About Love: Reinventing Romance for Our Times
Author: Robert C. Solomon
Publisher: Hackett Publishing Company, 352 pages
«دوستت دارم» همیشه معنای واحدی ندارد. این امر باید دربارۀ ماهیت درهمبرهم عشق، چیزی را حالیمان کند. این جمله بار اول همیشه نوعی غافلگیری، تجاوز و عمل تهاجمی است. ولی به محض اینکه گفتیم «دوستت دارم»، بهراحتی میتوانیم تکرارش کنیم. نمیتوان تصور کرد که نباید بارها و بارها و بارها تکرارش کرد. اصلاً اگر کسی برای مدتی آن را به زبان نیاورد، یحتمل همین نگفتنش بحرانی به بار آورد. («خب حالا چرا در کل این چند ماه گذشته به من نگفتی دوستت دارم، ها؟!»). از طرف دیگر، این جمله میتواند در موارد ذیل هم به کار آید:
تهدید («منو وادار به این کار نکن؛ چون ممکنه منو از دست بدی؛ منی که دوستت دارم»)؛ باج سبیل عاطفی («من گفتم دوستت دارم، خب حالا تو هم باید متقابلاً اون کارو برای من انجام بدی»)؛ هشدار («فقط چون دوستت دارم میخوام اینو کنار بذارم»)؛ دفاعیه («نمیتونستم اصلاً منظور داشته باشم دربارۀ چیزی که به تو گفتم، به تو که از بین همۀ آدما دوستت دارم»). برای قطع کردن گفتگویی ناخوشایند یا دردناک، این جمله میتواند مؤثرتر از بلندترین نعرهها باشد. این جمله میتواند فریاد، درخواست، علامت زبانی (به معنای «به من توجه کن!») یا عذرخواهی باشد («اون کار فقط به این دلیل بود که دوستت دارم»). همچنین میتواند نقاب یا تغییر قیافه باشد («آهسته زیر لب نجوا کرد: دوستت دارم و با ناراحتی از گوشۀ چشم به درِ باز نگاه کرد»). این جمله میتواند حمله باشد («چطور میتونی به من بگی دوستت دارم، اکبیری؟!») یا حتی یک پایان («خب اینم از این. متأسفانه باید بگم خداحافظ. دوستت دارم»).
اگر یک تکجملۀ ساده اینقدر معانی زیادی دارد، پس عواطف چقدر باید متنوع و متغیر باشند!
سردبیر
سردبیر ماهدبوک