ویترین تازهها
مُد، سلیقه و تمایزاتِ هویتساز
4 مرداد 1401
چرا بیشتر افراد تابع مُد هستند و از سبکهای متفاوتی پیروی میکنند؟ عموماً میخواهیم این مسئله را با روانکاوی حل کنیم. اما نویسنده گریزی به مشاهیر ادبی جهان میزند و از گوته و فلوبر تا آراء جامعهشناسان و فیلسوفان را بررسی میکند و بحثِ تمایزاتِ هویتساز را مطرح میکند؛ بحثی بهغایت مهم که صورت دیگری از هویت اجتماعی را به ما میشناساند. او سلیقه و مُد را امر اجتماعی بیپشتوانه نمیبیند، بلکه آن را مجموعهای از رویکردهای جدی گوناگون میداند. با مطالعۀ این اثر مُدگرایی را یک انحراف اجتماعی و اخلاقی نخواهیم دید، بلکه آن را موضوعی زیبا و مهم در جهت شناخت فردیت و جامعه تلقی خواهیم کرد.
کهنسالی خردمندانه چگونه است؟
28 تیر 1401
سیسرو در ابتدای دهۀ ششم زندگیاش بود؛ تنها و خانهنشین در یک روستای بینامونشان. چندی پیش طلاق گرفته، و بهتازگی دخترش از دنیا رفته بود. او را از منصبهای حکومتی هم کنار زده بودند و دیگر کاری نداشت که خودش را به آن مشغول کند. برای تسلّای حالش، دست به قلم میبرد و چند رساله در موضوعات مختلف مینویسد. یکی از این رسائل، "دربارۀ پیری" است. سیسرو میخواهد در این رساله بارِ پیری را سبکتر کند؛ نوشتن را گونهای درمان برای این کار میداند. او گفتگویی خیالی میان سه نفر شکل میدهد که گویندۀ اصلی، شخصی است به نامِ کاتو. کاتوی پیر نمایندۀ اندیشۀ سیسرو است.
«قبلۀ عالم» بهتر از «جیران» است
14 تیر 1401
آیا انباشتن اطلاعات فراوان از گذشته، به اسم تاریخ، واقعاً تأثیری چشمگیر بر زندگی و تصمیمات ما دارد؟ جیافر باراکلو گوشزد میکند که «بازگو کردن جریان رخدادها، حتی در سطح جهانی، به درک بهتر نیروهایی که دستاندرکار تقسیم جهان کنونیاند منتهی نمیشود، مگر آنکه همزمان از تغییرات ساختاری این نیروها آگاه شویم. زیرا آنچه بیش از هر چیزی بدان نیاز داریم چارچوب و دستگاه مرجع جدید است.» منظور این است که اگر چارچوب فهم رخدادها عوض نشود و دستگاه مرجع تغییر نکند، بعید است که فهم ما بر اثر کثرت اطلاعات، بهتر و درستتر شود. در نتیجه، اگر کسی میخواهد از تاریخ طرفی ببندد، باید اصلاح چارچوب و دستگاه مرجع را در اولویت قرار دهد.
درسی بزرگ از کتابی کوچک
2 تیر 1401
بوردیو ردیابِ دقیق اقتدارهای نهفته و نیز تحلیلگر کارکردهای آن است. او علاقۀ زیادی به جامعهشناسیِ جای-گاههای قدرت در قلمروهای متفاوت دارد، و میخواهد رفتارهایی را که برخاسته از قدرت مسلط در این جای-گاهها هستند با دقتی علمی ببیند و پیامدهایش را واکاوی کند. به همین دلیل، کسانی که به نظم حاکم وابسته باشند، جامعهشناسیِ وی را نمیپسندند؛ چون ابزار بوردیویی هر جا که میرود به آشکارسازی سلطههای پنهان دست میزند؛ در هر موضعی از اجتماع که قرار بگیرد، نابرابریهای پنهانشده در پسِ برابریهای ظاهری را آشکار میکند، و توجه همه را به سرمایهها و قلمروهای اجتماعی حافظ آنها جلب میکند، و نتیجه میگیرد هیچ قدرتی بدون سرمایهگذاری دیگران قادر به نگهداری از خودش نیست.
پرسههای سرنوشتساز
11 مرداد 1401
خانم آنگی پِگ زنی خانهدار در شهر کوچک اِسِکس انگلستان بود. روزی به یک کتابفروشی رفت و به طور تصادفی کتابی فلسفی برداشت. نگاهی انداخت؛ خوشش آمد و آن را خرید. همینکه شروع کرد مجذوب و مسحور آن کتاب شد و شبِ همان روز تا صبح مشغول خواندنش بود. کتاب به او نشان داد که چرا رابطهاش با زندگی قطع شده و حالا چگونه میتواند دوباره به زندگی برگردد. کتاب آنقدر مؤثر بود که صبح نشده آنگی تصمیمش را گرفت. کارهای سخیف و تکراری و بیمعنا را کنار گذاشت. به دانشگاه رفت و در رشتۀ فلسفه ثبتنام کرد.
چگونه بفهمیم و نقد کنیم؟
23 خرداد 1401
ارتقای سطح تفکر شخص در گرو ارتقای دو چیز است: فهم و نقد. اینها دو روی یک سکه یا دو خط موازیِ متصل به یکدیگرند که شانهبهشانۀ هم پیش میروند. اگر کسی بخواهد سیر عمودی داشته باشد، باید از این نردبان بالا برود. البته همۀ اهالی عرصۀ اندیشه به یک معنا اهل فهم و نقد هستند. ولی روشن است که غالباً یا درجا میزنند یا، از آن بهتر، به قهقرا میروند. چرا؟ چون فهم و نقدشان واقعی، جدی و مفید نیست. آنان مطالبِ موافق را میفهمند و نظریاتِ مخالف را نقد میکنند. چه شاهکاری! ولی اینها آن فهم و نقدی نیستند که شخص را ارتقاء میدهند.
چگونه بهتر بنویسیم؟ – قسمت چهارم
5 خرداد 1401
در یادداشت اول، راه و چاه بهتر شدن نوشته را به لحاظ مواد صوری گفتیم. در یادداشت دوم، با محوریت جمله و تمرین جملهسازی میخواستیم قلممان را قوت ببخشیم. در یادداشت سوم، از سعدی آموختیم، بهجا، درست و بهاندازه گفتن و نوشتن را. در ضمن، بیان کردیم که چه چیزهایی از قدما به کار بهبود نوشتار و گفتارمان میآید. اینک در این یادداشت با تمرکز بر معاصرین میخواهیم نشان دهیم که اینان چه خوب از پیشینهها آموختهاند و چه درست این میراث را به نحو صحیح به ما رساندهاند. طبیعتاً باید از اینان هم میراثداری را بیاموزیم و هم بکوشیم میراثبران از واسطههایی چون ما چیزکی گیرشان بیاید.
من میروم بهسراغ سخن عاشق
13 اردیبهشت 1401
من میخواهم با تو پرحرفی کنم. نمیبینی برایت نقلقولی طولانی فرستادم؟ من از درون مقهور این اندیشه و احساس بودم که اگر پرچانگی کنم، احتمال حرفزدنات و بیشتر حرفزدنات بیشتر میشود. اما جرأت ندارم درخواستم را مستقیماً بگویم؛ حرفهای دیگران را بهانه میکنم. چرا دربارۀ من کنکاش نمیکنی؟ اندکی مثل من نشانهخوانی کن! میخواهم با آن جمله این مطلب را برسانم که تو مرا داری؛ به من بسنده کن؛ دیگر چه میخواهی؟ (بله، من همینقدر ابلهام.) ولی میدانم؛ من لابهلای خردهریزههای ذهنت گمام. در بیرون هم مرا کنار خردهچیزهای خیابانی میبینی. با پاسخهایت به من تیپا میزنی، و من تحقیرشده میروم به سراغ سخن عاشق.
دوستی در عصر اقتصاد
21 مرداد 1401
تحلیلی فلسفی و درخشان از رابطۀ میان دوستیهای خُرد و نئولیبرالیسم کلان. تاد مِی نئولیبرالیسم را چیزی فراتر از اقتصاد میبیند؛ آن را نوعی فرهنگ و سبک زندگی میداند که در نهایت هویتهای فردی ما را شکل میدهد. رقابت حداکثری در دل این نئولیبرالیسم جای دارد که مانع رفاقتهای قوی و پایدار میشود. در مقابل، دوستی نیز به تضعیف نئولیبرالیسم میانجامد. تاد مِی به این هم میپردازد که در این عصرِ اقتصادی، ما چگونه انسانهایی شدهایم و دیگران را چگونه درک میکنیم. همچنین نقدی کوبنده به دو شخصیت محبوب نئولیبرالیسم وارد میشود: مصرفکننده و کارآفرین.
واقعۀ عاشورا
7 مرداد 1401
پژوهشی جدید و بینشی بدیع در خصوص واقعۀ کربلا. اثری ارزشمند در فضای پر از تکرار و تقلید کشور ما. نویسنده با استفاده از ساختارگرایی کلود لویاستروس به سراغ کتاب تاریخ طبری رفته و به گزارش آن از ماجرای عاشورا پرداخته است. او واقعه را همانگونه که هست، با کارکردهای مذهبیاش برای شیعیان، بررسی میکند. هدف او نقد و بررسی صحت و سقم تاریخی نیست، بلکه کشف و زایش معناست. این کتاب مختصر هم خواننده را با ساختارگرایی آشنایی میکند و هم چگونگی بهکارگیری آن را نشان میدهد و هم نتیجه میگیرد که این روش را میتوان در سایر مسائل تاریخ اسلام بهکار برد.
جامعه فرسودگی
31 تیر 1401
اثری بدیع و فشرده از فیلسوفی نوظهور. این فیلسوف کرهای-آلمانی نشان میدهد که عارضۀ اصلی دوران ما چیزهایی از قبیل ملال، بیمعنایی، تنهایی یا ... نیست، بلکه «فرسودگی» است. آنچه ما را فرسوده ساخته یک امر فردی و روانشناختی نیست، بلکه فرهنگ فراگیر مثبتاندیشِ معطوف به موفقیتهای بلندپروازنه است که آن را درونی کردهایم. ولی هرچقدر هم سخت تلاش کنیم، به نتیجه نمیرسیم، زیرا شرایط و تواناییهایی ما بهشکلی اساسی محدود است. فرهنگ مثبتاندیش و روحیهبخش در نهایت تبدیل به فشار و اجبار میشود. «تو میتوانی» بدل میشود به «تو مجبوری». ما در ظاهر ارباب و در باطن بردهایم. یک راهحل این است که به جای تلاش مضاعف، بیشتر تأمل کنیم.
ذهن ارتجاعی
5 تیر 1401
نتیجۀ ده سال تحقیق و تجربۀ نویسنده در خصوص محافظهکاری ایالات متحدۀ آمریکا. بررسی همهجانبۀ او محدود به دولت نیست و به طور کلی نسخۀ آمریکایی محافظهکاری و پیامدهای عملیاش را در ساحتهای مختلف جامعه پوشش میدهد؛ زیرا از نظر نویسنده محافظهکاری یک سیاست نیست، بلکه یک فرهنگِ بومیِ جامع و ریشهدار است. برای این منظور، تئوریها، تاریخ و نمونههای عینی با هم تلفیق شده و اثری سرشار از نکات جذاب را خلق کردهاند. دیدگاه خاص نویسنده هم این است که میل به ارتجاع، خشونت و نهادینه شدن آن در محافظهکاری یک انحراف یا استثناء در این جریان نیست، بلکه لازمۀ سرشت آن است.
19 مرداد 1401
عمویم با اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان آشنایی اندکی داشت. پندم میداد که از این خیالها دست بردارم. میگفت: «مردم آن شهرها و ولایتها از خودمان آسودهترند. بگذار نفس راحتی بکشند.» من میگفتم: «در چنگ اجنبی اسیرند، استقلال ندارند، چگونه راحت و آسودهاند؟»
عمو چوب ارژنش را بر زمین میکوبید و فریاد میکشید: «گول استقلال قلابی را مخور. اینها در دست اجنبی هستند. خودمان در دست اجنبیترها هستیم. اینها فرمان آقاها را میبرند. خودمان فرمان نوکرها را. اجازه بده این بیچارهها در همین حالی که هستند بمانند، اذیتشان مکن.»
21 تیر 1401
جهان ما دلمشغول آمار، میانگینها و اکثریتهاست و، بنابراین، تمایل داریم که میزان غیرانسانی بودن جنگها را بر اساس تعداد تلفات آنها محاسبه کنیم. ما تمایل داریم که شرارت، قساوت و زنندگی و رسوایی آزار و اذیت را بر اساس تعداد قربانیان آن بسنجیم. ولی در سال 1944، در بحبوحۀ مرگبارترین جنگهای تاریخ بشر، لودویگ ویتگنشتاین گفت: «ممکن نیست هیچ فریاد درد و رنجی از فریاد یک انسان شدیدتر باشد. یا ممکن نیست هیچ درد و رنجی شدیدتر از درد و رنج یک انسان واحد باشد. ممکن نیست کل سیارۀ زمین بیش از یک روح واحد درد و رنج بکشد.»
8 تیر 1401
انقلابِ مربوط به چاپ و نشر که «اصلاحات دینی» را میسر کرده بود نتایج ناخواستۀ خود را داشت. بین سالهای 1450 و 1500، قیمت کتابها تا دو سوم پایین آمد، و از آن پس همچنان کاهش یافت. در سال 1383 هزینۀ اینکه کاتبی فقط یک کتاب دعا بنویسد معادل دستمزدِ 208 روز بود. در دهۀ 1640، بهلطف صنعت چاپ، سالانه بیش از سیصد هزار تقویم در انگلستان به فروش رفت، فقط بهقیمت دو پنی، در زمانهای که دستمزد روزانۀ کارگر 5/11 پنی بود. قیمت واقعیِ کتاب در انگلستان در فاصلۀ اواخر قرن 15 و اواخر قرن 16 میلادی 90 درصد پایین آمد.
28 خرداد 1401
تام سایر با دلخوری گفت: «این کاری که ما داریم میکنیم خیلی آسون و ناجوره. کشیدن یه نقشۀ سخت خیلی کار سختیه. هکفین، من تا حالا هیچ بساطی احمقانهتر از این ندیدم. تمام مشکلات را خودمون باید از خودمون دربیاریم. این وضع یه خوبی که داره اینه که ما باید جیم رو از خطرها و مشکلاتی نجات بدیم که به دست خودمون درست کردیم، نه خطرها و مشکلاتی که به دست آدمائی درست شده باشه که وظیفهشون بوده درست کنن، این افتخارش بیشتره، ما باید همۀ اینها رو از کلۀ خودمون دربیاریم. خوب، حالا تا من دارم فکرهامو میکنم باید بگردیم یه چیزی پیدا کنیم که باش ارّه درست کنیم.»
«ارّه میخوایم چهکار؟»
چه خبر؟ | اخبار کتاب
باز هم انسان تکساحتی
15 مرداد 1401
کتاب مقدس جوانان انقلابی دهۀ شصت میلادی و نقدی رادیکال بر همۀ ابعاد جوامع صنعتی پیشرفته: تکنولوژی، سرمایهداری، رسانه و تبلیغات، مصرفگرایی، پوزیتیویسم و حتی فلسفۀ تحلیلی. از نظر مارکوزه این امور انسان را از پرداختن به مهمترین ابعاد وجودیاش باز داشته و او را به موجودی تکبعدی تبدیل کردهاند. این کتاب با شهرتی جهانی و خیرهکننده در همان سالها به فارسی ترجمه شد. ولی ترجمۀ آقای مؤیدی اولاً از ترجمۀ فرانسوی اثر صورت گرفته و ثانیاً امروزه کمی قدیمی شده است. ترجمۀ جدید (از روی ویرایش جدید متن اصلی) این مشکلات را ندارد. بهعلاوه اصطلاحات و عبارتها بهروز شدهاند و متن خوشخوانتر است.
نقدهایی مخالف جریان
17 تیر 1401
27 جستار کوتاه و بلند در زمینههای مختلف: ادبیات، هنر، کتاب، سینما، تئاتر، دین، روانکاوی، جامعه، چند نویسنده و... . ترجمۀ انتشارات بیدگل روانتر و پیراستهتر است، ولی هر دو ترجمه خوب، درست و قابلقبول هستند. علاقمندان جدی که دیر یا زود این گنجینه را کشف خواهند کرد، هر کدام را بخوانند، به مطلوب میرسند. ارزش کتاب در این است که نمونهای عالی از جستارنویسی متأملانه، نقادانه، محققانه و در عینحال جذاب به شمار میآید. این اثرِ اینک کلاسیک نشان میدهد که چگونه یک منتقد غیرمتخصص هم میتواند بینشی ژرف و نظریاتی دقیق داشته باشد. چراکه این نقدهای جسورانه حتی خود نقد متعارف را هم نقد میکنند.
فلسفۀ روشنگری یا روشناندیشی
31 خرداد 1401
ارنست کاسیرر این کتاب دقیق و دلکش دربارۀ ابعاد مختلف فلسفۀ قرن هجدهم را دقیقاً نود سال پیش منتشر کرد. با وجود این، هنور هم مثل یک گوهر تازه و تابناک میدرخشد. بیجهت نیست که دو مترجمِ قدَر آن را قاپیدهاند. ترجمۀ آقای دریابندری خوب و خوشخوان است، اما در پارهای موارد بر اساس صلاحدید خود عمل کرده. همین سلیقۀ شخصی باعث شده ظرایف فلسفی برخی عبارتها از دست برود. اگر کسی حساسیت زیادی به متن اصلی دارد، بهتر است ترجمۀ دکتر موقن را بخواند. این ترجمه هم دقیقتر است و هم توضیحاتی روشنگر دارد. البته مقدمۀ عالمانۀ آقای دریابندری هم خواندنی است.