ذهن اخلاقی (چگونه طبیعت فهم خوب و بد را پدید آورد؟)

نویسنده: مارک هاوزر
مترجم: محمد فرخی یکتا
ناشر: انتشارات هرمس

برای این‌که شمه‌ای از این نوع خشونت را حس کنید، نمونۀ هولناکِ زیر را که در سال 2001 در بیت‌المقدس روی داده بخوانید:
«آن شب حدود سی مرد و زنِ فامیل در خانه جمع شده بودند. پس از خوشامدگوییِ آقای اساسه، میهمان‌ها به دور نورا، دختر سی‌ودو سالۀ آقای اساسه، حلقه زدند. دختر با چشمانی مملو از وحشت، و با شکمی ورم‌کرده که از وضع پیراهنش پیدا بود، میان جمعیت ایستاده بود. او ماه پنجم بارداری‌اش را می‌گذراند. نورا مجرد بود. پدر، با طناب در یک دست و تبر در دست دیگر، از او خواست که یکی را انتخاب کند. نورا به طناب اشاره کرد. آقای اساسه دخترش را به زمین هل داد، پا بر سرش گذاشت و طناب را دور گلویش پیچید. او شروع کرد به تنگ کردنِ طناب، بدون این‌که مقاومتی از دختر سر بزند. چنان‌که روزنامه‌های بیت‌المقدس نوشته‌اند، میهمانان کف می‌زدند و با فریاد می‌گفتند “بیشتر فشار بده! محکم‌تر، دلاور! شرفت را ثابت کردی!” پس از مراسمِ قتل، مادر و خواهر نورا، که شاهدِ آن صحنه‌های فجیع بودند، با چای و قهوه از میهمانان پذیرایی کردند و به احوال‌پرسی مشغول شدند.»
بیایید چند فقره آمار بین‌المللی را در مورد قتل‌های ناموسی بررسی کنیم. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل خبر از وقوعِ پنج هزار مورد قتل ناموسی در سال می‌دهد؛ این قتل‌ها در مناطق مختلف از جمله در اردن، فلسطین، اکوادور، اوگاندا، ایتالیا، برزیل، بنگلادش، پاکستان، ترکیه، سوئد، عربستان سعودی، مراکش، مصر، هند، و یمن روی داده است. در جهانِ عرب، هر ساله دو هزار زن قربانی قتل‌های ناموسی می‌شوند. در کرانۀ غربی، نوار غزه، اسرائیل و اردن تقریباً تمامیِ موارد قتل زنان مربوط به مسائل ناموسی بوده است. بیشترِ این قتل‌ها در اماکن عمومی و در ساعت‌های شلوغِ شهر یا محله به وقوع پیوسته است. منظور از این‌گونه قتل‌ها ننگ نهادن بر قربانی و اعلام تبرّیِ قاتل یا خانوادۀ وی است. بسیاری از این قتل‌ها را اعضای خانواده یا بستگان قربانی مرتکب می‌شوند؛ غالباً پدر یا برادر دست به کار می‌شوند و، در مواردی فراوان، کوچک‌ترین برادر مأموریت را به انجام می‌رساند، زیرا تعقیب قضاییِ نوجوانان در اغلب کشورها بسیار سبک‌تر است. آمار قتل‌های ناموسی در اروپا کمتر از خاورمیانه، پاکستان و هند است، ولی به دلیل افزایش مهاجرت و ازدواج‌های خارج از عرفِ گروه‌هایی که سنن و فرهنگ‌هایی سخت‌گیرانه دارند آمار قتل‌های ناموسی در اروپا نیز رو به فزونی دارد.
قتل‌های ناموسی غالباً بخشوده می‌شوند. گاه، حتی از جنایت دفاع می‌شود. واکنشِ اغلب دستگاه‌های قضایی بیرون از مرزهای اروپا به این‌گونه قتل‌ها یا چشم‌پوشی است یا مختومه اعلام کردنِ پرونده با جریمه‌ای ناچیز. مردان و زنان در جامعه‌های ناموس‌پرور با تشویق و حتی تشجیعِ افرادِ خانواده‌های زیان‌دیده همنوع‌کُشی را حمایت می‌کنند. نکتۀ مهم این است که برخلاف سنت قومی بعضی کشورهای اسلامی، در قرآن مجید، کوچک‌ترین دستوری که بتوان با استناد به آن قتل ناموسی را مجاز شمرد یا تشویق کرد پیدا نمی‌شود.
از منظرِ مردان، کوچک‌ترین نشانه‌ای از تهدیدِ ناموس و شرفِ خاندان کافی است تا جرقۀ خشونت زده شود. هنجارهای موجود در فرهنگ‌های محلی معمولاً سازوکاری برای کنترلِ این خشونت‌ورزی‌ها ندارند. در حقیقت، هنجارهای اجتماعی، خود، دستگاه‌های مهارکننده را سرکوب می‌کنند، چراکه راه را برای بالفعل شدنِ میلِ کشتن باز می‌گذارند. در این فرهنگ‌ها، نه‌تنها کشتن مجاز است، بلکه از همگان انتظار می‌رود که اگر در چهاردیواریِ روابط حُرمت‌دارِ زناشویی چیزی برخلاف هنجارهای اجتماعی و جنسی رخ دهد، دست به چاقو ببرند. از منظر زنان، احتمالِ قتل ناموسی کارکردِ مهارکنندگی و آن‌ها را وادار به سرپوش نهادن بر همۀ نارضایتی‌هایی می‌کند که در روابط زناشویی‌شان بدان دچار هستند؛ ناکامی‌ها به پستوهای خاطرات سپرده می‌شوند. زنی که به بدنام کردنِ خاندانش متهم شده نه مجال سخن گفتن دارد، نه پناهگاهی در قانون. برخی زنان، با علم به این حقیقت، راهبردهای دفاعی عجیبی برمی‌گزینند تا از مرگ رهایی یابند. به‌عنوان نمونه، در اردن بعضی زنان پیش از آن‌که دستِ برادر به آن‌ها برسد خود را به پلیس یا زندان تسلیم می‌کنند. برخی دیگر، عمل جراحیِ غیرمجازی انجام می‌دهند تا پردۀ بکارتشان را بدوزند و بدین وسیله در هنگام ازدواج باکره به حساب آیند. در بسیاری از فرهنگ‌های عربی، اگر پردۀ بکارت عروس پاره باشد، یا در آن هنگام که زفاف خوانده می‌شود خون از عروس نیاید، داماد می‌تواند ابطالِ عقد را خواستار گردد. چنین رویدادی موجبِ شرمساری خانواده است، و تنها تسکینِ آن قتل دختر است. حتی در 75 درصدِ مواردی که معاینۀ پردۀ بکارت حکایت از پاکدامنی دختر می‌کند، باز هم عروس به قتل می‌رسد، چون خانواده‌ها از باورِ خود دست برنمی‌دارند؛ این آمار متعلق است به فلسطینیانِ ساکنِ اردن. سال 2003 در ترکیه بحثی مطرح شد مبنی بر این‌که اگر «زانی به عنف» رضایت دهد که با قربانی ازدواج کند بخشوده می‌شود. یکی از مشاورانِ وزیر دادگستری در مخالفت با طرح مذکور گفت مردان تنها دخترانِ باکره را به زنی می‌گیرند!
این آمار، و این نگرش‌ها، هولناک‌اند؛ دست‌کم در چشمِ بعضی فرهنگ‌ها و جامعه‌ها. از این حقایق می‌توان دریافت که هنجارهای اجتماعی چگونه می‌توانند، با ترغیبِ مردان به دفاع از شرف و ناموس، خشونت را تدام دهند و از سوی دیگر، با نشان دادنِ دورنمای قتل و خشونت به زنان، بر خواسته‌های جنسی و عاطفی آنان یوغ بنهند. فرهنگ ناموس مانند یک قفل پاکدامنی روان‌شناختی عمل می‌کند یا، به قول آن عبارتِ مشهورِ عربی، شرفِ مرد «در دامانِ زن نهان است».

بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد می‌گیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دست‌کم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم این‌جا. این جور صفحات به‌نوعی راه میان‌بر به حساب میان؛ زود و یک‌راست ما رو می‌رسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!