ویترین تازهها
درسی بزرگ از کتابی کوچک
2 تیر 1401
بوردیو ردیابِ دقیق اقتدارهای نهفته و نیز تحلیلگر کارکردهای آن است. او علاقۀ زیادی به جامعهشناسیِ جای-گاههای قدرت در قلمروهای متفاوت دارد، و میخواهد رفتارهایی را که برخاسته از قدرت مسلط در این جای-گاهها هستند با دقتی علمی ببیند و پیامدهایش را واکاوی کند. به همین دلیل، کسانی که به نظم حاکم وابسته باشند، جامعهشناسیِ وی را نمیپسندند؛ چون ابزار بوردیویی هر جا که میرود به آشکارسازی سلطههای پنهان دست میزند؛ در هر موضعی از اجتماع که قرار بگیرد، نابرابریهای پنهانشده در پسِ برابریهای ظاهری را آشکار میکند، و توجه همه را به سرمایهها و قلمروهای اجتماعی حافظ آنها جلب میکند، و نتیجه میگیرد هیچ قدرتی بدون سرمایهگذاری دیگران قادر به نگهداری از خودش نیست.
دفاع از خشونت انساندوستانه
17 خرداد 1401
در عنوان کتاب، خشونت و انساندوستی به ترتیب جایگزین کمونیسم و لیبرالیسم شدهاند. زیرا لیبرالها ادعا میکنند که کمونیسم خشونت به بار میآورد و، در مقابل، لیبرالیسم انساندوستی است. مرلوپونتی همین نقدِ کلیدی را هدف میگیرد. از نظر او مسئله به این سادگی نیست، زیرا تمایزی قاطع و مشخص میان اخلاق و خشونت وجود ندارد. به طور کلی، مرلوپونتی بر ابهام و پیچیدگی امور سیاسی تأکید میکند و اصرار میورزد که نباید تن به هیچ سادهانگاری داد. بر همین اساس، او در طی این کتاب عمیق و مشهورش پوستۀ سطحیاندیشی را کنار میزند تا از منظری متفاوت مسئلۀ خشونت و انسانگرایی را بررسی کند.
معجزه در زندگی روزمره
29 اردیبهشت 1401
"معجزۀ توجهآگاهی" کتابی مختصر و در قطع کوچک است با حدود 70-80 صفحه از تیک نات هان استاد بلندآوازۀ ذن که اخیراً درگذشت. خواندن کتاب ساعتی بیشتر طول نکشید. مطالب خاص و مهمی هم در آن گفته نشده بود. محتوای بدیع و جدیدی هم نداشت. اما با تمام اینها فوق العاده بود. چرا؟ چون دقیقاً درصدد حل همان مسئلۀ اصلی برآمده بود؛ مسئلۀ توجه و آگاهی و زیر و بم رسیدن به آن. تمام کتاب در خدمت چنین هدفی است. بسیار ساده و صمیمی و روان مسئله را می شکافد و قدمبهقدم و با نظمی خوش و ناظر به پرسندهای مبتدی مطالب را پیش میبرد.
آیا فیلسوفان بلدند دوستی کنند؟!
16 اردیبهشت 1401
دوستی فقط میان افرادی شکل میگیرد که «چنان عمل میکنند و میزیند که زندگیشان مصداق وفاداری، شرافتمندی، عدالت و بخشندگی است، و آنان که از هر انفعال پست، طمع یا خشونت آزادند، و از قدرت شخصیتی بالا برخورداند.» مهمترین قانونِ دوستی هم این است: دوستی با «خیرخواهی» معنا میپذیرد. پس چه ثروتی باارزشتر از دوستی که زندگی را برایمان شیرین و معنادار کند. برای خوبی و خوب بودن است که دوستی میورزیم. از دوست هم فقط انتظار خوبی میرود. آنگاه که بدی یا ظلم از سوی دوست، درخواست یا انجام شود، دوستی به درۀ عدم سقوط میکند. پس در دوستی چیزی به غیر از دوستی نیست و حاصلش چیزی بهجز خودش نخواهد بود. به تعبیر نویسنده، «پاداش دوستی، خودِ دوستی است».
چگونه بفهمیم و نقد کنیم؟
23 خرداد 1401
ارتقای سطح تفکر شخص در گرو ارتقای دو چیز است: فهم و نقد. اینها دو روی یک سکه یا دو خط موازیِ متصل به یکدیگرند که شانهبهشانۀ هم پیش میروند. اگر کسی بخواهد سیر عمودی داشته باشد، باید از این نردبان بالا برود. البته همۀ اهالی عرصۀ اندیشه به یک معنا اهل فهم و نقد هستند. ولی روشن است که غالباً یا درجا میزنند یا، از آن بهتر، به قهقرا میروند. چرا؟ چون فهم و نقدشان واقعی، جدی و مفید نیست. آنان مطالبِ موافق را میفهمند و نظریاتِ مخالف را نقد میکنند. چه شاهکاری! ولی اینها آن فهم و نقدی نیستند که شخص را ارتقاء میدهند.
چگونه بهتر بنویسیم؟ – قسمت چهارم
5 خرداد 1401
در یادداشت اول، راه و چاه بهتر شدن نوشته را به لحاظ مواد صوری گفتیم. در یادداشت دوم، با محوریت جمله و تمرین جملهسازی میخواستیم قلممان را قوت ببخشیم. در یادداشت سوم، از سعدی آموختیم، بهجا، درست و بهاندازه گفتن و نوشتن را. در ضمن، بیان کردیم که چه چیزهایی از قدما به کار بهبود نوشتار و گفتارمان میآید. اینک در این یادداشت با تمرکز بر معاصرین میخواهیم نشان دهیم که اینان چه خوب از پیشینهها آموختهاند و چه درست این میراث را به نحو صحیح به ما رساندهاند. طبیعتاً باید از اینان هم میراثداری را بیاموزیم و هم بکوشیم میراثبران از واسطههایی چون ما چیزکی گیرشان بیاید.
من میروم بهسراغ سخن عاشق
13 اردیبهشت 1401
من میخواهم با تو پرحرفی کنم. نمیبینی برایت نقلقولی طولانی فرستادم؟ من از درون مقهور این اندیشه و احساس بودم که اگر پرچانگی کنم، احتمال حرفزدنات و بیشتر حرفزدنات بیشتر میشود. اما جرأت ندارم درخواستم را مستقیماً بگویم؛ حرفهای دیگران را بهانه میکنم. چرا دربارۀ من کنکاش نمیکنی؟ اندکی مثل من نشانهخوانی کن! میخواهم با آن جمله این مطلب را برسانم که تو مرا داری؛ به من بسنده کن؛ دیگر چه میخواهی؟ (بله، من همینقدر ابلهام.) ولی میدانم؛ من لابهلای خردهریزههای ذهنت گمام. در بیرون هم مرا کنار خردهچیزهای خیابانی میبینی. با پاسخهایت به من تیپا میزنی، و من تحقیرشده میروم به سراغ سخن عاشق.
جاودانگی مکتوب
25 فروردین 1401
اوائل بهار سال 1897 بود که برای اولینبار چخوف را در یک کلینیک تخصصی بیماری سل بستری کردند. چند شبِ پیش، در رستورانِ شیک «هرمیتاژ» موقع شام یکباره خونریزی شدیدی کرده بود. وضعیت ریههایش خوب نبود و به همین دلیل ملاقات افراد متفرقه برای او ممنوع اعلام شد. دوستان و آشنایان به این اکتفا کردند که برای او دستههای گل، بطریهای شامپاین و بستههای خاویار بفرستند. اما یک روز پیرمردی بر آستانۀ درِ بیمارستان ظاهر شد. پالتویی ضخیم از پوست خرس به تن داشت و شالگردنی هم دور خود پیچیده بود. بیشتر فرورفته در ریشی انبوه.
سرآغازها
20 خرداد 1401
تقریباً همۀ کتابهای تاریخِ جهان به تاریخِ اجتماعی-سیاسی جوامع بشری در گذر زمان میپردازند. اما این شاهکار، تاریخِ کرۀ زمین را روایت میکند و نشان میدهد که چگونه امور اجتماعی و سیاسی جوامع بشری در بستر طبیعت و منابع طبیعی متفاوت شده و تغییر کرده است. تاریخِ طبیعی لایۀ زیرین و بنیادی تاریخِ حیاتِ جمعی انسانهاست. برای این منظور، نویسنده بسیار دور رفته و ماجرای این تاریخ جالب و متفاوت را از میلیونها سال قبل از ظهور انسان آغاز کرده است. ضمناً معلوم میشود تاریخ بدون شیرینکاریهای تلخ و حماقتهای خونین انسانها نیز همچنان جذاب و دلچسب است.
در اسارت جغرافیا
1 خرداد 1401
سرنوشت کشورها کاملاً تابع سیاستگزاری حاکمان نیست. برعکس، سیاست خود تابع عوامل دیگری است که از اختیار حاکمان و همۀ مردمان خارج است. یکی از مؤثرترین و در عین حال مغفولترین عوامل، جغرافیای یک کشور است. وضعیت طبیعی-محیطزیستی و موقعیت ژئوپولتیکی یک کشور اموری را بر آن تحمیل میکند که ناچار است در همۀ زمینهها به آن تن دهد (از روابط بینالملل گرفته تا اقتصاد داخلی). این کتاب نهفقط اصل این مطلب را نشان میدهد، بلکه آن را به طور مشخص در ده کشور و منطقۀ، از جمله خاورمیانه، بررسی میکند. توجه به دیدگاه کلی و بصیرتهای جزیی مطرحشده فهم خواننده را در باب مسائل سیاسی-اجتماعی تغییر، تصحیح و ارتقاء میدهد.
رسالهای کوچک در باب فضیلتهای بزرگ
10 اردیبهشت 1401
شرح و تحقیقی دلکش و کمنظیر در باب هجده فضیلت. به اعتقاد نویسنده برای نیک بودن باید بر فضائل تمرکز کرد و نه رذائل. از این رو، علاوه بر فضایل مشهور، فضایلی نیز بررسی شدهاند که کمتر مورد توجه بودهاند؛ برای نمونه، ادب، سپاسگزاری، افتادگی، سادگی، پاکدامنی، حسننیت و شوخطبعی. نویسنده علاوه بر استناد به تقریباً همۀ فیلسوفان و بسیاری از اندیشمندان و هنرمندان، تأملات فلسفی خود را نیز چاشنی همۀ مطالب کرده است. در نتیجه، صفحهای از کتاب نیست که حاوی مطلبی ژرف یا نکتهای نغز نباشد. البته تأکید نویسنده بر سویۀ عملی اخلاق و کاربرد فلسفه در زندگی روزمره است. لذا دقتها و ریزبینیها معطوف به موقعیتهای عملی است و نه نظریهپردازیِ صرف.
عصر سکولار
21 فروردین 1401
یکی از مهمترین و مبسوطترین کتابهای فلسفی روزگار ماست. تیلور ماجرای برآمدن سکولاریسم غربی را از قرونوسطا تا دورۀ معاصر گزارش، تبیین و بررسی میکند. لذا این کتاب تلفیقی از تاریخ و فلسفه، و ایدهها و عملکردهاست که هم جنبۀ توصیفی دارد و هم سویۀ تجویزی. تیلور نگاه سادهانگارانه به سکولاریسم را رد میکند؛ نگاهی که آن را نتیجۀ طبیعی رشدِ عقل و علم میداند. از نظر او، سکولاریسم لزوماً تقابلی با دین ندارد، بلکه چارچوبی وسیعتر و بینشی عامتر است که دین را هم به رسمیت میشناسد. لذا با نگاهی بیطرفانه و نسبتاً همدلانه میخواهد در ساختار اجتماعی سکولار جایی جدی برای دین باز کند، بدون اینکه جریان تاریخی ظهور و بسط سکولاریسم را نوعی انحراف یا تباهی به شمار آورد.
28 خرداد 1401
تام سایر با دلخوری گفت: «این کاری که ما داریم میکنیم خیلی آسون و ناجوره. کشیدن یه نقشۀ سخت خیلی کار سختیه. هکفین، من تا حالا هیچ بساطی احمقانهتر از این ندیدم. تمام مشکلات را خودمون باید از خودمون دربیاریم. این وضع یه خوبی که داره اینه که ما باید جیم رو از خطرها و مشکلاتی نجات بدیم که به دست خودمون درست کردیم، نه خطرها و مشکلاتی که به دست آدمائی درست شده باشه که وظیفهشون بوده درست کنن، این افتخارش بیشتره، ما باید همۀ اینها رو از کلۀ خودمون دربیاریم. خوب، حالا تا من دارم فکرهامو میکنم باید بگردیم یه چیزی پیدا کنیم که باش ارّه درست کنیم.»
«ارّه میخوایم چهکار؟»
11 خرداد 1401
آنچه برای هایدگر قطعی است این است که این جامعۀ جهانی نزد وی از کابوس هم بدتر است. او این را «شب جهان» نامید. این، آنسان که مارکس پیشبینی کرده بود، در واقع به معنای پیروزیِ غربِ بهغایت شهریشده و بهغایت تکنولوژیک بر کل کرۀ زمین است؛ همسطحی و یکدستی کامل، فارغ از اینکه آیا این ناشی از اجبار و اضطرار آهنین است یا نتیجۀ تبلیغات چاپلوسانه در خصوص بازده تولید انبوه. این به معنای وحدت نژاد انسانی بر پایۀ نازلترین سطح است، به معنای پوچی کامل زندگی، به معنای روزمرّگی خودتداومبخشِ بیدلیل و بیجهت.
22 اردیبهشت 1401
آرنولد آشغالی با چنان جدیت و پشتکار دیوانهواری زبالهگردی را برای زندگی خودش در پیش گرفته بود که به نظر کاملاً طبیعی و منطقی میآمد و آدم پیش خودش میگفت چرا من اینجور زندگی نکنم؟ چرا من چیزهای شکسته و پاره و پوسیده را دوست نداشته باشم، چیزهای از کارافتاده، چیزهای کجوکوله و ترکیده و ناقص، چیزهایی که بوی گند میدهد و هیچکس حاضر نیست کثافت روششان را پاک کند تا ببیند چیست، چیزهایی که نه شکلشان معلوم است، نه خاصیتشان مشخص است، و نه طرز کارشان معیّن – چرا من اینجور چیزها را دوست نداشته باشم و نگه ندارم؟
31 فروردین 1401
یک نفر را به من نشان دهید که نیروی داوری، روح مشاهدهگری، احساس هنری، یا اخلاق را در او پرورش داده و کاشتهاید؛ آنگاه من نیز متعهد میشوم که دین را آموزش دهم. البته در دین استادی و شاگردی هست. افرادی هستند که هزاران تن خود را به ایشان پیوند میزنند، اما این پیوستن با تقلید کور فرق دارد، و آنان به این دلیل شاگرد نیستند که استادشان ایشان را به این امر واداشته است؛ خیر، او استاد است چون آنان او را به عنوان استاد برگزیدهاند. آن کس که با بیان کردن دینِ خویش آن را در دیگران برانگیخته است دیگر آن را تحت قدرت خود ندارد تا آنان را پیش خودش نگه دارد.
برای خواندن متن کامل این بریده از کتاب، بر روی تصویر کلیک کنید.
چه خبر؟ | اخبار کتاب
فلسفۀ روشنگری یا روشناندیشی
31 خرداد 1401
ارنست کاسیرر این کتاب دقیق و دلکش دربارۀ ابعاد مختلف فلسفۀ قرن هجدهم را دقیقاً نود سال پیش منتشر کرد. با وجود این، هنور هم مثل یک گوهر تازه و تابناک میدرخشد. بیجهت نیست که دو مترجمِ قدَر آن را قاپیدهاند. ترجمۀ آقای دریابندری خوب و خوشخوان است، اما در پارهای موارد بر اساس صلاحدید خود عمل کرده. همین سلیقۀ شخصی باعث شده ظرایف فلسفی برخی عبارتها از دست برود. اگر کسی حساسیت زیادی به متن اصلی دارد، بهتر است ترجمۀ دکتر موقن را بخواند. این ترجمه هم دقیقتر است و هم توضیحاتی روشنگر دارد. البته مقدمۀ عالمانۀ آقای دریابندری هم خواندنی است.
رمانتیسم و ریشههایش
14 خرداد 1401
کتاب آیزایا برلین فینفسه بسیار جذاب و آموزنده است. ولی این اثرِ بسیار خواندنی بیشتر دیدگاه خاص خود برلین را در باب جریان رمانتیسم منعکس میکند. پژوهشهای جدیدتر برخی از نظریات او را زیر سؤال بردهاند. لذا برای شناخت بهتر، دقیقتر و بهروزتر گزینۀ مناسبی نیست. باید به سراغ منابع جدیدتر رفت. کتاب بسیار عالی فردریک بیزر از این جهت برتری دارد و فینفسه پژوهشی بینظیر در این حوزه به شمار میآید. بیزر 1- به ریشههای فلسفی رمانتیسم، تا مبانی متافیزیکیاش، نقب میزند؛ 2- نتایج اخلاقی و سیاسیاش را توضیح میدهد؛ و 3- گسترۀ رمانتیسم فلسفی را با همۀ تنوع و غنای شگفتانگیزش بررسی میکند.
کدام ذهن ذن؟
25 اردیبهشت 1401
برتری بیچونوچرای ترجمۀ ویراسته و پیراستۀ نشر بیدگل از عنوان کتاب آغاز میشود. این اثر نسبت به همتایانش در افقی دیگر و بالاتر است. مباحث نظری و راهنماییهای عملیْ شفاف، ساده و بسیار ژرفاند. این کتابِ بسیار غنی نهفقط ارزش بارها بازخوانی دارد، بلکه در حکم یک منبعِ مرجع است؛ زیرا پختگی کمنظیر مباحث حاصل عمری تجربۀ یکی از بزرگان ذن است و در جملهجملۀ کتاب میدرخشد. این رسالۀ مختصر راه میانبری است که خواننده را از دهها کتابِ ذن بینیاز میکند و او را با یکی از شگفتانگیزترین وجوه هستی و آگاهی انسان آشنا میسازد.