جان رالز (1921-2002) در ابتدای کتاب سترگش، نظریهای در باب عدالت، تصریح میکند که هدفش ارائۀ برداشتی از عدالت اجتماعی است که نظریۀ مسبوق به سابقۀ «قرارداد اجتماعی» را آنگونه که در فلسفۀ ایمانوئل کانت نیز هست، بیشتر بپروراند تا کلیتر و انتزاعیتر شود. حال از عرصۀ علوم سیاسی به حوزهای دور و کاملاً متفاوت برویم تا ردپای کانت را در آنجا هم ببینیم.
گئورگ کانتور (1845-1918) ریاضیدان آلمانی بزرگ و نوآوری بود که هموطن فیلسوفش، ایمانوئل کانت، را دشمن خونی خودش میدانست. کانتور گاهی اینگونه از کانت یاد میکرد: «آن سوفسطایی ابله که اندکی ریاضیات میدانست.» هستۀ هیجانی این واکنش را که نادیده بگیریم، این تعیین موضع بیراه نیست. اگر کانت هیچ نسبتی با ریاضیات مدرن نداشت، بیمعنا بود که یک ریاضیدان بخواهد با او دربیفتد. اما کانت چنان هیمنهای دارد که حتی یک ریاضیدان هم باید تکلیف خودش را با او روشن کند. کانت چنین جایگاهی دارد.
کانت در نقطهای از مدرنیته ایستاده است که از هر سو به آن بنگریم، با او مواجه میشویم. فهم مدرنیته با فهم کانت طوری گره خورده که هر تعبیری از فلسفۀ کانت تغییری در مدرنیته خواهد بود. لذا، با مقداری ادا و اطوار و اغراق، بر سردر مدرنیته این تابلو را میتوان نصب کرد: «آنکس که کانت نمیداند، وارد نشود.» از سوی دیگر، هر کس کانت را بهنحوی دیگر بفهمد، دری ویژه و متفاوت در مدرنیته برای او باز خواهد شد. این کتاب بسیار کوچک در حکم چنین منفذی است.
درست است که با کتابی کوچک مواجهیم، اما کتاب کمی نیست. حجم مختصر کتاب به این دلیل است که اولاً هیچ شاخ و برگ اضافهای ندارد، زیرا دانش زمینهای خواننده را فرض میگیرد؛ ثانیاً موضوع کتاب کلیت فلسفۀ کانت است و نه جزئیاتش. این کتاب برای آشنایی با کانت نیست، بلکه برای آشناییزدایی از اوست. باری، این کتاب برای کسانی است که فلسفۀ کانت را میدانند و حالا مایلاند آن را از منظری دیگری ببینند.
کسانی که نوشتههای کانت یا آثار مربوط به او را دیده باشند، احتمالاً تعجب خواهند کرد که کتابی به این کوچکی که در واقع رسالهای مختصر است، دربارۀ کانت چه حرفی برای گفتن دارد. در پاسخ میتوان گفت حرفهای بسیار! از نظر نویسنده، با رخنه به روح فلسفۀ کانت بهتر میتوان نظام فکری او را فهمید. برای این مقصود، اخلاق کانتی روشنگرتر از معرفتشناسی اوست، زیرا اخلاق آن نقطهای است که انسان نزدیکترین نسبت را به واقعیت غایی پیدا کند.
ریشارت کرونر روح فلسفۀ کانت را جهاننگری مینامد و اسّ و اساس این جهاننگری را اخلاقشناسی او میداند. بهعلاوه، اخلاقشناسی هم نزدیکترین نقطه به کانون فلسفۀ کانت است و هم نزدیکترین جایگاه را به حقیقت جهان دارد؛ موفقترین راه تقرّب به حقیقت. یکی از پیامدهای این نگرش گسترده آن است که اخلاقشناسی کانت است که معرفتشناسی او را محدود و چارچوب آن را مشخص میکند. بهطور کلی، معرفتشناسی و سایر بخشهای فلسفۀ کانت روی اخلاقشناسی او بنا میشوند. کرونر برای اینکه این مطلب را خوب نشان دهد، مباحث خود را نهفقط ناظر به نوشتههای اخلاقی کانت، بلکه با توجه به همۀ آثار اصلی او صورتبندی میکند.
در این کتاب، علاوه بر اخلاق، جایگاه علم و نیز نسبت میان آن دو در فلسفۀ کانت بررسی و بازنگری میشود، آن هم از منظری خاص و متفاوت. کرونر، در باب جهاننگری کانت، حکم به برتری اخلاق و بینش اخلاقی بر سایر صورتهای معرفت میدهد. در نتیجه، و این نتیجه جالب است که، این کتاب به دلیل واکاوی عمیق اخلاق کانتی، سویۀ کاربردی هم دارد. نویسنده خواننده را به سمت اخلاقی بودن سوق میدهد؛ این اثر دعوتی است به اخلاقی زیستن و درک عمیق ارزش و اهمیت اخلاقی بودن در حیات و حتی هستی.
و اما نکتۀ آخر. این کتاب متعلق به جریان کانتشناسی انگلیسیزبان نیست، بلکه به کانتشناسی آکادمیک آلمانی تعلق دارد؛ بهطور مشخص، مکتب هایدلبرگ. ازاینرو، حالوهوا و فضای مباحث، بهطور کلی، با آثار مشابه و متعارف تفاوت دارد. گفتن ندارد که چنین اثری نمیتواند نوشتهای ساده و آسانیاب باشد. کرونر با نثری دقیق و فشرده گامبهگام جلو میرود. خواننده هم باید با دقت و حوصلهای مضاعف این مسیر را طی کند.

جهاننگری کانت
نویسنده: ریشارت کرونر
مترجم: مریم هاشمیان
ناشر: نشر کرگدن، چاپ اول 1403
92 صفحه، 110000 تومان
شاید این مطالب هم برایتان جالب باشد:
«سنجش خرد ناب» را چگونه باید خواند؟
28 مهر 1400
«سنجش خرد ناب» ترجمهای است درست و دقیق. بهعلاوه، ترجمهای خوب، شیوا و خواندنی هم هست. با وجود این، داوریها در باب آن کتاب میان دو حد افراط و تفریط نوسان میکند. ولی هر دو داوری بیهودهاند و مانع بهرهبرداری درست از کتاب میشوند. علت آن همه حرف و حدیث، خوب نخواندن کتاب است. در این یادداشت نکتهای روششناختی در باب مطالعۀ درست آن شاهکار فلسفی ذکر میشود. با توجه به آن، سوءتفاهم در خصوص مطالعۀ کتاب هم منتفی خواهد شد.
2 نظر9 دقیقه
سردبیر
سردبیر ماهدبوک


