روباه
نویسنده: دی. اچ. لارنس
مترجم: کاوه میرعباسی
ناشر: انتشارات افق، چاپ ششم 1403
112 صفحه، 160000 تومان

داستانی قوی و خوشساختار با نمادپردازیهای عالی. تمثیلی زیبا از یک مسئلۀ مهم در زندگی انسانها. در زمان جنگ جهانی اول، دو خواهر جوان و مجرد بهتنهایی یک مرغداری را میگردانند. روباهی آنها را به دردسر میاندازد تا اینکه گذر سرباز جوانی به آن مزرعه میخورد و از او میخواهند که بماند. او روباره را شکار میکند و یکی از خواهران به او علاقمند میشود و دیگری آزرده از این رابطه میخواهد خواهرش را منصرف کند. موفق نمیشود اما نتایجی غیرمنتظره برای همه رقم میخورد. لارنس نشان میدهد که مسئلۀ رابطۀ میان زن و مرد در یک فرهنگ بسته هیچ راهحلی ندارد.
گزارمان هم چشم!
همین اول کار، هنوز هیچی نشده، برخی از دوستان کتابدوست پیامپسغام فرستادهاند و میفرمایند که از معرفی کتابها استقبال میکنند، اما طولانی بودنشان کار خواندن را سخت میکند. پیشنهاد کردهاند کتابها را بهطور مختصر معرفی کنیم.
من نمیدانم کسی که حوصلۀ خواندن یک معرفی هزارکلمهای را ندارد، چطور میخواهد اصل کتاب را مطالعه کند؟!
با وجود این، پیشنهاد وسوسهکنندهای بود و دوست داریم آن را انجام دهیم. البته معرفیهای بلند سر جای خودشان خواهند بود، اما معرفیهای خیلی کوتاه برای بعضی از کتابهای خیلی خوب خواهیم نوشت؛ آنقدر کوتاه که خواننده قبل از اینکه پلک بزند، چشمهایش آن را یک لقمه کند. همچنین کتابهای خیلی خوبی را معرفی میکنیم که چندان مشهور نیستند. همه به شرط چاقو!
این را هم عرض کنم که این نوع معرفی کتاب، در دنیا مرسوم است. نمونۀ برخی از آنها را در پشت جلد کتابها دیدهاید؛ معرفیهای 150 و 100 کلمهای. حتی معرفیهای 50 و 25 کلمهای هم مینویسند. این نوع معرفیهای بسیار کوتاه را Annotation مینامند. اساتید فن این کلمه را به گزارمان ترجمه کردهاند. ما هم برای شما از همینها خواهیم نوشت.
سپاس از تنبلی دوستان!
شاید این مطالب هم برایتان جالب باشد:
آیا «جنگوصلح» رمان دشواری است؟
9 بهمن 1403
دشواری خواندن «جنگ و صلح» یک غلط بسیار مشهور در خصوص این کتاب خیلی خوب است. علت اصلی این دشواری هولناک (!) را وجود شخصیتهای فراوان این رمان بزرگ معرفی کردهاند. میگویند «جنگ و صلح» دستکم پانصد شخصیت دارد (ظاهراً تعداد دقیق آنها را نمیتوان حساب کرد) و چنین خیل کثیری از شخصیتها خواندن رمان را بسیار دشوار میسازد. پیش رفتن در داستان با داشتن اینهمه شخصیت اصلاً کار راحتی نیست، زیرا خواننده نمیتواند این تعداد از شخصیتها را در ذهن نگه دارد و به همین علت شیرازۀ مطلب و نخ تسبیح ماجرا از دستش در میرود. اما چنین چیزی اصلاً صحت ندارد.
+ برای خواندن متن کامل این یادداشت روی تصویر کلیک کنید.
0 نظر6 دقیقه
تسلیم و طغیان انسان
18 آبان 1403
کتاب را زود تمام کردم؛ نه به این دلیل که حجمش کم بود، بلکه چون مرا بلعید. کتاب را زود تمام کردم و نالیدم که آخر چرا فقط 176 صفحه؟! مگر دربارۀ مصائب، جهل، رؤیاهای احمقانه و آرزوهای موهوم بشریت نمیشود 176 هزار صفحه نوشت؟! بیشتر از اینها نیز میتوان نگاشت. ولی چیزی نداشتم که بخوانم و متأثر شوم. چارهای نداشتم جز اینکه بعد از یک روز وقفه دوباره بخوانمش؛ این بار آهستهتر، دقیقتر. قطرهقطره نوشیدمش و کلمهبهکلمه جلو رفتم. انگشتم را روی واژهها میگذاشتم تا حتی یک حرف هم از زیر دستم در نرود.
0 نظر12 دقیقه
راز
19 شهریور 1403
کوچک، اما شاهکار. مختصر ولی دقیق. استخوانبندیاش قوی و جملهجملهاش تراشخورده. شروع خوب و عجیب با پایان خوبتر و عجیبتر. شخصیتپردازی، پیرنگ، تعلیق، سبک، نثر، فضاسازی همه و همه عالی و درخشان. و اگر کسی به واقعیت علاقه دارد، واقعی. نویسنده با ترکیبی از خیال و حقیقت دست به روانکاوی خانوادۀ خود میزند تا رازی را آشکار سازد که سالها بر سینهاش سنگینی میکرد. آنچه کشف میکند رخدادی بس تراژیک است که هم ریشه در مرگ دارد و هم پیامدهای دور مرگباری به بار میآورد. لابهلای اتفاقات بزرگ هم جزئیاتی آموزنده جای گرفتهاند که همانند کلیت داستان درخشاناند.
0 نظر1 دقیقه
نجاتِ ادبیاتِ نجاتدهنده
18 خرداد 1403
حرف تودوروف این است که ادبیات در مخاطره است. ولی این خطر از ناحیۀ مردم کمسواد نیست، بلکه از جانب متخصصان ادبیات است. این کارشناسان، ادبیات را بهمثابۀ ادبیات نمیبینند، بلکه آن را تحویل میکنند به چیزی که دیگر از جنس ادبیات نیست. فروکاستگرایی در ادبیات از بدترین نوع است؛ زیرا آثار ادبی تنوع و تکثر بیشماری دارند. لذا فروکاست ادبیات از بین بردن یک چیز نیست، بلکه از بین بردن چیزهای بسیاری است که جهانی از معنا و لذت را به ارمغان میآورند. از این رو، با عملکرد مخرب استادان، دیگر خبری از کارکرد اصلی ادبیات نیست؛ نه معنایی و نه لذتی.
0 نظر6 دقیقه
سروانتس
9 تیر 1402
پاپ پیوس روسپیان را تخم شیطان میدانست. دوست داشت تمامیشان را بسوزاند. فرمانی تند و تیز صادر شد که زنان را تبعید میکرد: ظرف شش روز باید که رم را ترک میکردند. سپس پایتخت مقدس پاک و آرامش از نو برقرار میشد. اما بهجای آرامش، آشوب به پا شد. تاجران یکسره به نومیدی و تردید افتادند. صرافان اعلام ورشکستگی کردند. مأموران گمرک اعلام کردند در صورت تبعید روسپیان، ورود کالای تجملی به چنان شدتی افت میکند، که در آینده خزانۀ دولت سالانه بیست هزار دوکا کمبودِ درآمد خواهد داشت، و شهر رم از سکنه خالی میشود.
[ برای خواندن متن کامل این بریده از کتاب، روی تصویر کلیک کنید. ]
0 نظر4 دقیقه
یک دوگانۀ خیلی خوب
6 بهمن 1401
در ایران، معمولاً کتابهای خوب ترجمههای بد دارند و کتابهای خیلی خوب ترجمههای خیلی بد. این دو رمان خیلی خوب هم ترجمههای خیلی زیادی دارند که بیشترشان یا بد هستند یا خیلی بد. در این میان، فقط دو سه مورد از آنها خوباند. اما حالا یک ترجمۀ خیلی خوب از هر دو با یک قلم درخشان داریم. آقای کساییپور با دانش نظری، تجربۀ عملی و سالها تمرکز ترجمهای شایسته از هر دو شاهکار ماندگار جورج اورول ارائه کرده است. حتی کسانی که این دو رمان را با ترجمههای خوب قبلی خواندهاند، جا دارد آنها را با ترجمۀ جدید بازخوانی کنند.
0 نظر1 دقیقه
سردبیر
سردبیر ماهدبوک
