
اینترنت ما: اطلاعات زیاد و فهم کم در عصر کلانداده
نویسنده: مایکل پاتریک لینچ
مترجم: حامد قدیری
ناشر: نشر اسم، چاپ اول 1398
388 صفحه، 33000 تومان
«تکنولوژی اطلاعات هم که به هر پستویی از جامعۀ ما سرک میکشد، راههای بیشتری برای ارتباط گرفتن پیشِ روی ما مینهد. ما برای یکدیگر ایمیل و پیامک میفرستیم، توییت میکنیم و احتمالاً بهزودی کار به جایی میرسد که صرفاً با فکر کردن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنیم. اما واقعاً ما با چه کسی حرف میزنیم و به سخنان چه کسی گوش میسپریم؟ این سؤالی اساسی است و شواهد و مدارک اینطور جواب میدهند که ما فقط با افراد حاضر در حلقهها و گروههایمان و با همقطارانمان گفتوشنود میکنیم. ما وبلاگِ کسانی را میخوانیم که با آنها همنظریم. اخبار شبکههای کابلیای را دنبال میکنیم که جهان را آنطور میبینند که ما میبینیم. در مقابل، علیه “دیگران” – یعنی آنها که در حلقۀ ما نیستند – جوک منتشر میکنیم. پس نگرانی اصلی این نیست که از این بترسیم که جامعۀ دیجیتالیِ بازْ ما را به افرادی مستقل و منزوی تبدیل میکند که مثل رابینسون کروزوئه روی جزیرههای گوشیهای هوشمندمان زندگی میکنیم. نگرانی اصلی این است که اینترنت دارد “قطبیسازی گروهی” را افزایش میدهد، یعنی بهشکلی روزافزون ما را به قبایلی مجزا و جدا از هم تبدیل میکند.
کاس سانشتاین یکی از تأثیرگذارترین متفکران حوزۀ فرهنگ دیجیتالی است. طبق گفتۀ او، یکی از دلایلی که اینترنت منجر به قطبیسازی میشود این است که “عرضۀ مکرر یک موضع افراطی، توأم با این ایده که بسیاری از آدمها این موضع را اتخاذ کردهاند، بهشکلی قابلپیشبینی باعث میشود که مخاطبانْ آن موضعِ خاص را باور کنند.” پس وقتی محافظهکاران مدام از فاکسنیوز تغذیه میشوند، محافظهکارتر میشوند و لیبرالهایی که فقط هافینگتونپست و دیلیکس میخوانند، لیبرالتر میشوند. طبق ادعای سانشتاین، نتیجۀ این وضعیت تکهتکه شدن حقیقی جامعه است، “چراکه انسانهای متفاوتی که چندان روی دیدگاهشان پافشاری نمیکردند و حتی شاید فاصلۀ چندانی هم از یکدیگر نداشتند، صرفاً بهعلت همین خواندن و مشاهدۀ معمولشان به مواضعی کاملاً متضاد و جمعناشدنی میرسند.”
ما داریم روزبهروز تکهتکهتر میشویم. آثار و تبعات این تکهتکه شدن در شبکههای اجتماعیمان نمایان است. مثلاً لیبرالها دوست دارند که در فیسبوک و توییتر با بقیۀ لیبرالها دوست باشند. بنابراین علایق افراد حاضر در گروه و حلقه آنقدر مشابه هم است که یک خبر اگر برای شما آزاردهنده باشد، قطعاً دوستان شما را هم میآزرد. بااینحال، اکثر بحثهایی که حول قطبیسازی درمیگیرد، به تکهتکه شدن ارزشهای اخلاقی و سیاسی ما ناظر است. چندان هم بیراه نیست. ما در جهانی زندگی میکنیم که مسلمانان و مسیحیان و خداباوران و خداناباوران و جمهوریخواهان و دموکراتها و سوسیالیستها و طرفداران بازار آزاد و… در آن زندگی میکنند. این تفاوتهای موجود در ارزشهای دینی و اخلاقی و سیاسی بهمثابۀ ابزاری هستند که ما را در پیدا کردن همقبیلهایهایمان کمک میکنند. این جنس تفاوتها به اَشکال مختلفی بر رفتار ما تأثیر میگذارند و مثلاً مشخص میکنند که چه کسی را برای مهمانی شام امشب دعوت کنیم و در انتخابات به کدام نامزد رأی بدهیم.
تا اینجا فهمیدیم که اینترنت میتواند باعث تکهتکه شدن ما بر اساس ارزشهای مذهبی و اخلاقی شود. اما آیا ممکن است که علاوهبرآن، موجب تکهتکه شدن استانداردهای عقلانیت و دلیلآوری ما هم بشود؟ آیا ممکن است که اینترنت از عقلانیت ما بکاهد؟»
صفحۀ 109 تا 111
بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد میگیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دستکم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم اینجا. این جور صفحات بهنوعی راه میانبر به حساب میان؛ زود و یکراست ما رو میرسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!
شاید این موارد هم برایتان جالب باشد
ورق بزنید و سایر موارد مرتبط را ببینید:
دیوار و اینترنت و آگاهی… یا خودآگاهی؟!
9 شهریور 1403
دیوارهای پوستپیازی آپارتمان نسبت به امواج اینترنت نفوذناپذیرند. اگر قوانین فیزیک مشکوک نباشند، پس امواج اینترنت هیچ پخی نیستند. این را بعدها فهمیدم. قبل از آن، در خانه مثل فلک سماوی دور خودم میچرخیدم تا اینترنت از عوالم عِلوی بر من افاضه شود. فایدهای نداشت. بعد سر جایم میایستادم، روی پنجۀ پا بلند میشدم و گوشی را بالا میگرفتم. باز هم بیفایده. خیال میکردم اینترنت مثل دود در بالای اتاق شناور است. فهمیدم که اینترنت از زمین میجوشد؛ چون وقتی اتفاقی گوشی خود را روی گلهای قالی گذاشتم، اتصال برقرار شد. سرچشمۀ آن را یافتم: ضلع شرقی شوفاژ اتاق خواب، نرسیده به موزائیک دوم.
+ برای خواندن متن کامل این یادداشت روی تصویر کلیک کنید.
0 نظر8 دقیقه
پرسههای سرنوشتساز
11 مرداد 1401
خانم آنگی پِگ زنی خانهدار در شهر کوچک اِسِکس انگلستان بود. روزی به یک کتابفروشی رفت و به طور تصادفی کتابی فلسفی برداشت. نگاهی انداخت؛ خوشش آمد و آن را خرید. همینکه شروع کرد مجذوب و مسحور آن کتاب شد و شبِ همان روز تا صبح مشغول خواندنش بود. کتاب به او نشان داد که چرا رابطهاش با زندگی قطع شده و حالا چگونه میتواند دوباره به زندگی برگردد. کتاب آنقدر مؤثر بود که صبح نشده آنگی تصمیمش را گرفت. کارهای سخیف و تکراری و بیمعنا را کنار گذاشت. به دانشگاه رفت و در رشتۀ فلسفه ثبتنام کرد.
1 نظر10 دقیقه
آیا قرار است دیگر «انسان» نباشیم؟
2 خرداد 1400
«اینترنت با مغز ما چه میکند» همان قدر جذاب است که یک رمان خوب. نثر روان و ذهن زیبای نیکلاس کار و ترجمۀ خوب محمود حبیبی یک خوراک فکری لذیذ و مقوی در اختیار ما قرار میدهد. با این حال وبگردهای حرفهای را دچار ملال خواهد کرد، زیرا این افراد میخواهند در اسرع وقت لب مطلب را بقاپند و دربروند. اما نویسندۀ این کتاب تمام تلاشش را کرده است که از اسلوب نگارش وب پیروی نکند. او سعی میکند که از ارائۀ روایتهای کوتاه و سطحی بپرهیزد. این تلاش فراوان به ثمر رسیده است. کتاب سبکی جذاب و متنی پیوسته دارد.
0 نظر14 دقیقه
سردبیر
سردبیر ماهدبوک
