفه‌های معاصر، به‌ویژه پدیدارشناسی.


خبر اکسپرس

اریک وینر لعنت می‌فرستد بر همۀ سلبریتی‌ها و زرق و برق رسانه‌ای. چراکه ما را از زندگی خردمندانه محروم ساخته‌اند. این زندگی نیاز به ورزه‌هایی دارد که اکتسابی‌اند. آن‌ها را می‌توانیم از چهارده فرزانۀ تاریخ بیاموزیم: مارکوس اورلیوس (بیرون آمدن از رختخواب)، سقراط (حیرت)، روسو (قدم زدن)، ثورو (دیدن)، شوپنهاور (گوش دادن)، اپیکور (لذت بردن)، سیمون وی (توجه کردن)، گاندی (مبارزه)، کنفوسیوس (مهربانی)، سی شوناگون (قدردانی)، نیچه (افسوس نخوردن)، اپیکتتوس (از پس امور برآمدن)، دو بووار (پیر شدن)، مونتنی (مردن). وینر هم خوانشی امروزی از آن‌ها دارد و هم مباحث را در یک قالب روائی بدیع و جذاب ریخته است. هر سه ترجمه خوب است.


آیا هر چه از دوست رسد نیکوست؟

مفهوم دوستی آن‌چنان برای‌مان مأنوس و آشناست که از تأمل اساسی دربارۀ آن غافلیم. ما گمان می‌کنیم همه چیز در این رابطه واضح و روشن است؛ درحالی‌که همین مفاهیم ساده و دم‌دستی که تمام یا بخش زیادی از زندگی روزمرۀ ما را در بر گرفته‌اند، مهم‌ترین موضوعات برای تأمل‌های ژرف و تصمیم‌گیری‌های اساسی هستند. الکساندر نهاماس در کتاب «فلسفۀ دوستی» هم به سراغ نظریات فیلسوفان بزرگ می‌رود و هم فیلسوفانه در باب این مسئله می‌اندیشد. او نشان می‌دهد که رابطۀ دوستی باعث «خودآگاهی» معرفتی و «خودشکوفایی» عملی افراد است. با وجود این، به نقص و مشکل و دردسر و حتی رذائل اخلاقی دوستی نیز اشاره می‌کند.


آیا قرار است دیگر «انسان» نباشیم؟

«اینترنت با مغز ما چه می‌کند» همان قدر جذاب است که یک رمان خوب. نثر روان و ذهن زیبای نیکلاس کار و ترجمۀ خوب محمود حبیبی یک خوراک فکری لذیذ و مقوی در اختیار ما قرار می‌دهد. با این حال وب‌گردهای حرفه‌ای را دچار ملال خواهد کرد، زیرا این افراد می‌خواهند در اسرع وقت لب مطلب را بقاپند و دربروند. اما نویسندۀ این کتاب تمام تلاشش را کرده است که از اسلوب نگارش وب پیروی نکند. او سعی می‌کند که از ارائۀ روایت‌های کوتاه و سطحی بپرهیزد. این تلاش فراوان به ثمر رسیده است. کتاب سبکی جذاب و متنی پیوسته دارد.


نظر به درد دیگران

ما جلوی صفحه‌هایی کوچک – تلویزیون، رایانه و لپ‌تاپ – نشسته‌ایم و می‌توانیم تصاویر و گزارش‌های گزنده‌ای از فجایع را در سرتاسر دنیا از نظر بگذرانیم. انگار تعدادِ این دست اخبار خیلی بیشتر از پیش شده. اما این احتمالاً توهمی بیش نیست. چون فقط دامنۀ انتشارِ این اخبار است که به «همه جا» رسیده. و رنج‌های مردمِ بعضی از نقاط دنیا برای بیننده از کششِ ذاتی بیشتری برخوردارند تا رنج‌های مردمانی دیگر. پخش و انتشارِ اخبار مربوط به جنگ در سرتاسرِ دنیا به این معنا نیست که قدرتِ تأمل مخاطبان دربارۀ رنج‌های مردمانِ سرزمین‌های دور بسیار بیشتر شده. در یک زندگیِ مدرن – در این سبکِ زندگی که انبوهی از چیزها می‌خواهند توجهمان را به خود جلب کنند – رو گرداندن از تصاویری که حالمان را بد می‌کنند گویی دیگر امری عادی شده است. اگر رسانه‌های خبری زمانِ بیشتری را به جزئیاتِ درد و رنج‌های انسانیِ ناشی از جنگ و دیگر رذالت‌های بشری اختصاص می‌دادند، عدۀ بیشتری شبکه‌های تلویزیونی‌شان را عوض می‌کردند. اما کمتر شدنِ واکنش مردم به درد و رنج احتمالاً صحت ندارد.

ادامۀ این بریده از کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.