– چرا گیر دادی به این کتاب؟ از وقتی که شروع کردی به خوندنش، میبینم تیریپ پیرمردها رو برداشتی!
* خیلی کتاب خوب و خفنیه!
– بابا، بیخیال! نکنه تو هم پیریِ زودرس گرفتی (با خنده)؟
* نه! اتفاقاً این کتاب به دردِ همین جوونی میخوره.
– حالا چرا الان؟! هر وقت پیر شدیم، یه فکری میکنیم دیگه.
* نه! آخه باید از همین حالا شروع کنیم و خودمون رو تمرین بدیم که پیریِ خوبی داشته باشیم؛ بهقول این کتاب: «پیریِ خوب از جوانی آغاز میشود!»
با دوستم دربارۀ کتاب چگونه پیر شویم نوشتۀ سیسرو صحبت میکردم. این سؤالوجوابها که تمامی ندارد. البته چه لذتی جای این گفتگوهای متأملانه و دوستانۀ دلنشین را میگیرد؛ آن هم گفتگو دربارۀ کتابهای لذیذی که تازه خواندهای؟! هم دستبهنقد است که محتوایشان را بیشتر مزهمزه کنی، هم احساسِ پُری میکنی و حرفهای زیادی برای گفتن داری.
ماجرای تولد این کتاب باستانی از این قرار است که سیسرو در ابتدای دهۀ ششم زندگیاش بود؛ تنها و خانهنشین در یک روستای بینامونشان. چندی پیش طلاق گرفته، و بهتازگی دخترش از دنیا رفته بود. او را از منصبهای حکومتی هم کنار زده بودند و دیگر کاری نداشت که خودش را به آن مشغول کند. برای تسلّای حالش، دست به قلم میبرد؛ چند رساله در موضوعات مختلف مینویسد و هر یک را به دوستانش هدیه میدهد. یکی از این رسائل، دربارۀ پیری است. وی این رساله را به دوستش آتیکوس تقدیم میکند. سیسرو میخواهد در این رساله، با دوستش از سالخوردگی سخن بگوید و بارِ آن را هم بر خودش و هم بر آتیکوس سبکتر کند؛ نوشتن را گونهای درمان برای این کار برگزیده است. در این رساله، گفتگویی خیالی میان سه نفر شکل میدهد که گویندۀ اصلی، شخصی است به نامِ کاتو. کاتو که پا به سن گذاشته است، نمایندۀ اندیشه و افکار سیسرو به حساب میآید.
کاتو نخستین ایدهاش را با تأثیر آگاهی و پیروی از طبیعت آغاز میکند. او پیری را هدیهای از جانب طبیعت میداند، و باور دارد که باید مانند خدا به طبیعت گردن نهاد و این هدیه را بهخوبی پذیرفت. سپس گفتگوکنندگان از او میخواهند که نکاتی را به ایشان بیاموزد که وقتی به پیری میرسند بتوانند به معقولترین شکل، سنگینیِ سالهای پیری را تاب آورند. کاتو میپذیرد و با توضیح نکتهای کلیدی نگاهش را بسط میدهد: «معمولًا از افرادِ همسن خود گلایههایی شنیدهام. آنها پیوسته تأسف میخورند که پیری لذتهای جسمانیِ زندگی را از کف ایشان ربوده؛ لذتهایی که به زعمِ ایشان، بدون آنها زندگی ارزش زیستن ندارد. اما به نظر من، ملامت آنها بیمورد است. اگر پیری مسئلۀ واقعی بود، پس من و دیگر سالمندان باید به مصایب مشابه دچار میشدیم. حال آنکه افراد بسیاری را میشناسم که پا به سن گذاشتهاند بیآنکه گلایهای داشته باشند. مقصرِ انواع و اقسام این گلایهها شخصیت ایشان است، نه سنشان. سالخوردگانِ منطقی، خوشرفتار و نیکخو بهخوبی از پَسِ پیری برمیآیند. اما آنها که کجخلق و تندخو هستند در هر دورۀ زندگی ناشادند.»
یکی از مخاطبان گفتگو این اِشکال را بر کاتو مطرح میکند که ثروت، مکنت و منزلتِ اجتماعیِ شما سبب شدهاند که پیر شدن برایتان مطبوع شود. کاتو وجهی از اشکال را میپذیرد و پاسخ میدهد: «اگر انسان، حتی انسان خردمند، مسکین باشد، پیری باری سبک نخواهد بود. اما اگر کسی نادان باشد، تمامِ ثروت جهان، سالخوردگی را بر او آسانتر نخواهد کرد.» در ادامۀ گفتگو، کاتو سه چیز را بهعنوان محافظانِ مختصِ پیری معرفی میکند: مطالعه، تمرینِ خردمندی و زندگی مقبول. اگر اینها در هر دوره از زندگی پرورانده شوند، به هنگام پیری محصولی بارآور خواهند داشت.
کاتو به توضیح فرق سالخوردگان خوشحال و بدحال باز میگردد. هم از سالخوردگانی که پیریِ ناشادی داشتهاند اشخاصی را مثال میآورد، هم از کسانی که سالخوردگی توأم با لذت و شادی داشتهاند. کاتو نحوۀ زندگیِ هر دو گروه را بررسی میکند تا به مخاطبانش بینشی خوب بدهد برای آمادگی در برابر پیر شدن.
اما سخن اصلی کاتو از اینجا شروع میشود که چهار دلیل را موشکافی میکند؛ چهار دلیلی که به سببشان انسانها پیری را مصیبتبار تلقی میکنند: 1) پیری ما را از زندگی فعال دور میکند؛ 2) پیری بدن را سست میسازد؛ 3) پیری ما را تقریباً از تمام لذتهای جسمانی محروم میکند؛ 4) پیری مرگ را در آغوش میگیرد. تلاش کاتو تا انتهای رساله، این است که با تحلیل و شفافسازیِ این دلایل، بارِ سنگینِ پیری را سبک گرداند.
از نظر او، دلیل اول معیوب است؛ چون ابهام دارد. وقتی از زندگی فعال سخن میگوییم، لازم است مشخص شود که مقصود از «فعال» دقیقاً چیست و چه فعالیتهایی را در برمیگیرد. او «فعال» را بهگونهای توضیح میدهد که سالخوردگان نیز بهخوبی و آسودگی میتوانند زندگی فعالی داشته باشند. ظهور خردمندی در لباسهای مختلف یکی از مصادیق زندگی فعال است. همچنین، چه بسیارند سالخوردگانی که در سنین بالای پیری، کشاورزی میکنند.
دلیل دوم را اینگونه متزلزل میکند: انسانها باید به تناسبِ سنشان از قدرتی که دارند استفاده کنند. او نمونههایی از سالخوردگانی میآورد که چگونه از قدرتشان متناسب با پیری استفاده کردهاند. حتی حالات خودش در جوانی و پیری را توصیف میکند و با مقایسهشان، قدرت دوران پیریاش را بازگو میکند. کاتو همچنین نکتۀ مهمی را گوشزد میکند: «البته بسیاری از سالخوردگان حقیقتاً از ضعف سلامت در رنجاند، چنانکه قادر نیستند وظایف معمول خود را انجام دهند. با این حال، این ناتوانی نشانۀ پیری نیست، بلکه خصوصیتِ ضعفِ سلامت بهطور کلی است.»
دلیل سوم را ناموجه میداند؛ زیرا با ارزش لذتهای جسمانی، از جمله میل جنسی، مخالفت میکند. او بر این عقیده است که «از میل جنسی است که هیجانات مهارناپذیر و بیمحابای شهوت و جستن ارضای آن برمیخیزد.» پس همان بهتر که لذتهای جسمانی در پیری فروکش میکنند، البته مادامی که کاهش لذت بردن از خوردن و آشامیدن و امیال جنسی، بر قوّت لذت گفتگو، مطالعه، نوشتن و خردورزی یا حتی کشاورزی بیفزاید؛ چنانکه بخشی از نطقش به حظّ کشاورزی اختصاص مییابد.
در پایان هم از مرگ صحبت میشود. وجهش آن است که دلیل چهارم را کمرنگ کند؛ همان دلیلی که ترس از مرگ را به جان سالخوردگان میاندازد تا بارِ پیری بر آنها سنگین شود. کاتو برای مبارزه با این دلیل، دو نکتۀ اساسی را تذکر میدهد: یکی اینکه به همان اندازه که مرگ به پیری نزدیک است، به جوانی هم نزدیک است. کدام جوانی هست که میتواند به ضرس قاطع باور داشته باشد تا فردا زنده خواهد ماند؟! دیگر اینکه «مفلوک انسانی که در طول عمری دراز نیاموخته مرگ چیزی نیست که از آن در هراس باشد. زیرا یا روح انسان را بهکلی نابود میکند، که در این صورت قابل چشمپوشی است، یا روح را به جایی میبرد که بتواند برای همیشه زندگی کند که در این صورت خواستنی است. پس چرا باید از مرگ بهراسم؟!». و من میافزایم، با توجه به این مطالب، پس چرا باید از پیری بهراسیم؟!

چگونه پیر شویم (حکمت باستان برای نیمهی دوم زندگی)
نویسنده: مارکوس تولیوس سیسرو
مترجم: علی سیاح
ناشر: نشر چشمه