باربارا تاکمن (1912-1989) کتاب قطور و مفصلش، برج فرازان، را به بررسی تاریخی یک بازۀ بسیار کوتاه 25 ساله اختصاص داده است (از 1890 تا 1914). با وجود این، در مقدمه اعتراف میکند که «میدانم که آنچه عرضه کردهام تمامی تصویر نیست. انگیزۀ این سخن فروتنی ریاکارانه نیست، آگاهی کامل از چیزهایی است که در این کتابنوشته نگنجانیدهام. اکنون که کار به پایان رسیده است، صداها و چهرههای همۀ آنها که بیرون ماندهاند گرداگردم حلقه زدهاند.» (1) حال اگر بنا بود کل تاریخ بشریت را روایت کند، چگونه کتابی مینوشت؟! اگر خانم تاکمن برای 25 سال 700 صفحه نوشته، پس برای 250 هزار سال باید ده هزار برابر بیشتر نوشت؟! نه لزوماً؛ بستگی به شیوۀ کار، زاویۀ دید و هدف تحقیق دارد. تاکمن در کتابش قصد داشته که درختان را نشان دهد و به همین دلیل جزئیات بسیاری را نقل میکند؛ که البته همگی جالب و آموزنده هستند؛ برای نمونه: «لرد سالزبری، نخستوزیر بریتانیای کبیر، برای گذرانیدن تعطیلات به فرانسه میرفت تا هم بتواند از تسلطش به زبان فرانسوی استفاده کند و هم در ویلایی که در جنوب فرانسه در بولیو داشت، فارغ از دغدغه در تنها کتاب محبوبش، کنت مونت کریستو، غرق شود. یکبار به الکساندر دومای پسر گفته بود که فقط با این کتاب میتواند سیاست را از یاد ببرد.» (2)
در مقابل، اگر کسی بخواهد نه درختان، بلکه جنگلِ تاریخ 250 هزارسالۀ بشریت را نشان دهد، لزومی ندارد کتابی بنویسد که هفت میلیون صفحه داشته باشد. کتاب میتواند خیلی کمتر از این مقدار باشد. اما چقدر کمتر؟ احتمالاً پیشبینی ما این است که چنین تاریخی باید دستکم هزار صفحۀ قطع رحلی باشد. اما دیوید کریسچن این تاریخ بسیار بلند را در 150 صفحۀ ناقابل روایت کرده است. باور نمیکنید؟! عین حقیقت است. از آن عجیبتر اینکه حتی به قبل از تاریخ بشریت سر زده و ماجرا را از بیگبنگ آغاز میکند. شکلگیری جهان را از 7/13 میلیارد سال قبل توضیح میدهد تا نوبت به ظهور انسان میرسد. یعنی، پس از بیگبنگ، ابتدا به این موارد اشاره میکند: بهوجود آمدن عناصر، شکلگیری ستارهها و سیارهها و کرۀ زمین، ظهور حیات، تکسلولیها، آبزیان، دوزیستان، دایناسورها، پستانداران و… بالأخره انسان در 250 هزار سال پیش.
کتاب، در کل، از سه بخش تشکیل شده است: «آغازها: عصر خوراکجویی»، «شتاب: عصر کشاورزی» و «جهان ما: عصر مدرن». عصر خوراکجویی انسان تقریباً از 250 هزار سال قبل آغاز شد و حدوداً 10 هزار سال پیش به پایان رسید. گسترۀ عصر کشاورزی از 10 هزار سال قبل تا نیمۀ قرن هجدهم را پوشش میدهد. دورۀ سوم و آخر هم از سال 1750 شروع شد و همچنان ادامه دارد؛ کمتر از 300 سال! نویسنده در همۀ دورهها فقط به مفصلهای مهم تاریخ، نقاط عطف، نکات کلیدی، کلیترین تغییرات، بزرگترین رخدادها و اصلیترین ویژگیها میپردازد. بدینترتیب، نگاهی کلی، کلان و یکپارچه را بهراحتی در اختیار خواننده قرار میدهد.
فایدۀ این کتاب صرفاً این نیست که با یک تحقیقِ مستندِ عالی، ما را از تاریخ بشریت آگاه میسازد. بلکه دانشی که این کتاب به ما ارزانی میکند برای همۀ مطالعات بعدی تاریخی اولاً یک پشتوانه است و ثانیاً پیشزمینهای لازم. در واقع این کتاب، کل نقشه و جغرافیای تاریخ را برای ما ترسیم میکند و ازین پس میتوانیم هر اثر و دانش تاریخی را در جای خودش قرار دهیم و مختصاتش را بهخوبی بشناسیم. برای مثال، این مهم است که بدانیم تاریخ صفویه مربوط میشود به عصر کشاورزی؛ سپس در فهمیدن آن دوران همۀ ویژگیها، مختصات، شرایط و عوامل عصر کشاورزی را مد نظر قرار میدهیم. به عبارت دیگر، باید صفویه را در چارچوب عصر کشاورزی بفهمیم و نه در چارچوب عصر مدرن. بدون توجه به این نکته، قطعاً در باب صفویه دچار یک بدفهمی تمامعیار میشویم.
اگر بخواهم این مطلب را در یک کلمه خلاصه کنم، «زمانپریشی» را به کار میبرم. یکی از مشکلات جدی، اصلی و اساسی ما در فهم تاریخ این است که ناخواسته و نادانسته دچار زمانپریشی میشویم و اصلاً متوجه نیستیم که دورههای مختلف تاریخی با هم تفاوت ماهوی، جوهری و کیفی دارند، به طوری که نمیتوان بهراحتی آنها را با هم مقایسه کرد یا ویژگیها و احکام هر کدام را به دیگری تسری داد. مثلاً ما طوری دربارۀ حکومت و جامعۀ هخامنشیان صحبت میکنیم که گویی فقط تفاوتی کمّی با حکومت و جامعۀ مدرن دارند. اما واقعیت این است که آن دوران تاریخی، از شدت تفاوت، چیزی شبیه به زندگی در یک سیارۀ دیگر بود!
این نکتۀ کلیدی و نکات دیگر مورد توجه نویسنده هم هست؛ چراکه وی هدفی کاربردی از این کتاب دارد و آن هم رسیدن به درک و فهمی تاریخی از امور بشری است. به همین دلیل، در جایجای کتاب مسائلی را برای خواننده مطرح میکند تا با دانش و تخیل خود آنها را بررسی کند. این مسائل برای بحث و تفکر و تبادل نظر جمعی و کلاسی هم بسیار مناسب است. این هم یک مثال: «کشور بوتان واقع در هیمالایا آخرین کشور جهان بود که در سال 1999 تلویزیون را به مردمش عرضه کرد. افراد متعددی از اهالی این کشور دورافتادۀ بودایی از تأثیر تلویزیون بر فرهنگ و شهروندانِ کشور هراس داشتند. بهخصوص به این دلیل که این اولین برخورد عمومی با فرهنگ غرب بود. نخستوزیر کشور فکر میکرد که تماشای اخبار بیبیسی و سیانان باعث میشود اهالی بوتان با الفبای دموکراسی آشنا شوند. اما با اضافه شدنِ 46 شبکه، در عمل با چیزهای بسیار بیشتری مواجه شدند. سال 2002 که فرا رسید، اولین موج جنایت همراه با جرایم مرتبط با مواد مخدر، دزدی و قتل در بوتان رخ داد. آیا اگر اولین بشقاب ماهوارهای نصب نمیشد، بوتان وضعیت بهتری میداشت؟ آیا اطلاع نداشتن از دنیای خارج گاهی نعمت است؟»
ناگفته نماند که این کتاب یک گزارش صرف نیست و نویسنده رویکردی انتقادی نیز به امور مختلف دارد. به عبارت دیگر، نمیتوان گفت که هرچه در تاریخ رخ داده خالی از خوب و بد بوده و هر گونه داوری ارزشی در باب همۀ وقایع بیمعناست. داوری نسبی، در چارچوب و بر اساس شرایط، موجه و لازم است تا بتوانیم درس عبرت بگیریم؛ وگرنه اساساً چرا باید تاریخ بخوانیم؟! از این رو، کتاب با بیم و امیدی بزرگ به پایان میرسد:
«هنوز مشخص نیست که آیا انقلاب مدرن به ظهور سیستم جهانی نوینی که قادر است پایداری نسبیِ زیستمحیطی، اقتصادی و سیاسی داشته باشد منجر میشود یا اینکه تغییرات شتابان عصر مدرن مقدمۀ یک فروپاشی ناگهانی و شدید است که اغلبِ بخشهای جهان را به سطح تولید اوایل عصر کشاورزی – اگر نه پایینتر – خواهد رساند. شاید تناقض اساسی انقلاب مدرن این باشد که از یک سو تسلط انسان بر زیستکره افزایش چشمگیری داشته، درحالیکه از سوی دیگر هنوز نشان ندادهایم که میتوانیم از این تسلط بهشکل عادلانه و پایدار استفاده کنیم. آیا واقعاً بر قوۀ خلاقیت اعجابآور خود بهعنوان یک گونه مسلط هستیم؟ باید صبر کرد و دید که موفقیتهای جمعی اعجاببرانگیز گونۀ ما گذرا هستند یا پاینده.»
پینوشتها:
(1) برج فرازان، باربارا تاکمن، ترجمۀ عزتالله فولادوند، نشر ماهی، صفحۀ 38
(2) همان، صفحۀ 116
این جهان گذرا (تاریخچۀ بشریت)
نویسنده: دیوید کریسچن
مترجم: مزدا موحد
ناشر: نشر بیدگل
سردبیر
سردبیر ماهدبوک