دلایل عشق

نویسنده: هری فرانکفورت

ترجمه: ندا مسلمی و مریم هاشمیان

ناشر: نشر کرگدن

غالباً فرض بر این است که مقتضیات اخلاقی ذاتاً پیشی‌جویانه است. به بیان دیگر، همواره باید به این مقتضیات تقدمی بی‌چون‌وچرا نسبت به تمام علایق و مدعاهای دیگر داد. این به نظر من مقبول نیست. به علاوه، تا آنجا که من می‌دانم هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای برای باور به آن در کار نیست. اخلاق به‌ویژه به این می‌پردازد که چگونه نگرش‌های ما و اعمال‌مان باید به نیازها و خواسته‌ها و استحقاق افراد دیگر وقع بنهد. حال چرا باید این امر را، بلااستثناء، الزام‌آورترین امر در زندگی بدانیم؟ مطمئناً روابط ما با دیگران برای‌مان بس مهم است؛ و بنابراین الزامات اخلاقی برآمده از آن‌ها بی‌تردید جدی است. با این‌حال، معلوم نیست چرا باید بپذیریم هرگز هیچ‌چیز در هیچ‌شرایطی نمی‌تواند برای ما اهمیتی بیشتر از این روابط داشته باشد، و چرا باید بپذیریم که ملاحظات اخلاقی را باید همواره مهم‌تر از هر نوع ملاحظۀ دیگری دانست.
شاید آنچه مردم را در این‌باره به اشتباه می‌اندازد این تصور باشد که تنها بدیل برای پذیرش الزامات اخلاق عبارت است از حریصانه مجاز دانستن خود به اینکه تابع منافع شخصی‌مان باشیم. شاید اینان تصور می‌کنند وقتی شخصی اکراه دارد که رفتارش را تابع قیود اخلاقی کند دلیلش این است که جز میلی تنگ‌نظرانه به منافع خودشْ انگیزش والاتری ندارد. این چه‌بسا به طور طبیعی چنین جلوه دهد که آن نوع رفتار هرگز نمی‌تواند سزاوار تحسین یا احترام حقیقی باشد، حتی اگر شرایطی در میان باشد که رفتارِ اخلاقاً ممنوعْ قابل‌درک و شاید حتی قابل‌بخشش باشد.
با این حال حتی افراد بسیار معقول و محترم نیز درمی‌یابند که گاه چیزهای دیگری می‌تواند از اخلاقیات یا خود این انسان‌ها برای‌شان مهم‌تر باشد و مطالبات قوی‌تری طرح کند. اَشکالی از هنجارمندی کاملاً الزام‌آورند، اما نه بر ملاحظات اخلاقی مبتنی‌اند و نه بر ملاحظات خودمدارانه. چه‌بسا شخصی به حق وقف آرمان‌هایی – مثلاً آرمان‌های زیبایی‌شناختی، فرهنگی یا دینی- شده باشد که مرجعیت‌شان نزد او مستقل از مطلوب‌هایی است که اصول اخلاقی مشخصاً به آن‌ها می‌پردازد؛ و چه‌بسا او این آرمان‌های نااخلاقی را دنبال کند بدون اینکه اصلاً منافع شخصی خود را در نظر داشته باشد. اگرچه عموماً فرض بر این است که مدعاهای اخلاقی ضرورتاً در درجۀ اول اهمیت‌اند، هیچ روشن نیست که انتساب مرجعیتی بالاتر به برخی اَشکالِ نااخلاقیِ هنجارمندی، لزوماً همیشه- در هر شرایطی و قطع‌نظر از ابعاد مربوط- نادرست‌اند.