افسون‌زندگی جدید / هویت چهل‌تکه و تفکر سیار

ایدۀ شایگان این است که بحران هویت حل نمی‌شود، زیرا برای آن به دنبال جواب اشتباه می‌گردند. اشتباه راه‌حل‌ها این است که هویت باید چیزی واحد و ثابت باشد. اما اگر کسی هویت خود را با امور ثابت، جهان‌بینی محدود، و روایت‌های خاص گره بزند، بعید است در این جهان جا بیفتد و به رضایت خاطر برسد. اساساً چنین چیزی در جهان متکثر و سیال امروزی ممکن نیست. در مقابل، داشتن هویت سیار و چهل‌تکه مطلوب است و باید از آن استقبال کرد، زیرا چنین هویتی انسان مدرن را غنی‌تر و شکوفاتر می‌سازد. اگر کسی با تکثر و سیالیت کنار بیاید، کار و زندگی‌اش هم بهتر می‌شود.


عشق بهتر است یا ثروت؟

ماجرای رمان در دوران ادواردی می‌گذرد؛ همان عهدی که هنوز انباشته از روی و ریای مهوّع عهد ویکتوریایی‌ست. عهد ادعا و غرور و زهد دروغین. زرورقی تصنعی بر گنداب واقعیت جامعۀ امپراتوری بریتانیا. البته فاستر آن‌قدر خام و ناشی نیست که این زرورق را بردارد تا خواننده را دچار تهوع کند. او هوشمندانه بخشی بسیار نازک از آن زرورق را به تصویر کشیده است تا خواننده با دقت و نگاه تیز متوجه زیر آن شود. البته حکایت گنداب و زرورق حکایت همۀ اقوام و ملت‌هاست، با اختلاف در کمیت و کیفیت. کسی نمی‌تواند خود را از اصلِ اصیل این ویژگی تمدنی مبرا بداند.
[روی تصویر کلیک کنید و متن کامل این معرفی کتاب را بخوانید.]


ذهن مکانیکی یا ماشینی؟

کتابی خوش‌خوان در حوزهٔ خشک فلسفهٔ ذهن. بیان، پرسش محوری و ربط مسائل به‌گونه‌ای هستند که اثری جذاب و حتی هیجان‌انگیز پدید آورده‌اند. بازنمایی ذهنی چیست و چه لوازمی دارد؟ پاسخ به این پرسش محوری تکلیف بیشتر مسائل را روشن می‌کند. وضوح اثر، در عین دقت، خواندنش را برای استاد و آماتور آموزنده و دل‌پذیر می‌سازد. نویسنده، علاوه بر فلسفه، از یافته‌های روانشناسی، علوم شناختی و هوش مصنوعی، هم بهره می‌برد و هم نقدشان می‌کند. گریزی به امور روزمره هم می‌زند. این کتابی‌ست که به زندگی ربط دارد. ترجمهٔ توماج همتی غریب و نامأنوس است. ترجمه‌های دیگر، هر دو، خوب‌اند.


تب داغ کتاب‌های فلسفۀ زندگی

پیتر برگر نکته‌ای گفته که می‌خواهم بر اساس آن دربارۀ انفجار بازار کتاب‌های فلسفۀ زندگی سخن بگویم. او می‌گوید که اگر کسی اصول اخلاقی مقبول و متعارفی را نپذیرد، هیچ انتهایی برای صورت‌های متنوعِ زیستنش نیست. و این هولناک است. آدمی بدون داشتن قطعیت‌ها و مبانی اخلاقی، به هیچ تعالی و موفقیتی نمی‌رسد. زندگیِ چنین کسی صرفاً می‌شود تجربه‌هایی بی مایه و پایه. همچنین، تمام این صور متنوع زیست که مدام متنوع‌تر هم می‌شوند نه تن به ارزش‌داوری خواهند‌ داد و نه داوری‌پذیرند. به‌علاوه، قطعاً سود و منفعت این شیوه‌های مدام نوپدید، دندان‌گیر نیست، و الّا مدام چیز جدیدی رخ نمی‌نمود.

[ با کلیک بر روی تصویر، متن کامل یادداشت را بخوانید. ]