اثری کوچک و اثری بزرگ

در پیشگفتار و مقدمۀ این کتاب مهم‌ترین اشکالات برای بیزاری از سیاست یا بی‌تفاوتی نسبت به آن جمع‌بندی شده‌اند. نویسنده در برابر قوی‌ترین اعتراضات از سیاست دفاع می‌کند. بعد از پیشگفتار و مقدمه، چهار فصل داریم: «چرا خود را به دردسر سیاست بیندازیم؟»، «در سیاست چه چیزی در خطر است؟»، «فایدۀ مطالعۀ سیاست چیست؟» و «آیا سیاست می‌تواند دنیای بهتری بسازد؟» برای پاسخ به پرسش از چرایی اهمیت سیاست یا، به عبارت دیگر، دفاع از لزوم سیاست، باید سیاست را درست فهمید. به همین دلیل، اندرو گَمبل به موازات پاسخ به آن پرسش اصلی، معنای سیاست را هم تشریح می‌کند.


تفریحات ایرانیان

پژوهش تاریخی جالب و کم‌نظیری دربارهٔ یکی از لایه‌های فرهنگی و فراموش‌شدهٔ ایران. نویسنده نوع و چگونگی نوشیدن شراب، مصرف مواد مخدر، استعمال توتون و تنباکو، و نوشیدن چای و قهوه را در میان ایرانیان، در بازهٔ زمانی ۱۵۰۰ تا ۱۹۰۰ میلادی، بررسی می‌کند. کمّ و کیف موارد یادشده، که از افراط تا پرهیز کامل را در بر می‌گیرد، در لایه‌های مختلف اجتماعی واکاوی می‌شود: دربار، عرصهٔ عمومی جامعه، حوزهٔ خصوصی، و در میان مردان و زنان. رابطهٔ دوسویهٔ این موضوع را با تجارت و سیاست و دیانت نیز می‌بینیم. این اثر کل را در جزء بازتاب می‌دهد و فهم ما را از تاریخ‌مان بهبود می‌بخشد.


چرا کتاب‌ها خیلی جذابند؟

عموم انسان‌ها زندگی را فرآیند و فعالیتی می‌دانند که غایت مطلوب و نهایی‌اش «داشتن» است. از نظر آنان، فعالیت‌های زندگی باید معطوف به تملک و تصاحب و داشتن چیزهایی شود؛ تو بگو چیزهای خوب. بر این اساس، هرچه اشیاء و امکاناتی بیشتر داشته باشیم، زندگی پربارتری خواهیم داشت. در یک کلام، داشتن بیشتر، زندگی بهتر. اما زندگی می‌تواند شکلی دیگر هم داشته باشد. چراکه انسان موجودی نیست که صرفاً با داشتن اشیاء و امکانات به‌طور کامل ارضا شود. انسان موجودی است که، علاوه بر «میل به داشتن»، «میل به معنا» نیز دارد، زیرا انسان موجودی‌ست که از آگاهی برخوردار است.


لودویگ ویتگنشتاین

ویتگنشتاین در آن‌جا تقریباً فقط کنسرو می‌خورد. کنسروها را تامی برایش می‌خرید، اما همیشه نگرانش بود. یک بار گفت: «غذای کنسروی یعنی مرگ.» و جواب تلخی شنید: «آدم‌ها زیادی زندگی می‌کنند.» یک روز که تامی دم کلبه آمد، صدای حرف‌زدن ویتگنشتاین به گوشش خورد. وقتی وارد کلبه شد، با تعجب دید «پروفسور» تنهاست. به او گفت: «فکر کردم کسی پیشتان است.» ویتگنشتاین جواب داد: «داشتم با یک دوست خیلی عزیز صحبت می‌کردم – با خودم.» پژواک این گفته را در یکی از روزنوشت‌های این دوره‌اش می‌توان شنید: «تقریباً همۀ نوشته‌هایم گفت‌وگوهای خصوصی با خودم است، حرف‌هایی که به خودم می‌زنم، حرف‌های دم‌گوشی.»

+ برای خواندن متن کامل این بریده کتاب روی تصویر کلیک کنید.