بعد پنجم

افزون بر این‌که ما حیواناتی هوشمندیم، موجوداتی «روحانی» نیز هستیم. «روحانی» واژه‌ای مبهم است که غالباً به زبانی به همان سان مبهم تعریف می‌شود. من در این‌جا آن را برای اشاره به بعد پنجم طبیعت‌مان به کار می‌برم که ما را قادر می‌سازد به نوعی بعد پنجم عالم پاسخ گوییم. از این جنبۀ هستی‌مان، ما یا با واقعیت غایی اتصال داریم، یا شبیه و همانند با آن هستیم، واقعیتی که در بطن عالم طبیعی حضور دارد، در آن ساری است و از آن فراتر می‌رود.
راه دیگر اثبات سرشت روحانی ما این است که بگوییم ما حیواناتی دیندار با گرایش فطری به تجربۀ امور طبیعی به شیوۀ فراطبیعی هستیم. این ر. ر. مارت انسان‌شناس انگلیسی بود که برای نخستین‌بار اشاره کرد که «انسان اندیشه‌ورز» بهتر است «انسان دینی» نامیده شود. زیرا همان‌طور که انسان‌شناسی دیگر، کلاید کلوکهون نوشت، «تا پیدایش جوامع کمونیستی ما هیچ گروه انسانی را نمی‌شناسیم که بدون دین بوده باشد»؛ و در واقع، بر اساس تحلیل «شباهت خانوادگی» از مفهوم دین، جوامع کمونیستی نیز جنبه‌های دینی خود را دارند. مورخ بزرگ دین، میرچا الیاده، هنگامی که می‌گوید «مقدس» عنصری در ساختار آگاهی است و نه مرحله‌ای در «تاریخ آگاهی» دیدگاه معمولاً پذیرفته‌شده‌ای را بیان می‌کند. رودولف اوتو حتی بر این باور بود که مفهوم امر قدسی پیشینی و ذاتی ذهن بشری است. زیرا در نزد بسیاری از انسان‌شناسان نشانه‌هایی از نوعی تعلق خاطر دینی در کهن‌ترین شواهدی که ما از رفتار انسانی در اختیار داریم وجود دارد. تا آن‌جا که بتوان این شواهد را دنبال نمود ما درمی‌یابیم که انسان‌ها چیزی را انجام داده‌اند که هیچ نوع جانور دیگری انجام نمی‌دهد.


ذهن روسی در نظام شوروی

ایدئولوژی‌پردازان طبقۀ حاکم عبارت‌های ثابتی را که از بر کرده‌اند با رغبت و مهارت تکرار می‌کنند، زیرا موقعیت خود را مدیون مهارتی می‌دانند که در ارائۀ تزهای رسمی به خرج می‌دهند و نیز جلوه و نمود آن‌ها. مشکل می‌شود گفت که اعتقاد دارند یا نه. این زبان مشترکی است که اعضای طبقۀ حاکم روسیه با آن حرف می‌زنند و تفهیم و تفاهم می‌کنند. کار از این حرف‌ها گذشته است که مثلاً ببینیم این بهترین آموزه برای رسیدن آن‌ها به هدف‌شان است یا نه، و اصولاً مانع پیشرفت مادی یا آموزش‌شان است یا محرک آن. بله، کار از این حرف‌ها گذشته...

● متن کامل این بریده از کتاب را در صفحۀ اختصاصی مطلب بخوانید.


قابوس‌نامه

اگر خواهی که مادام دل‌تنگ نباشی، قانع باش و حسود مباش تا همیشه وقتِ تو خوش بود که اصل غمناکی حسد است.
استاد من رحمه‌الله گفتی که: مرد باید که پیش تاثیر فلک، دایم گردن کشیده دارد و دهان باز کرده تا اگر از فلک قفائی رسد، به‌گردن گیرد و اگر لقمه‌ای رسد به‌دهان بگیرد، چنان‌که خدای‌تعالی یاد کرد: «فخذ ما آتیتک و کن من‌ الشاکرین».
و چون این طریق بر دست گرفتی و قناعت پیشه کردی، تن آزادِ تو بندهٔ کس نباشد، طمع را در دل خود جای مده...

● متن کامل این بریده و بریدۀ دیگری از این کتاب را در این مطلب بخوانید.