10 اردیبهشت 1400
حرفهای نقاش دربارۀ همهچیز
● لطفاً خیال نکنید که پیکاسو فقط برای نقاشان و طراحان سخن دارد و حرفهایش به درد دوستداران خودش میخورد؛ چون در اینصورت مجبور میشوم وسط خیالات واهیتان بپرم و اعلام کنم که اشتباه میکنید. پیکاسو برای تمام کسانی که میل و توان «خلق» دارند، حرف دارد. او خوب میداند که برای خلق یک زیبایی باید چطور نگاه کرد، چطور آن را تبدیل به عملی ذهنی کرد و حتی چطور باید تقلید کرد که از آن به خلق زیبایی رسید...
8 اردیبهشت 1400
حقایق (متنی از قرن پنجم یا ششم هجری قمری)
در خبر میآید از پیغمبر صلعم: قرآن را میخوان تا هرچند که تو را از معصیتها بازدارد. چون بازندارد، چنان است که نمیخوانی و اگرچه هر روزی ختمی میکنی. این از بهر آن آوردم تا به قرآن خواندنِ کسی که بسیار میخواند مغرور نشوی و او را پارسا نخوانی. نشان آن کس که به قرآن کار میکند [دوری از] دو چیز است: یکی حبّ دنیا است و دیگری حبّ جاه و شرف. این خبر سخت معروف است که: «حب الدنیا رأس کل خطیئة» دوستی دنیا سر همهٔ معصیتها است. اگر کسی را یک سخن از شریعت بس نکند، اگر همۀ علم با وی بگویی هم بس نکند، اما آن کس که سخنشنو است و پند پذیرد، بداند که چون دوستی دنیا سر همهٔ گناهان است، دنیا را نخست در دل سرد باید کرد.
> بریدههای دیگری از این کتاب را هم میتوانید در این مطلب بخوانید.
6 اردیبهشت 1400
کتاب باید طوفانی باشد
کتاب خیلی خوب چگونه کتابی است؟ به نظرم چنین کتابی باید آنقدر جذاب باشد که در سختترین و بدترین شرایط کتابخوانی هم آدم را مجبور کند که بخواندش. کتاب هنری نکرده اگر که بتوانیم در سکوت و خلوت منزل، لمیده بر کاناپه، آن را بخوانیم؛ هنر کتاب این است که بیرون از منزل، در شلوغی و هیاهو نیز نتوانیم آن را نخوانیم. چنین چیزی را بارها با همۀ وجودم تجربه کردهام. میخواهم یکی از آنها را تعریف میکنم که مربوط میشود به طولانیترین و جذابترین رمانی که در نوروز خواندم.
3 اردیبهشت 1400
تمدن و ملالتهای آن
نمیتوان پیشرفتهای تمدن را بیارزش دانست. ولی ممکن است کسی بپرسد: «مگر این لذت مثبت یا به طور واضح، افزایش احساس سعادت نیست که آدمی بتواند صدای فرزندش را که صدها کیلومتر از او فاصله دارد، هر چند بار بخواهد بشنود. یا در کوتاهترین زمان ممکن، باخبر شود که دوستی سفری طولانی و سخت را بهخوبی گذرانده و به مقصد رسیده است؟ آیا کاهش چشمگیر مرگ و میر کودکان و کاهش خطر بیماریهای عفونی زائو یا افزایش فوقالعادۀ عمر متوسط انسان متمدن، که علم پزشکی آن را ممکن کرده است، ارزشی ندارد؟» و باز هم میتوان ردیفی طویل به این اعمال مفید اضافه کرد که آنها را مدیون عصر دشنامخوردۀ پیشرفتهای علمی و فنی هستیم.
اما در اینجا صدای منتقدی بدبین را میشنویم که به ما هشدار میدهد که غالب این رضایتها از نوع همان «لذتهای کمارزش»اند که در لطیفهای از آنها تمجید میشود: «اگر کسی در یک شب سرد زمستان پای برهنهاش را از زیر لحاف بیرون آورد و باز به زیر لحاف ببرد، احساس لذت میکند».
اگر راهآهن وجود نمیداشت که فاصلهها را کوتاه کند، آن فرزند هم شهر پدریاش را ترک نمیکرد و برای شنیدن صدای او نیازی به تلفن نبود. اگر امکان سفر کشتی بر اقیانوس فراهم نشده بود، آن دوست به سفر نمیرفت و نیازی به تلگراف نداشتیم تا نگرانی خود را فرو بنشانیم. کاهش دادن مرگ و میر کودکان چه فایدهای دارد، وقتی درست همین امر باعث احتیاط فوقالعادۀ ما در تولید نسل شود، بهطوریکه نسبت به زمانی که بهداشت هنوز مسلط نشده بود در مجموع کمتر فرزند پیدا میکنیم و در عین حال برای زندگی جنسیمان در زناشویی شرایطی سخت بهوجود آورده و احتمالاً برخلاف بقای انسب عمل کردهایم. و سرانجام هنگامی که زندگانی چنان سخت، ناشاد و پررنج باشد که بتوان به مرگ به عنوان ناجی خوشامد گفت، عمر طولانی به چه کار میآید؟
1 اردیبهشت 1400
آیا مدرنیته سخت است؟
> ملاک مدرنیته چیست؟ سوژه یا ابژه؟ برخی بر این باورند که قوام مدرنیته به سوژۀ مدرن است. در مقابل، عدهای مدرنیته را در ابژههای مدرن میجویند. به نظرم مارشال برمن (1940-2013) در این کتاب از این دو نظر فراتر میرود. از نگاه او مدرنیته هیچکدام از آن دو طرف بهتنهایی نیست، بلکه در واقع نوعی تجربه است. مدرنیته تجربۀ سوژۀ مدرن از ابژههای مدرن است. برمن این مطلب را نه به صورت تئوری، بلکه در عمل نشان میدهد؛ یعنی این تجربه را تشریح میکند و نشانمان میدهد. این تجربه ویژگیهای خاص خود را دارد. این تجربه هم متناقض است، هم جالب و هم خلاقانه...
30 فروردین 1400
مارتین هایدگر
برای شروع آشنایی با فلسفۀ هایدگر همچنان بهترین گزینه به زبان فارسی است. علیرغم حجم اندک کتاب، رئوس اصلی تفکر هایدگر بهخوبی و با دقت ترسیم شده است. البته مباحث کتاب بیشتر بر هایدگر متقدم متمرکز است، اما هایدگر متأخر هم مغفول نیست و بررسی میشود؛ بهویژه اینکه ارتباط آن دو هم معلوم میشود. به طور کلی، توضیح روشن، بیان لُب مطلب و پرهیز از حاشیه و زوائد خوانندۀ مشتاق را به وجد میآورد.
28 فروردین 1400
طغیان تودهها
در نتیجۀ واقعیات جدید اجتماعی، برای اولینبار تاریخ اروپا به تصمیمات «انسان عادی» بستگی یافته. آدم عادی که تاکنون رهبری میشده، بر آن مصمم است که در عالم حکومت کند. این تصمیم – تصمیم بر اینکه در صف اول اجتماع وارد شود – بهخودی خود در وی پیدا شده. در حالی که نوع جدید آدمی که وی نمایش میدهد، هنوز به درجۀ بلوغ نرسیده. اگر ساختمان این «نوع جدید انسانی» را نسبت به عکسالعملی که در زندگی اجتماعی خواهد داشت مطالعه کنیم، چنین میبینیم که 1) وی دارای این ایقان سادۀ بلاتردید است که زندگی را آسان، غنی و بدون محدودیتهای تقدیری میشمارد. به همین جهت، هر موجود منفرد متوسطی دارای یک حس تسلط و پیروزی است، که وی را بر آن میدارد که 2) وجود خود را چنان که هست تأیید کند و تملکات روحی و اخلاقی خود را خوب و کامل اعلام نماید. این «رضایت نفس» او را بدانجا میکشاند که در جوار خویشتن هیچ مرجع قدرت دیگری را نشناسد، به هیچ چیز و هیچکس گوش نسپارد، در عقاید خود شک راه ندهد و اصلاً وجود بیگانۀ دیگری را منکر شود. «حس باطنی کمال قدرت» انسان عادی امروز را لاینقطع بدان تحریک میکند که وزنۀ سنگین خود را به دیگران بنمایاند. وی چنان عمل میکند که گویی در عالم فقط او و همگنان او وجود دارند. و 3) بدون ملاحظه و تعمق و مطالعۀ قبلی در هر امری مداخله میکند تا مزخرفاتی را که خود قبول دارد، بر کرسی بنشاند.
مخلوقی که امروز در همه جا جای خود را باز میکند و بیفرهنگی باطنی خود را بر مسند مینشاند، در واقع «بچۀ لوس» تاریخ بشریت است. «بچۀ لوس» وارثی است که فقط «وارث» است و لاغیر. میراث وی امروز تمدن است با تمام مزایای آن – راحتی، اطمینان و غیره. فقط در زندگی آسودهیی که این تمدن در جهان ایجاد کرده است، این نوع انسان میتواند نمو کند. او یکی از خلقتهای ناموزون بیشماری است که در نتیجۀ وفور بیش از حد مصالح انسانی به وجود آمده.
26 فروردین 1400
دربارۀ تلویزیون و سلطۀ ژورنالیسم
تاکنون هیچ کتاب جدی و مهمی در ستایش تلویزیون نوشته نشده است. احتمالاً بعد از این هم نوشته نخواهد شد؛ مگر اینکه تلویزیون منطق سرمایهدارانۀ خود را تغییر دهد و ماهیتش عوض شود. کتابهای خیلی خوب همگی آن را نقد میکنند. یکی از بهترین و عمیقترین کتابها در این زمینه همین کتاب خیلی مختصر است. این اثر در واقع دو درسگفتار طولانی است که پیر بوردیو (1930-2002) در تلویزیون ایراد کرد تا تلویزیون و به طور کلی ژورنالیسم را زیر سؤال ببرد!
24 فروردین 1400
سبکبار مردم سبکتر روند
دربارۀ معنای زندگی فراوان گفتهاند و نوشتهاند. بعد ازین هم همینطور خواهد بود. فهرست مسائل معنای زندگی خود کتابی پربرگ میشود. از این میان نکتهای خاص مدنظر این یادداشت است:ربط معنای زندگی با استعارۀ زندگی. رابرت سولومون (1942-2007) در کتاب بسیار خوبش، پرسشهای بزرگ، به نکتهای جالب اشاره میکند. او میگوید معنای زندگی بیش از اینکه یک نظریه باشد، در واقع نوعی استعاره است. البته این استعاره مهم و کاربردی است؛ زیرا بر اساس همان استعاره ارزشهای زندگی را تعریف میکنیم. لذا کسی که میخواهد زندگی آگاهانهای داشته باشد، باید استعارۀ زندگیاش را آگاهانه انتخاب کند.
22 فروردین 1400
چه مرگم است؟
رولو می میخواهد راهنمای انسان درماندهای باشد که نمیداند چه مرگش است و از سردرگمی در این دنیای قشنگِ نو کلافه شده است. رهآورد این راهنمایی کشف وجود است؛ وجودی که از فرط نزدیکی نامرئی است. چه بودن و چگونه بودن، ما را از خودِ بودن (هستی) غافل کرده است. بیگانگی از وجود بیگانگی از خود است. درمان فقط از راه درک و تجربۀ ناب هستیِ خویش میسر است. و همۀ ساکنان جهان مدرن نیازمند درمانند.