کلان‌داده (چگونه انقلاب اطلاعاتی زندگی ما را دگرگون می‌کند)

نویسنده: براین کلِگ

مترجم: پری آزرم‌وند (مختاری)

ناشر: نشر نو، چاپ چهارم 1403

192 صفحه، 220000 تومان

«در انگلستان، به‌رغم عادت نق‌زدن و بی‌اعتمادی به سیاستمداران، فرض را بر این می‌‌گذاریم که دولت جانب ما را می‌گیرد. این یکی از دلایلی است که خیلی مشکل می‌توانیم رویکرد ایالات متحد را در مورد نظارت بر اسلحه بفهمیم – که به نظر می‌رسد تا حدودی به دلیل این باور باشد که به دولت نمی‌توان اعتماد کرد و مردم باید بتوانند در مقابل دولت از خود دفاع کنند. و البته نمونه‌های زیادی وجود داشته است از کشورهایی که مردم را سرکوب و کنترل مفرط و بی‌جا اعمال کرده‌اند. جایی که دولت این امکان بالقوه را دارد، کلان‌داده می‌تواند به‌سرعت تبدیل به ابزاری برای سرکوب شود.

به لحاظ تاریخی در بسیاری از نظام‌های خودکامه، دولت روی تحریک مردم علیه یکدیگر حساب می‌کند، یعنی از جمعیت به‌عنوان خبرچین استفاده کرده است تا نگذارند همتایان‌شان دست از پا خطا کنند. این وسیله‌ای اسراف‌کارانه و بی‌ثمر برای کنترل است. مقادیر زیادی وقت صرف فعالیت‌های نظارتی می‌شود و جمعیتی که در ترس دائم به سر می‌برد و به دوستان و خویشاوندان اعتماد ندارد همیشه در سطح زیر استاندارد عمل می‌کند. کلان‌داده همهٔ مزایای دولت نظارتی قدیم را – با جنبه‌های منفی خیلی کمتر – به “برادر بزرگ” می‌دهد.

ممکن است این در چین، که آزادی‌های فردی محدود خیلی بیشتر پذیرفته است، تبدیل به یک واقعیت شود. در حال حاضر دولت چین یک سیستم کلان‌داده‌ای در دست توسعه و تکوین دارد که هدف آن تشکیل پروندهٔ اتوماتیک برای شهروندان است که با رده‌بندی آنان روی شاخص‌های اجتماعی و مالی، هر دو، رفتار و حرکات‌شان در آن منعکس شود با ارائهٔ خدمات تحت نظارت دولت – يعنى تقريباً همه چیز – آن هم به‌عنوان پاداش. این سیستم، علاوه بر کنترل‌های رایج‌تر در مورد خرج کردن و قابلیت اعتباری، خلاف‌های کوچک از قبیل ردشدن از وسط خیابان و فرار از پرداخت کرایۀ وسائط نقليه عمومی – يا نقض محدودیت‌های مربوط به تعداد افراد هر خانوادۀ چینی – را نیز زیر نظر می‌گیرد. نتیجۀ کار یک ارزیابی “قابلیت اعتماد” خواهد بود که مستقیماً به نحوۀ برخورد دولت با شهروندان منتهی می‌شود، حتی اگر بخواهند برای صرف غذا در رستوران میز رزرو کنند یا قرار آنلاینی بگذارند.

تا جایی که به دولت چین مربوط می‌شود، چنین سیستمی باری بر دوش کسی نیست، بلکه راهی است به سوی آزادی. اگر به شیوه‌ای اعتماد برانگیز عمل کنی، سیستم به تو پاداش می‌دهد. اما اگر طوری عمل کنی که مؤید و حامی یک “جامعۀ سوسیالیستی” هماهنگ نیست، آن‌وقت صدمه‌اش را خواهی خورد. اگر کاری کنی که اعتماد از تو سلب شود، آن‌وقت هر کجا که بروی با محدودیت روبه‌رو خواهی شد. دولت تصور می‌کند چنین سیستمی ضرورت دارد تا بر اقتصاد مهارگسیخته‌ای که تقلب و رشوه در آن رایج است و شرکت‌ها اغلب غذای آشغال و داروهای تقلبی خطرناک می‌فروشند مسلط باشد. تردیدی هم نیست که کلان‌داده باید بتواند در مورد این نوع مشکلات کمک کند – اما درجه‌بندی این سیستم پیشنهادی آدم‌های دیگری را هم جز متقلبان در بر خواهد گرفت.

این کلان‌داده “برادر بزرگ” در یک مقیاس عظیم است – عظیم‌تر از آن‌که، با توجه به جمعیت بیش از 3/1 میلیاردی چین، عملی باشد حتی با فناوری امروز. فعلاً در مقیاسی کوچک‌تر آزمایش می‌شود. و اگر روزی این سیستم در آن‌جا فعال شود و به راه افتد، مشکل می‌توان تصور کرد که بشود همۀ مشکلات بالقوۀ داده‌های بد و فرض‌های ضعیف را پیش‌بینی و از آن‌ها جلوگیری کرد. در اینجا جی‌گو می‌تواند زندگی مردم را به‌کلی به نابودی بکشاند. این چشم‌اندازی ترسناک است.

به این دلیل است که شفافیت در مورد سیستم‌های کلان‌داده‌ای که در کشورهای دموکراتیک استفاده می‌شوند خیلی مهم است، و به این دلیل است که ما باید نظارت‌های سفت و سختی روی حدود و ثغوری که به دولت اجازۀ استفاده از این داده‌ها را می‌دهد اِعمال کنیم حتی وقتی که دلایل کاملاً موجهی – مانند جلوگیری از تروریسم – وجود دارد. البته در شرایط خاصی دولت نیاز دارد بالاتر و فراتر از حدود و ثغور عادی به داده‌ها دسترسی داشته باشد، ولی این موارد همیشه باید خاص باشند نه نوعی شمول فراگیر که کلان‌داده آن را بیش از حد لازم امکان‌پذیر می کند.

همچنین باید توجه داشته باشیم که دخالت دولت در داده‌ها جنبۀ مثبتی هم دارد – در صورتی که دستیابی را بچرخاند و این موقعیت را به ما بدهد که آن‌چه دربارۀ دولت می‌خواهیم بدانیم به‌آسانی و آزادانه به دست آوریم. در حال حاضر آزادی اطلاعات بیش از حد محدود و پرهزینه است. با کلان‌داده دست یافتن به اطلاعات مربوط به دولت باید برای هرکس امری پیش‌پاافتاده باشد. با داشتن دانش درست، می‌توانیم مردم‌سالاری را دگرگون و اطمینان حاصل کنیم که دولت و شرکت‌ها از فرصت و موقعیت کلان‌داده سوءاستفاده نمی‌کنند.» صفحۀ 167 تا 169

بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد می‌گیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دست‌کم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم این‌جا. این جور صفحات به‌نوعی راه میان‌بر به حساب میان؛ زود و یک‌راست ما رو می‌رسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!


شاید این موارد هم برایتان جالب باشد