نه‌این‌که آن را ندیده بودم یا نمی‌شناختم. نه؛ به سراغش رفته بودم و حتی چیزهایی هم درباره‌اش خوانده بودم. یک مقالۀ مبهم در یک اثر مبهم از یک استاد مبهم خوانده بودم که خلاصه‌اش این بود که این کتاب مبهم است و خود نویسنده تاریخ را درست نفهمیده. منِ ساده هم ابلهانه باورم شد و خیال کردم جدی‌جدی خود این کتاب هم مثل آن مقاله بد و نامفهوم است. به هر حال، ارزش و اهمیت آن را نمی‌دانستم. به همین دلیل، سال‌های سال بی‌تفاوت از کنارش می‌گذشتم، بدون این‌که حتی به چند صفحه‌اش نگاهی جدی بیندازم.

اوضاع به همین صورت خوش و آرام می‌گذشت تا این‌که خیلی اتفاقی در یکی از کتاب‌های نویسندۀ فقید رضا بابایی خواندم: «یکی از صد کتابی که باید پیش از مرگ خواند، کتاب “تاریخ چیست؟” نوشتۀ ئی. ایچ. کار است. ایچ. کار شاید نزدیک به 200 مسئلۀ ریز و درشت را در این کتاب 250 صفحه‌ای به بحث گذاشته است که مهم‌ترین آن‌ها برای من، گفتگو دربارۀ این پرسش است که آیا تاریخ از یک الگوی کلی پیروی می‌کند» (1). این حرف نفسم را بند آورد و باعث شد صدای ضربان قلبم را از داخل جمجمه‌ام بشنوم.

زمان برایم از حرکت ایستاد و کتاب مثل قاصدکی به هوا رفت و از دستم رها شد… کامل چرخیدم… به سمت کتاب‌خانه خیز برداشتم… با سرعت برق مثل دونده‌های سیاه‌پوست دوی صدمتر با چشمانی وق‌زده به سوی کتاب تاختم… دستانم از آرنج کاملاً تامی‌شدند…کف دست‌هایم از بغل گوش‌هایم شلاقی می‌گذشتند… پاشنه‌های پاهایم به وسط ستون فقراتم می‌خوردند… مثل لوکوموتیو نفس‌نفس می‌زدم و در نهایت مثل غواصان المپیک از بیست متری در دل کتاب شیرجه زدم و حالت اسلوموشن تمام شد.

سه صفحه از فصل اول کافی بود تا میخکوب شوم. مافوق محشر بود. از آن پس، شبانه‌روز آن را دنبال خودم می‌کشیدم درحالی‌که سرم تا گردن در آن فرو رفته بود.

خب حالا مسئله این است که محتوای کتاب دقیقاً چیست که آن را آن‌قدر مهم، ارزشمند و نیز جذاب کرده است. ادوارد هلت کار (1892-1982) در این کتاب مختصر می‌خواهد پاسخی جامع، کامل و همه‌جانبه به این پرسش بدهد: «تاریخ چیست؟» کتاب در اصل شش درس‌گفتار بوده که بعدها در قالب کتابی شش‌فصلی ریخته شده است. به‌جز چند مقدمه و پیشگفتار و ملحقات پایانی، شش فصل اصلی کتاب به این ترتیب‌اند: «مورخ و واقیعت او»، «جامعه و فرد»، «تاریخ، علم و اخلاق»، «علیت در تاریخ»، «تاریخ به‌منزلۀ پیشرفت»، «افق گسترنده».

درست است که این کتاب درس‌گفتار بوده، اما از آن نوع درس‌گفتارهای آبکی و میان‌مایه نیست، بلکه هلت کار با دانش و تجربۀ فراوان در اوج پختگی خود، پس از نوشتن کتاب‌های تحقیقی بزرگ و بسیار، این مباحث را ارائه کرده است. لذا اثری بسیار غنی و پرمحتوا از آب درآمده که بدون اغراق تقریباً هر سطرش نکته‌ای است و هر صفحه‌اش مسئله یا مطلبی جدی و کلیدی. به همین دلیل، حرف استاد بابایی اغراق و تعریف نیست، بلکه گزارش و توصیف است. بر این اساس، معرفی متعارف این کتاب ممکن نیست. حتی اشاره به مضامین اصلی کتاب هم عملاً مقاله‌ای بسیار مفصل می‌شود که جای مناسب خود را می‌طلبد. به‌علاوه، چنین مقاله‌ای باز هم حق مطلب را ادا نمی‌کند. خوانندۀ علاقمند الّا و لابد باید به خود کتاب رجوع کند و آن را با حداکثر دقت و حوصله بارها و بارها بخواند، به مطالبش بیندیشد و یافته‌هایش را با دوستان و دیگران به‌اشتراک بگذارد و با آنان گفتگو کند تا مسائل و مطالب پخته شود و به‌خوبی جا بیفتد. اصلاً این کتاب را باید در دانشگاه‌ها تدریس کرد. ناگفته نماند که دربارۀ این کتاب مطالب مختصر و مطوّل بسیاری نوشته‌اند که با یک جستجوی ساده در فضای مجازی می‌توان آن‌ها را یافت.

با توجه به این دلایل، به مباحث آن ورود نمی‌کنم. در عوض می‌خواهم نگاهی دیگر به آن داشته باشم تا خواننده آن را بیشتر و بهتر بفمد. به عبارت دیگر، قصدم این است که از زاویه‌ای کاملاً متفاوت روح کتاب را نشان می‌دهم. عنوان کتاب گویای این است که نویسنده می‌خواهد به چیستی و ماهیت تاریخ بپردازد. از این رو، این کتاب را می‌توان فلسفۀ تاریخ به شمار آورد. نکته‌ای کلیدی که می‌خواهم مطرح کنم این است که این کتاب فقط فلسفۀ تاریخ نیست. به نظرم ارزش و اهمیت کتاب در همین است که مباحث آن بسیار فراتر از صرف تاریخ است. با دقت بیشتر معلوم می‌شود که این کتاب در باطن «فلسفۀ علوم انسانی» است. برای این ادعا دو دلیل دارم.

دلیل اول این‌که، تاریخ بخشی ضروری از علوم انسانی است. از این رو، فهمِ تاریخ فهمِ علوم انسانی هم هست و هر تغییری که در فهم آن رخ دهد، فهم دیگر علوم انسانی را هم تغییر می‌دهد. دلیل دوم هم این است که مباحث کتاب را می‌توان به دیگر علوم انسانی تعمیم داد و همین پرسش‌ها و پاسخ‌ها را بر سر آن‌ها نیز خراب کرد! البته خود نویسنده هم متوجه این امر بود و گه‌گاهی اشاره‌هایی جزیی به این مطلب می‌کند؛ برای مثال می‌گوید: «چه‌بسا تاکنون متوجه شده‌اید که پژوهش ما ممکن است از مسیر خارج شده مباحثی وسیع‌تر از تاریخ را در بر بگیرد» (صفحۀ 32). برای نمونه، فصل اول،«مورخ و واقعیت او»، مسئله مطلق یا نسبی بودن واقعیت‌ها را بررسی می‌کند. فصل دوم، «جامعه و فرد»، می‌پردازد به رابطۀ میان فرد و جامعه و این‌که کدامیک اصل و واقعیت اصلی است. ملاحظه می‌کنید که این مسائل مختص به تاریخ نیست. فلسفه، جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، انسان‌شناسی و … نیز درگیر همین ماجرا هستند.

با توجه به این امر، به نظرم این کتاب جزو معدود کتاب‌هایی است که همۀ اهالی علوم انسانی بدون استثناء باید مطالعه کنند و تکلیف‌شان را با مسائلش روشن سازند. البته مدعاهای صریح و ادلۀ روشن باعث می‌شود که بتوانیم به‌راحتی داوری کنیم. کار، کار را برای موافق و مخالف آسان کرده است.

پس خلاصه این‌که موضوع این کتاب را می‌توانیم فلسفۀ علوم انسانی تلقی کنیم و عنوانش را هم بگذاریم «علوم انسانی چیست؟» هر کس دغدغۀ چیستی علوم انسانی را دارد، همین حالا به سوی این کتاب خیز بردارد؛ به سوی کتاب‌خانه یا کتاب‌فروشی. بله؛ بدو رفیق، بدو!

 

پی‌نوشت:

(1) یادداشت‌ها و گفتاره‌های خارج از نوبت، رضا بابایی، نشر نگاه معاصر، صفحۀ 146

تاریخ چیست؟

نویسنده: ئی. ایچ. کار
مترجم: حسن کامشاد
ناشر: انتشارات خوارزمی