اگر نمیدانید، بدانید؛ ناشران برخی از کتابهای خیلی خوبشان را در پایان سال منتشر میکنند. البته برای بعضی مناسبتهای مهم نیز چنین میکنند؛ برای مثال نمایشگاه کتاب. ولی خوشبختانه، امسال و سال بعد، از نمایشگاه کتاب و کباب و فلافل و آبمیوه و ساپورت و عینک آفتابی خبری نیست. به همین دلیل، در پایان سال کتابهای خفن بیشتری منتشر شد. البته کتابهای سبک و سخیف هم کم نبودند. این تراکم کتابها کار خریداران را سخت میکند. همچنین ارزش کتابها لابهلای شلوغیها کمرنگ میشود.
در این میان برای کنجکاوان علاقمند این مسئله پیش میآید که بهترین و مهمترین کتابها کدامند؟ البته هر کسی نظر و سلیقۀ خاص خود را دارد. من نیز نظری دارم. به نظرم، در این یک ماه اخیر، بهترین و مهمترین کتابها در کار نیست. فقط یک کتاب بهتنهایی در چنین جایگاهی میایستد: آینهای در دوردست (قرن مصیبتبار چهاردهم)، ابرشاهکاری تاریخی به قلم زرین مورخ عدیمالنظیر بانوی فقید بارابارا تاکمن (1912-1989).
بله؛ ترجمۀ این اثر حتی از ترجمۀ کتابی همچون پدیدارشناسی روح هگل نیز بهمراتب مهمتر و مفیدتر است. هجوم افراد را برای خرید پدیدارشناسی روح میگذاریم به حساب نوعی جوزدگی. این کتاب جزو پیچیدهترین آثار کلاسیک فلسفی به شمار میآید، و فقط به کار کسانی میآید که بخواهند فلسفۀ هگل را به صورت تخصصی دنبال کنند. البته کسانی که به صورت تخصصی با هگل کلنجار میروند، دستکم باید بهخوبی با زبان انگلیسی آشنا باشند. در این صورت، بهراحتی میتوانند از ترجمههای انگلیسی پدیدارشناسی روح بهره ببرند. در مقابل، کسانی که فلسفۀ هگل را تخصصی دنبال نمیکنند، اساساً این کتاب به دردشان نمیخورد و آشنایی با کلیات اندیشههای هگل برایشان کافیست. لذا هیچ دلیل معقولی وجود ندارد که عموم افراد به سراغ چنین منبعی بروند.
اساساً برای عموم مردم میزان معتدل و متوسط فلسفه مفید است. ورود به مباحث تخصصیِ فلسفههای مختلف، ذهن افراد آماتور را وارد سنگلاخی بد و مخرب میکند. یکی از آفات و مشکلات رایج افراد فرهیخته و تحصیلکرده و کتابخوان این است که در ذهنشان کفۀ نظریاتْ سنگینتر از کفۀ واقعیات است. اینکه این امر علت است یا معلول، بماند. در هر صورت، نتیجۀ وضعیت این شده که اکثریت قریب به اتفاق افراد فقط به دنبال نظریات جدید و پیچیده هستند. لذا شناخت واقعیات در حداقل خود میماند. اما جلو زدن نظریه از واقعیت عواقب مخربی دارد. باید مراقب بود و این رابطه را معکوس کرد. بهتر است واقعیاتِ مربوط بیشتری بدانیم تا نظریاتِ نامربوطِ زیاد.
در مقابل، تاریخ وضعیت معکوسی دارد. تاریخ برای همگان مفید است؛ هر چقدر بیشتر، بهتر! اصلاً هر چقدر تاریخ بخوانیم کم است. تاریخ بدآموزی ندارد. برعکس، بسیاری از اشتباهات، مشکلات، بدبختیها، بدفهمیها، بلکه نفهمیها ریشه در جهل به تاریخ دارد. کسانی که از تاریخ بیخبرند، غالباً بدترین قسمتهایش را تکرار میکنند، حتی اگر نظریات فلسفی زیادی بدانند. البته به نظرم درد نظریهزدگی دو درمان دارد: ادبیات خوب و تاریخ محققانه. در پارهای موارد این دو به هم میآمیزند و شاهکاری درخشان خلق میشود. این همان کاری است که تاکمن در آن، درجۀ استادبزرگی دارد. از این رو، خواندن آثارش از ادبیات شیرینتر و از اخبار جالبتر است. لذا عموم افراد میتوانند کتابهایش را بخوانند و استفاده کنند، حتی معتادان به اخبار.
مردم تشنۀ اخبارند، اما بیشتر اخبار صرفاً انسان را سرگرم میکنند. در واقع، مهمترین خبری که باید بدانیم تاریخ است. اگر از تاریخ باخبر بودیم، امروز اخبار دیگری میشنیدیم؛ حتی اگر این تاریخ مربوط به گذشتههای بسیار دور باشد. در تاریخ هرچقدر عقبتر برویم، جلوتر میرویم؛ و هر چقدر دورتر را بنگریم، پیشِ پایمان را بهتر میبینیم. در کل، با تاریخ حال و روز بهتری خواهیم داشت. لذا اصلاً عجیب نیست که باخبر شدن از قرن چهاردهم به فهم بهتر امروزمان کمک کند، و حتی بهتر زیستن را آسانتر سازد. به قول تاکمن:
«سدۀ چهاردهم میلادی را از جهات بسیاری میتوان آینۀ تمامنمای سرشت و سرنوشت بشر دانست. چراکه آدمی در عصر مصائب ردای ریا را از هم میدرد و نهاد راستین خود را عریان میسازد. سدۀ چهاردهم بهراستی عهد فاجعهباری بود: جنگ صدسالۀ خانمانسوز، جنگ صلیبی مصیبتبار، فساد باورناپذیر کلیسا، شقاق ویرانگر سریر پاپ، بیماری همهگیر مرگبار، سرکوب خونین شورش بهجانآمدگان، رونق بازار داعیان گمراه، تاراج بیپایان راهزنان و رنج وصفناشدنی مردمان در زیر یوغ دروغ. بر انسان دوران ماست که هر از گاه درنگی کند، در آینۀ آفاق دوردست به چهرۀ خویش بنگرد و از خود بپرسد به راستی گذشتگان چگونه به چنین ورطههای هولناکی افتادند و چگونه از قعر سیاهی به جانب روشنی بازگشتند».
تاکمن مباحث متنوع و جزئیات بسیار و ماجراهای داستانی جذاب را در جهت بررسی هفت موضوع به کار میگیرد:بیماری واگیردار طاعون، جنگ فراگیر، مالیاتهای سنگین، رواج غارتگری، بیتدبیری حاکمان، عصیان و شقاق کلیسا. نیازی به گفتن نیست که بشریتْ امروزه هم با چنین مصائبی دستبهگریبان است؛ اگر نهبیشتر، دستکم به همان اندازه. در نتیجه، خوب است قرن چهاردهم شمسی را با کتابی در باب قرن چهاردهم میلادی ببندیم. شاید این تقارن خیلی هم اتفاقی نباشد. اگر هم اتفاقی باشد، خب، به یک معنا همۀ امور تاریخ اتفاقی هستند. این اتفاق خوب را هم علاوه کنیم!
آینهای در دوردست (قرن مصیبتبار چهاردهم)
نویسنده: بارابار تاکمن
مترجم: حسن افشار
ناشر: نشر ماهی، 760 صفحه
سردبیر
سردبیر ماهدبوک
خیلی ممنون. بسیار مفید بود. کاش جوزدگی به خریدن کتاب هگل ختم می شد. جملات کتاب رو هم اینجا و اونجا مدام به اشتراک می ذارن.