کدام عصیان؟

"عصیان" شاهکاری است که با خیال راحت می‌توان به همۀ کتاب‌خوانان توصیه‌اش کرد. کسی از خواندنش پشیمان نمی‌شود. این رمان از هر جهت – روایت‌گری، پیرنگ، سبک، درون‌مایه، شخصیت‌پردازی – عالی‌ست، و در این زمانۀ کمبود وقت به طرز درخشانی کوتاه و فشرده. هر دو ترجمۀ آن نمرۀ قبولی می‌گیرند، اما با اختلاف. ترجمۀ آقای اسدیان بهتر و زیبا‌تر است؛ چاپ چشم‌نوازی هم دارد. نسخۀ نشر بیدگل به طور کاملاً غیرمنصفانه و ناموجه گران است؛ صفحه‌آرایی‌اش هم اصلاً اخلاقی نیست!


سازمان‌های امنیتی روس از شوروی استالین تا روسیۀ پوتین

این ولادیمیر پوتین که تا سه سال قبل هنوز برای مردم فردی گمنام بود حقیقتاً چه کسی بود؟ دشوار بتوان از یاد برد که رئیس‌جمهور روسیه بیشتر ایام خدمتش را در کا گ ب سپری کرده است و این‌که چگونه این سرهنگ دوم سرویس‌های اطلاعاتی موفق شد شاهکارش برای فتح کرملین را به اجرا دربیاورد. ولادیمیر پوتین در وهلۀ اول محصول بی‌کم‌وکاست سیستم شوروی است که کا گ ب بازوی مسلح آن بود. پوتین هنوز هم روحیه و حرکات غیرارادی کا گ ب را حفظ کرده است. پوتین از همان آغاز جوانی هر شب خواب ورود به کا گ ب را می‌بیند....

برای خواندن متن کامل این بریده از کتاب، روی تصویر کلیک کنید.


کتابی بس بسیار مؤثر

آن دَم که اِنّیو موریکونه (1928-2020)، با آن سر و وضع فاخر ایتالیایی، با حرکتی ملایم، چوب کوچکش را به حرکت درمی‌آوَرَد و رهبری ارکستری را شروع می‌کند که سمفونی‌اش را خودش نوشته، و ویلونیست متبحر آرشه را بر تن تارها می‌کشد و موسیقی کی مای (chi mai) را می‌آغازد، روح انسان نیم‌خیز می‌شود، و پس از چند ثانیه همۀ جان انسان عروج می‌کند و بعد با هر ضربۀ سازهای کوبه‌ای یک گام به ملکوت آسمان نزدیک‌تر می‌شود. (چه کسی می‌گوید روح وجود ندارد؟!) بله؛ در آن لحظات، انسان دوست دارد که همۀ کاروبارش را رها کند و برود موسیقی‌دان شود و سمفونی بنویسد و ارواح بشری را به لرزه درآورد. چرا؟ از بس که مؤثر است. بر واژۀ «مؤثر» تأکید می‌کنم...


خودم با دیگران

کارلوس فوئنتس در حوزۀ ادبیات آمریکای لاتین یک قلۀ طراز اول است. رمان‌های زیادی نوشته و بسیاری از آن‌ها به فارسی ترجمه شده‌اند و غالباً هم ترجمه‌های درخوری دارند. البته هیچ‌کدام از رمان‌هایش را نمی‌توان به همگان توصیه کرد، زیرا فقط سلیقه‌های خاصی آن‌ها را می‌پسندند. با وجود این، اگر هیچ‌کدام از رمان‌هایش را نخوانده‌اید و حتی اگر قصد ندارید هیچ‌گاه بخوانید، این کتابش را قدر بدانید. هر کس به هر نحوی و به هر دلیلی به ادبیات و فهم ادبیات علاقه دارد، این کتاب را از دست ندهد؛ چیزهای بسیاری از آن خواهد آموخت که در کتاب‌های دیگر یافت نمی‌شود.


ولنتاین و زشت‌رویان

من حقیقتاً تعجب می‌کنم کسی که خوشکل نیست با چه رویی عاشق می‌شود! عشق مختص زیبارویان است. بقیه حداکثر اجازه دارند آدم‌های دل‌سوز و مهربانی باشند و به حیوانات خوبی کنند. سینا هم، برخلاف اسمش که قشنگ و دل‌نشین است، اصلاً به دل آدم نمی‌نشیند. مانده‌ام چطور این اسم را برای این موجود قبیح انتخاب کرده‌اند و بر اساس کدام قسمت از وجودش او را نام‌گذاری کرده‌اند! به هر حال باید یک حداقل مناسبتی میان اسم و مسمّی در کار باشد. صریح‌تر بگویم: ویژگی ذاتی و ظاهری سینا کراهتِ منظر است. بله؛ فرموده‌اند «زیبایی باید در چشمان تو باشد و نه در چیزی که به آن می‌نگری»، اما معشوقِ سینا حتی اگر در هر کدام از چشم‌هایش یک تانکر زیبایی خالی می‌کرد، باز هم محال بود سینا را کریه نبیند. چهره‌اش طوری بود که باید به طور کامل اوراق می‌شد و طرح خلقت دوباره روی آن صورت می‌گرفت...


ذهن اخلاقی

برای این‌که شمه‌ای از این نوع خشونت را حس کنید، نمونۀ هولناکِ زیر را که در سال 2001 در بیت‌المقدس روی داده بخوانید:
«آن شب حدود سی مرد و زنِ فامیل در خانه جمع شده بودند. پس از خوشامدگوییِ آقای اساسه، میهمان‌ها به دور نورا، دختر سی‌ودو سالۀ آقای اساسه، حلقه زدند. دختر با چشمانی مملو از وحشت، و با شکمی ورم‌کرده که از وضع پیراهنش پیدا بود، میان جمعیت ایستاده بود. او ماه پنجم بارداری‌اش را می‌گذراند. نورا مجرد بود. پدر، با طناب در یک دست و تبر در دست دیگر، از او خواست که یکی را انتخاب کند. نورا به طناب اشاره کرد. آقای اساسه دخترش را به زمین هل داد، پا بر سرش گذاشت و...»


کدام رواقی‌گری؟

در خصوص رمان تهوّع، از جهت کمّی، دو جین ترجمه از این اثر ادبی- فلسفی مشهور و محبوب وجود دارد، اما از جهت کیفی غالباً یا غلط‌اند یا مبهم یا هر دو. این دو مورد، ترجمه‌های خوب این رمان پیچیدۀ اگزیستانسیالیستی هستند. هر دو ترجمه واضح، درست و موفق‌اند و از متن اصلی فرانسوی به فارسی برگردانده شده‌اند. اما در این میان، ترجمۀ آقای سلیمانی‌نژاد روان‌تر و خوش‌خوان‌تر است.


معنی کتاب خوب

آیا روزی در زندگی‌تان بوده که با خودتان گفته باشید: «کاش چیزی یا کسی بود که برایم ساده و گویا و قابل‌فهم، بدون این‌که گیجم کند و به من احساس خرفت بودن دهد، از وادی هنرهای تجسمی، از ایسم‌های آن، از تاریخ آن، از هنرمندان آن و از زیبایی‌شناسی برایم حرف می‌زد»؟ اگر برای یک‌بار هم چنین خواسته‌ای از ذهنتان عبور کرده باشد پس می‌توانم به شما مژده دهم که بله! آن چیز و آن کس وجود دارد: «معنی هنر» همان چیز است و «هربرت رید» و «نجف دریابندری» همان کسانی که به خوبی این کار را انجام داده‌اند.