رسم و قاعده در معرفی یک کتاب خوب این است که به محتوای آن بپردازند. اما این کتاب دریایی ژرف و پهناور از مطالب فلسفی است و نمیتوان کمّ و کیف مطالب آن را در هیچ یادداشتی آشکار کرد. لااقل من نمیتوانم. نیازی هم نیست البته. برای آشنایی با کلیّت دیدگاه رالز در باب عدالت، حتی به زبان فارسی، دستکم دهها کتاب اندیشۀ سیاسی یافت میشود. در این یادداشت مختصر فقط میخواهم به نکتهای در باب عنوان اثر اشاره کنم؛ بله، فقط عنوان اثر! چراکه یک کتاب بزرگ و اثری سترگ در پشت آن عنوان کوتاه و ساده جای گرفته است.
عنوان کتاب بسیار فروتنانه است؛ آنقدر جزئی و محدود است که چیزی از گسترۀ شگفتانگیز مباحث آن را نشان نمیدهد. این فروتنی با فروتنی فراوان نویسندهاش بیارتباط نیست. جان رالز از شدت فروتنی و بیادعایی تقریباً نامرئی شده بود. غالباً در باب اهمیت این کتاب همیشه و همهجا به اظهار این نکته بسنده میکنند که رالز در محدودۀ لیبرالیسم از عدالت دفاع کرده است؛ همان چیزی که لیبرالها همیشه آزادی را بر آن ترجیح دادهاند. در خصوص این نظر نمیخواهم چیزی بگویم. اما این سخن هم عظمت اثر رالز را منعکس نمیکند.
بله، رالز فقید به عدالت میپردازد، اما این موضوع مهم را آنچنان وسیع، آنچنان عمیق، آنچنان همهجانبه میشکافد و میکاود و حتی میسازد که، با کمی اغراق، میتوان ادعا کرد به همهچیز دیگر هم میپردازد؛ زیرا برای ساخته و پرداخته کردن نظریهای جامع و کامل در باب عدالتِ اجتماعی لازم است همۀ زیروبمهای لازم جامعه و انسانها مورد مداقّه قرار گیرند. عدالت به همهچیز ربط دارد و نظریهپردازی در باب آن مستلزم فلسفهورزی در باب همۀ آنهاست. برای روشن شدن این مطلب، اجازه دهید چند مثال بزنم. در این کتاب، مباحثی فلسفی میبینیم در باب چیزهایی که هیچکس نمیتواند حدس بزند؛ اموری مثل حسادت، چگونگی پسانداز پول، تربیت کودکان، اقتصاد، حتی احساسات و عواطفی مثل شرم و عزتنفس.
این کتاب در جزئیات هم بسیار جذاب است. بعضی جملات تراشخوردۀ این کتاب تبدیل به کلمات قصار شدهاند، مثل شروع بند اول: «عدالت نخستین فضیلتِ نهادهای اجتماعیست، چنان که صدق نخستین فضیلتِ نظامهای اندیشه است. یک نظریه را، هرچند هم که پیراسته و صرفهجویانه باشد، باید کنار گذاشت یا بازنگری کرد اگر که شرطِ صدق را بهجا نیاورد؛ به همین سان، قانونها و نهادها نیز، فارغ از میزانِ کارایی و سامانمندیشان، باید اصلاح یا برچیده شوند اگر که نه عادلانه باشند.» (صفحۀ 43-44) و البته بسیاری جملات حسابشدۀ دیگر هم هستند که در انتظار بهسر میبرند تا نوبت به شهرت آنها برسد، مثل: «جامعه باید تلاش کند تا از ورود به محدودهای که در آن مشارکتِ نهاییِ مرفهترها در راستایِ بهروزیِ محرومترها منفیست، بپرهیزد.» (صفحۀ 133)
با این اوصاف، نظریهای در باب عدالت کتابی جامع و حتی میتوان گفت دانشنامهای است دربارۀ زیست فلسفی و زندگی بررسیشده؛ چیزی شبیه به اخلاق نیکوماخوس ارسطو. آن کتاب ارسطو در باب اخلاق به معنای محدود کلمه نیست، بلکه موضوعش حیات بشری و زندگی سعادتمندانه در معنای موسّع کلمه است. کتاب رالز از همان نوع است. به همین دلیل، شایسته است که در سایر علومانسانی نیز جدی گرفته شود. علاوه بر اهل فلسفه و اندیشۀ سیاسی، کسانی که در حوزۀ اخلاق، حقوق، اقتصاد، مدیریت، الهیات، جامعهشناسی و… تحقیق و تأمل میکنند، میتوانند از این کتاب بهرههای بسیاری ببرند. لذا این درست نیست که کسی گمان کند این اثر رالز فقط یکی از مهمترین کتابهای فلسفۀ سیاسی دورۀ معاصر است؛ درستتر آن است که این کتاب را یکی از مهمترین کتابهای تاریخ فلسفه به شمار آوریم. این درجه از اهمیت صرفاً یک ارزشداوری آکادمیک نیست، بلکه به شرایط زندگی ما ربط دارد.
ما در زمینۀ اخلاق و بینش سیاسی نیازمند نظریات دقیق، روشن و مستدلّ هستیم تا بتوانیم یک گفتگوی جمعی بزرگ داشته باشیم برای رسیدن به جامعترین توافق خردمندانۀ ممکن. آنچه که بسیاری از فرهیختگان در لابهلای متونِ مبهمِ متفکرانِ مغلقنویس میجویند، بهنحوی سادهتر، سرراستتر، دقیقتر و مستدلتر در چنین کتابی وجود دارد. این نکته را هم بیفزایم که تفصیلی که رالز میدهد از باب ایضاح و دقت بیشتر است، لذا کار خواننده را راحتتر میکند و نه سختتر. منظورم این است که این تفصیل از نوع تفصیلِ مثلاً پدیدارشناسی روح هگل یا هستی و زمان هایدگر نیست که خیلی کمکی به ایضاح مطالب نمیکند و بیشتر مسئلهها را افزون میسازد. لذا شایسته است که نظریهای در باب عدالت لااقل به اندازۀ آن نوع کتابها مورد توجه و تأمل قرار گیرد.

نظریهای در باب عدالت
نویسنده: جان رالز
مترجم: مرتضی نوری
ناشر: نشر مرکز، چاپ ششم 1402
671 صفحه، 490000 تومان
شاید این مطالب هم برایتان جالب باشد:
فلسفهٔ رالز
27 اردیبهشت 1402
شاهکار فلسفی و ماندگار جان رالز، نظریهای در باب عدالت، هم خیلی دقیق است، هم بسیار مفصل و هم تا حدودی پیچیده. لذا فقط متخصصان دانشگاهی از پس این اثر دشوار برمیآیند. خلاصههای عمومی در دیگر کتابها یا ناقصاند یا دقیق نیستند. ولی این کتاب کوچک و کمنظیر هم دقیق است و هم جامع. نویسنده سه کار کلی و اساسی را انجام داده است: اول، بازگویی مقدماتِ تاریخی و نظریِ لازم برای فهم نظریۀ «عدالت بهمثابۀ انصاف»؛ دوم، ترسیم دقیق هستۀ اصلی نظریۀ رالز؛ در نهایت، توضیح اشکالات منتقدان و پاسخهای رالز، و تشریح لیبرالیسم سیاسی او در برابر لیبرالیسم جامع.
0 نظر1 دقیقه
دو گزینۀ سیاسی
14 اردیبهشت 1402
امروزه هرجا پا میگذاریم، هر چه میشنویم، و با هر مسئلهای سروکله میزنیم، با سیاست مواجه میشویم. لذا فهم سیاست برای زندگی اجتماعی مدرن لازم است. اما متناسب با این لزوم و اهمیت کتاب خوب، واضح و روشنگر برای فهم سیاست وجود ندارد. این دو کتابِ دقیق، روشن و خوشخوان گزینههایی نادر و بسیار خوب هستند. هر دو هم برای شروع مطالعات تخصصی فلسفۀ سیاسی مناسباند و هم برای آشنایی کلی و عمومی با آن. نوشتۀ دیوید میلر برای آشنایی مختصر و اجمالی و کتاب فیل پاروین و کلر چمبرز برای آشنایی مبسوط و مفصل. هر دو کتاب ترجمۀ خوب و درست و دقیقی دارند.
0 نظر1 دقیقه
دانشنامۀ خردمندی
14 فروردین 1402
گفتارها تودهای انبوه از تفکر و تجربه دربارۀ مهمترین مسائل سیاسی و اجتماعی است. هرچند همگان ماکیاولی را با رسالۀ مختصر شهریار میشناسند، اما بهترین، مهمترین و مفیدترین اثر او همین گفتارهای مطول است. اندیشۀ سیاسی ماکیاولی آرمانگرایانه نیست. به همین دلیل، کارش را با وضع موجود شروع میکند. به عبارت دیگر، مبنای اندیشهاش پذیرش طبیعت بشری است همانگونه که هست با همۀ نواقص و معایبش. بیجهت نیست که گفتارها را با این جمله شروع میکند: «آدمیان بالفطره حسودند و به نکوهش بیشتر میگرایند تا به ستایش». در نتیجه، مسئله این است: جامعۀ سیاسی چنین موجوداتی چگونه باید باشد؟
0 نظر11 دقیقه
دولت؛ اسطوره یا افسانه؟
2 شهریور 1401
آخرین کتابیست که کاسیرر نوشت و پس از مرگ او منتشر شد. غنای این شاهکار بهحدی است که در باب آن گفتهاند اگر کاسیرر جز این کتاب چیز دیگری نمینوشت، شایستۀ این بود که جایگاهی رفیع و ماندگار در تاریخ فلسفه داشته باشد. به همین دلیل، دو مترجم کارکشته آن را هدف گرفتند، بر سر آن مناقشه کردند و حتی دربارۀ عنوان دقیقش نزاعی دامنهدار داشتند که هنوز هم ادامه دارد. با وجود این، هر دو ترجمه خوب است، ولی ترجمۀ دکتر موقن بهتر است. چاپ چشمنوازی دارد، به همراه دو پیشگفتار و یک پیوست. همگی مفصل، روشنگر و سرشار از نکات مهم و دقیق.
0 نظر1 دقیقه
کدام لیبرالیسم؟
5 آبان 1400
کتاب «لیبرالیسم» لودویگ فون میزس سال 1927 منتشر شد. در آن زمان نوآورانه به شمار میآمد، ولی امروزه برای آشنایی با لیبرالیسم، نه اولویتی دارد و نه حتی مزیتی ممتاز. با گذشت تقریباً یک سده و فراز و فرود تجربههای لیبرالیسم، برخی از مباحث این کتاب حتی خام و سادهانگارانه هم هست. برای آشنایی بهتر و جامعتر، کتاب «لیبرالیسم» جان گری بهمراتب مناسبتر است. گری هم به تاریخ لیبرالیسم میپردازد و هم به نظریات فیلسوفان لیبرال. میزس فقط نظریات خود را در کتابش مطرح کرده است. بهعلاوه، کتاب گری مختصرتر است و رویکرد انتقادی هم دارد.
0 نظر1 دقیقه
فلسفۀ سیاسی هانا آرنت
12 شهریور 1400
بهترین و دقیقترین کتاب دربارۀ اندیشههای هانا آرنت به زبان فارسی تا این لحظه. برخلاف بیشتر این نوع آثار، لی برَدشا همۀ وجوه فلسفۀ آرنت را بررسی میکند، وارد جزئیات نظریههایش میشود، پیامدهایشان را نشان میدهد، و در هیچ مبحثی از نقد غافل نمیماند. او همهجا نکات مهم و مخفی آرنت را بهخوبی میقاپد. برای نمونه، تلاش آرنت برای رفع تنش و جدایی میان سیاست و پیجویی حقیقت را واکاوی میکند. سیر کتاب از «وضع بشر» آغاز میشود و به «حیات ذهن» میرسد. نویسنده سیر تفکر بیستساله میان آن دو اثر را پیوسته – اگرچه با چند شکستگی – میداند؛ لذا مفصلها و نقاط عطف آن را روشن میکند. او بهزیبایی نشان میدهد که آرنت چگونه از حوزۀ عمومی در «وضع بشر» نهایتاً به دژ درونی «حیات ذهن» در پایان تفکرش عقبنشینی میکند. به عبارت دیگر، از عمل جمعی-انضمامی به تفکر فردی-فلسفی و از کنشگری سیاسی به دوستی. بله؛ دقیقاً «دوستی».
0 نظر1 دقیقه
چرا باید از استبداد ترسید؟
10 فروردین 1400
راجر بوشه به دنبال شرحی از تاریخ سیاست یا توصیف تاریخچۀ شکلگیری و تحول واژۀ جباریت نیست. او در واقع میخواهد به ما نشان دهد که «جباریت» یک پدیدۀ دیرپاست و برای فهم آن بهتر است از رویکرد نظری فلاسفۀ سیاسی کمک بگیریم؛ هرچند خود را به آن محدود نمیکند. وی خاطرنشان میکند که ما شاهد انتشار آثار بسیاری دربارۀ دموکراسی هستیم درحالیکه متفکران و فیلسوفان کمی دربارۀ جباریت، این معضل همیشگی تاریخ، کتاب نگاشتهاند. به همین دلیل باید به گذشته بازگشت و از دوران کهنِ تفکر فلسفی، یعنی افلاطون آغاز کرد؛ مدخلی آغازین برای ورود به مبحث جباریت که نشان میدهد انسانِ مدرن هنوز از همان وضعیت هراس و ناامیدیای در رنج است که انسانِ دوران باستان دربارهاش به تناوب سخن گفته، نظریهپردازی کرده و هشدار داده است.
0 نظر8 دقیقه
سردبیر
سردبیر ماهدبوک
