حقایق (متنی از قرن پنجم یا ششم هجری قمری)
نویسنده: مؤلفی ناشناس
مصحح: سیروس شمیسا
ناشر: نشر قطره، 454 صفحه
دوستی دنیا سر همۀ معصیتها است.
در خبر میآید از پیغمبر صلعم: قرآن را میخوان تا هرچند که تو را از معصیتها بازدارد. چون بازندارد، چنان است که نمیخوانی و اگرچه هر روزی ختمی میکنی. این از بهر آن آوردم تا به قرآن خواندنِ کسی که بسیار میخواند مغرور نشوی و او را پارسا نخوانی. نشان آن کس که به قرآن کار میکند [دوری از] دو چیز است: یکی حبّ دنیا است و دیگری حبّ جاه و شرف. این خبر سخت معروف است که: «حب الدنیا رأس کل خطیئة» دوستی دنیا سر همهٔ معصیتها است. اگر کسی را یک سخن از شریعت بس نکند، اگر همۀ علم با وی بگویی هم بس نکند، اما آن کس که سخنشنو است و پند پذیرد، بداند که چون دوستی دنیا سر همهٔ گناهان است، دنیا را نخست در دل سرد باید کرد.
شرفجوی پارسا نباشد.
دوستی جاه نتیجۀ کبر است. هرکه در سرِ او مقدار سپندانه کبر باشد، در خبر است که در بهشت درنیاید، او پارسا چگونه باشد؟ هرکه او همۀ خیرها میکند پس دوست میدارد که مردمان او را بستایند، او هنوز شرف میجوید و شرفجوی پارسا نباشد. صاحبشریعت چنین گفته است که: دوستی دنیا و شرف مر دین مرد را چنین ویران کند و پارهپاره کند، بتر از آن گرگان گرسنه که در میان گوسفندان بودند.
بندگی باید کرد.
بدان در جمله که خدای تعالی مؤمنان را از بهر آن نیافریده است تا هرکس به کار خود مشغول شوند و درگاه او را بگذارند، چه مثلاً کس بنده از بهر آن ندارد تا آن بنده همه روز کار خود کند و خدمت خداوند خود را بگذارد و فراموش کند. نبینی در آن آیت که خداوند عزوجل گفته است: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». گفت نیافریدم آدمیان را و پریان را مگر از بهر آن تا مرا یکی گویند و مرا پرستند. و جای دیگر گفته است: «و ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم». اکنون تورا میباید که خدای عزلوجل را پرستی، تو دشمن او را پرستی و آن دنیاست.