فضای مجازی تقریباً همه را دستبهکیبورد کرده است. شاید برخی افراد در گذشته در تمام طول عمر خود به اندازۀ یک دفتر صدبرگ هم پُر نمیکردند. در مقابل، امروزه اگر نوشتههای افراد معمولی در فضای مجازی، از این طرف و آن طرف جمع شود، یک هفتهاش دفتری پُربرگ باشد. همینطور زیاد هم میخوانیم، ولی نه کتاب خیلیخوب یا خوب یا حتی متوسط و یا حتی کتاب؛ بلکه متنهای دیگرانی مثل خودمان که آنها هم مشغول پُرکردن دفتر پُربرگ هفتگیشان در فضای مجازیاند. یعنی برخلاف گذشتگان که به خاطر دشواریهای نشر و چاپ اساساً کمتر با متن ناحسابی مواجه بودند، ما تا دلتان بخواهد با متنهای بیسروسامان و بیسرصاحاب مواجهایم. هم آشغال میخوانیم و هم زیاد مینویسیم. نتیجه همین فاجعهای است که میبینیم.
برخی معتقدند نوشتارِ امروزیها در فضای مجازی ضرباتی پیاپی است بر پیکرۀ نحیف زبان فارسی. اصلاً این جسد بیرمق در احتضار و سکرات موت است. در مقابل، برخی معتقدند زبان فارسی بیدی نیست که از این بادها بلرزد.(2) تازه با توجه به تاریخ زبان فارسی، اصلاً اینها چندان بادی هم نیست. بین این دو دسته دعواهای نظری زیادی وجود دارد که مثل غالب دیگر بحثهای نظری صرفاً مربوط به دو طرف دعواست. احتمالاً هر دو سوی این ماجرا موافقند که راههایی برای بهبود نوشتار هست و خوب است که بهکار گرفته شوند. یکی از این راهها آموختن ویرایش است.
مهارتهای ویرایشی و نگارشی در دستۀ مباحث زبانی جای میگیرند. مباحث زبانی در حوزۀ علوم انسانی از بیدروپیکرترین بحثها به شمار میآید. پس در قدم اول باید غرض خود را از آموختن مشخص کنیم. این غرض و هدف راهنمای ماست در میزان آموختن مباحث نظری. گامبهگام در آموختن مهارتهای عملی نیز ما را همراهی میکند. مثلاً دستورزبان در هر زبانی یکی از گستردهترین زمینههای دانشی است. حالا کمّ و کیف آموختن این مهارتْ کاملاً وابسته به غرض افراد است. مثلاً برای کسی که با متون بههنجار و اصطلاحاً فصیح یک زبان دمخور است و گویشور همان زبان هم هست، نیازی به فراگیری مهارتهای دستوری نیست. حالا فرض کنید چنین کسی بخواهد منابعی را مطالعه کند که خاص یک متخصص حرفهای زبانشناسی است. معلوم است چه اندازه به بیراهه میرود. اما در واقعیت این اتفاق افتاده و میافتد. همچنین، کسی که میخواهد صرفاً به نوشتههایش سروشکلی بدهد، در رجوع به منابع، با یک ویراستار حرفهای کاملاً فرق دارد. حتی ویراستار یک مجلۀ سرگرمی، ویراستار یک دایرةالمعارف و ویراستار یک وبسایت هم در کمّ و کیف مطالعۀ تخصصی متمایزند.
توجه به یک نکته راهگشا است. قدم اول، یعنی آموختن حداقلی از مباحث دستور و ویرایش، ناگزیر است. بعد از این، هم ضرورت سطح بالاتری از آموزش و هم خود آموختن باید در روند کار عملی مشخص شود. توجه به این نکته باعث میشود که در دور باطل آموزشِ بیشتر گیر نیفتیم. توجه به اقسام معرفت در معرفتشناسی این نکته را بهتر جا میاندازد.
در معرفتشناسی سه نوع معرفت از هم متمایز شده است(3): معرفت گزارهای که همان دانستههای نظری ماست؛ معرفت از راه آشنایی که حاصل همجواری و مصاحبت بیواسطه با کسی یا چیزی است؛ و دستآخر معرفت مهارتی که کاربست بخشی از دانستههای نظری است. از این میان معرفتهای مهارتی در کاربرد است که فزونی مییابند. فقط معرفتهای نظری است که با کسب و تحصیل بیشتر زیادتر میشوند. معرفتهایی زبانی که به کار بهبود نوشتار میآیند نیز از جنس دستۀ سوم و مهارتی هستند؛ مثل شنا، نوازندگی، رانندگی و مانند آن. خب، پس اول باید حداقلی از مباحث نظری ویرایش و دستور را بیاموزیم. بعد هم یکراست آموختههایمان را تمرین کنیم. هر جا هم طلبید، مطالب جدیدتری بیاموزیم.
برای مباحث ویرایش و نگارش، از بین کتب متنوعی که وجود دارد، کتاب «آیین نگارش و ویرایش»(4) از دکتر حسن ذوالفقاری برای غرض یادشده مناسبتر است. دکتر ذوالفقاری هم استاد زبان و ادبیات فارسی است و هم ویراستار و مدرس ویراستاری. در این زمینه چندین کتاب دارد که این کتاب او بهنوعی خلاصۀ دیگر کتب اوست. دربارۀ دستور زبان فارسی هم منابع کم نیستند. از این میان، کتاب دستور زبان فارسی مرحوم دکتر پرویز ناتلخانلری مناسبتر است(5). دکتر خانلری نیازی به معرفی ندارد. این کتاب او در واقع تکمیل درسنامۀ دستور او برای دورۀ متوسطۀ قدیم است. هر دو کتاب، به اقتضای هدف آموزشی، پر از تمرین و مثال هستند.
مرحلۀ اول تمرین این است که با پرسوجو لیستی تهیه کنیم از کتابهایی که ویراستاری مناسبی دارند. بعد ذهنمان را در ریز و درشت و زیر و بم این متنها بچرخانیم. چیزی را فروگذار نکنیم؛ از متن و نوشتار و تایپ تا علایم ویرایشی و نگارشی و بندها و پاراگرافها. برخی نشرها در این زمینه امتحان پس دادهاند. کتابهایی که خیلی خوب ویرایش شدهاند، معمولاً نام ویراستار را بر پیشانی کتاب چسباندهاند. برای نمونه، نشر نی و ماهی و کارنامه از این بابت کارنامۀ خوبی دارند.
برخی ویراستاران هنوز روی کاغذ ویرایش میکنند. سیاهۀ کار آنها درست راست کار ماست. برخی نویسندگان هم هستند که خود را صاحب قلم طلایی میدانند. هرگونه اصلاحات ویراستار به تریج قبایشان برمیخورد. ویراستارانی که از بد حادثه با چنین موجوداتی برخورد دارند مجبورند اصلاحات خود را در ورد تأییدنشده تحویل دهند تا آن عالیجنابِ از دماغ فیلافتاده هرجا صلاح و مصلحت دید تأیید کند. فایل ورد این نوشتهها نیز گزینۀ مناسبی است.
البته در هنگام مطالعۀ یک متنِ مشخص با غرض آموختن باید بر مورد خاصی متمرکز باشیم. نمیتوانیم لیستی از مؤلفهها را در تطبیق متن بیازماییم و از آنها بیاموزیم. چراکه ذهن ما در آموختن محدودیت دارد، و این موارد هم باید بهخوبی در ذهن جا بیفتند. بهتر این است که هر چند ده صفحه را متمرکز بر موردی مشخص مطالعه کنیم. مثلاً ده صفحه با تمرکز بر ویرگولها و نقطهویرگولها سر کنیم؛ ده صفحه با دونقطهها سروکله بزنیم؛ و ده صفحهای را هم به گیومهها گیر بدهیم و همینطور پیش برویم. وقتی ویرایش خوب حوصلهمان را سر برد، برویم سراغ نگارش. چشم بچرخانیم در قد و اندازۀ جملات. روی پاراگرافها آنقدر بپریم تا وجبش دستمان بیاید. بعد ریز شویم روی جملات و هی پس و پیش هر کدام را بپاییم.
در مرحلۀ بعد، اول باید تقاص پس بدهید؛ تقاص تمام متنهای مزخرفی را که در فضای مجازی خواندهاید. تاوان آن هم خواندن متنهای معیار کهن و معاصر است. از گذشتگان آنانی مطلوباند که از دالان تاریخ گذشتهاند و ماندهاند. برای اطمینان از اینکه نویسندۀ معاصری خبره است و قلمفرسا باید پرسوجو کرد و کار سختی نیست. معمولاً به چندین اسم میرسید که آنها را از بیش از یک نفر شنیدهاید. همین مقدار خوب است و کار شما را راه میاندازد. حالا باید حسابی دل به کار بدهید و تمام توش و توان خود را صرف کنید. دل و رودۀ جملات و عبارات چنین نویسندگانی را باید بیرون بریزید و عین یک کارگاه تشریح از جزءجزء جسد بیاموزید. اگر ویراستاری مناسبی هم داشته باشند، میتوانید مرحلۀ قبل را هم دوره کنید.
خواندن این متنهای استخواندار که دستوپایشان سر جایشان است یک نتیجۀ شگفت هم دارد: تقویت «شمّ زبانی». شمّ زبانی مصداقی از همان معرفت از راه آشنایی است. علتالعلل معضلات نگارشِ امروزه از دست رفتن این شمّ زبانی است. دلیلش هم خواندن متنهایی است که پُرند از انواع مشکلات املایی و نگارشی و ویرایشی، و البته پخشوپلایند در فضای مجازی. به بیان دیگر، نوشتار ما تابعی است از منابعی که میخوانیم؛ یعنی آنچه میخوانیم در نوشتار ما سرریز میشود. بهسامان کردن نوشتارمان بیش از آنکه در گرو آموختن مهارتها باشد، مرهون سامانبخشی به چیزی است که مطالعه میکنیم. در نهایت، یاریگر ما در ریز و درشت نوشتار و گفتارمان همین شمّ زبانی است.
پینوشتها
(1) «بهتر بنویسیم» عنوان کتابی است از مرحوم استاد رضا بابایی. در واقع این یادداشتها وامدار این کتاب و نویسنده هستند. در باب این کتاب و استاد بابایی ن.ک به: یادداشت «آتش به قلم میزند این سوز نبودت» در ماهدبوک.
(2) عنوان مقالهای از مرحوم دکتر محمدرضا باطنی در نقد کتاب غلط ننویسیم مرحوم استاد ابوالحسن نجفی. منتشر شده در آدینه، مرداد ۱۳۶۷، شمارۀ ۲۶.
(3) هم دربارۀ این سه قسم معرفت و هم مصداقیابی آنها در این یادداشت اختلافنظرهای زیادی وجود دارد. ر.ک به: معرفتشناسی، منصور شمس، نشر هرمس، ص ۵۶ تا ۶۳.
(4) آیین نگارش و ویرایش، دکتر حسن ذوالفقاری، ویراستۀ بهروز صفرزاده، نشر فاطمی.
(5) دستور زبان فارسی، دکتر پرویز ناتلخانلری، نشر توس.
نوشتۀ گویا و بسامانی در چشمرس ما نهادید. هم سِیری منسجم داشت، هم گریزهایی کمکرسان. نوشتۀ ۱ را از «ویرایش» آغازیدید و این «آفرین» دارد. در عنوان هم بیاورید که این نوشته دربارۀ چیست.
جانتان آباد، آقا محمدجواد.
سلام جناب آقای باقری. ممنون از لطف و عنایت شما به این یادداشت. موردی گفتید را هم لحاظ می کنم حتما.
[…] در قسمت پیشین این نوشتار بر مباحث ویرایشی متمرکز شدیم. همچنین، دلایلی آوردیم برای ضرورت مطالعۀ متنهای بهدردبخور و پدرمادردار. بعد از طی مرحلۀ اول، در خود، توان خوبی در مباحث کاربردی زبان احساس میکنیم. این توان که تا حدودی بالفعل شده، وسوسهمان میکند دست به قلم ببریم. گاهی هم فریب میخوریم یا گولمان میزنند که برای نوشتن به یک زبان آموختن مباحث ویرایشی کافی است. حتماً شما هم اینطرف و آنطرف نوشتههای شکیلی را دیدهاید که از درون پوچ و تهیاند؛ سروشکل خوبی دارند اما خواندشان ملالت را در حلقتان فرو میکند. این نوشتههای بیجان نمونهای خوب از نابسندگی مباحث ویرایشی برای نویسندگی است. […]