چگونه بهتر بنویسیم (3)
18 شهریور 1400
این یادداشت ادامۀ دو قسمت قبلی است. در یادداشت اول سعی کردیم راههایی عملی برای بهبود صورت نوشتار بیان کنیم. در قسمت دوم هم برای بهبود محتوای نوشتار و درونمایۀ آن بر واحد جمله متمرکز شدیم. در این یادداشت بعد از گذر از خان صورت و محتوا، به چالاکی بیان و چابکی قلم میپردازیم. در این زمینه سعدی الگویی آرمانی است که نکات نویسندگی متعددی را میتوان از او آموخت.
فلسفه بعد از اسکیسواری!
15 شهریور 1400
این کتاب، آنقدر خوب است که باید به سراغش بروید تا از مطالعه و تفکر دربارۀ تکتک موضوعاتش لذت ببرید. نکتههایش آنقدر زیاد است که اگر بخواهم یکی را بگویم و دیگری را نادیده بگیرم، بیانصافی کردهام. به همین دلیل، معرفیام بیشتر تشویقی شدید برای مطالعهاش است تا توضیحی دربارۀ مطالبش. ممکن است بپرسید که «پس مطالعۀ این معرفی از کتابِ جولز چه فایدهای دارد؟! بهتر نیست یکراست برویم کتابش را بخریم و بخوانیم؟». فایدۀ معرفیام از این کتابِ دوستداشتنی این است که با نگاهی بهتر و – تا اندازهای – متفاوت، کتاب را بخوانید؛ چنان متفاوت که خودِ نویسنده هم انتظارش را نداشته باشد. این نگاه به سه نکتۀ مهم دربارۀ مطالب این کتاب برمیگردد.
فلسفۀ سیاسی هانا آرنت
12 شهریور 1400
بهترین و دقیقترین کتاب دربارۀ اندیشههای هانا آرنت به زبان فارسی تا این لحظه. برخلاف بیشتر این نوع آثار، لی برَدشا همۀ وجوه فلسفۀ آرنت را بررسی میکند، وارد جزئیات نظریههایش میشود، پیامدهایشان را نشان میدهد، و در هیچ مبحثی از نقد غافل نمیماند. او همهجا نکات مهم و مخفی آرنت را بهخوبی میقاپد. برای نمونه، تلاش آرنت برای رفع تنش و جدایی میان سیاست و پیجویی حقیقت را واکاوی میکند. سیر کتاب از «وضع بشر» آغاز میشود و به «حیات ذهن» میرسد. نویسنده سیر تفکر بیستساله میان آن دو اثر را پیوسته – اگرچه با چند شکستگی – میداند؛ لذا مفصلها و نقاط عطف آن را روشن میکند. او بهزیبایی نشان میدهد که آرنت چگونه از حوزۀ عمومی در «وضع بشر» نهایتاً به دژ درونی «حیات ذهن» در پایان تفکرش عقبنشینی میکند. به عبارت دیگر، از عمل جمعی-انضمامی به تفکر فردی-فلسفی و از کنشگری سیاسی به دوستی. بله؛ دقیقاً «دوستی».
بعد پنجم
9 شهریور 1400
افزون بر اینکه ما حیواناتی هوشمندیم، موجوداتی «روحانی» نیز هستیم. «روحانی» واژهای مبهم است که غالباً به زبانی به همان سان مبهم تعریف میشود. من در اینجا آن را برای اشاره به بعد پنجم طبیعتمان به کار میبرم که ما را قادر میسازد به نوعی بعد پنجم عالم پاسخ گوییم. از این جنبۀ هستیمان، ما یا با واقعیت غایی اتصال داریم، یا شبیه و همانند با آن هستیم، واقعیتی که در بطن عالم طبیعی حضور دارد، در آن ساری است و از آن فراتر میرود.
راه دیگر اثبات سرشت روحانی ما این است که بگوییم ما حیواناتی دیندار با گرایش فطری به تجربۀ امور طبیعی به شیوۀ فراطبیعی هستیم. این ر. ر. مارت انسانشناس انگلیسی بود که برای نخستینبار اشاره کرد که «انسان اندیشهورز» بهتر است «انسان دینی» نامیده شود. زیرا همانطور که انسانشناسی دیگر، کلاید کلوکهون نوشت، «تا پیدایش جوامع کمونیستی ما هیچ گروه انسانی را نمیشناسیم که بدون دین بوده باشد»؛ و در واقع، بر اساس تحلیل «شباهت خانوادگی» از مفهوم دین، جوامع کمونیستی نیز جنبههای دینی خود را دارند. مورخ بزرگ دین، میرچا الیاده، هنگامی که میگوید «مقدس» عنصری در ساختار آگاهی است و نه مرحلهای در «تاریخ آگاهی» دیدگاه معمولاً پذیرفتهشدهای را بیان میکند. رودولف اوتو حتی بر این باور بود که مفهوم امر قدسی پیشینی و ذاتی ذهن بشری است. زیرا در نزد بسیاری از انسانشناسان نشانههایی از نوعی تعلق خاطر دینی در کهنترین شواهدی که ما از رفتار انسانی در اختیار داریم وجود دارد. تا آنجا که بتوان این شواهد را دنبال نمود ما درمییابیم که انسانها چیزی را انجام دادهاند که هیچ نوع جانور دیگری انجام نمیدهد.
علوم انسانی چیست؟
6 شهریور 1400
خواندم: «یکی از صد کتابی که باید پیش از مرگ خواند، کتاب "تاریخ چیست؟" نوشتۀ ئی. ایچ. کار است. ایچ. کار شاید نزدیک به 200 مسئلۀ ریز و درشت را در این کتاب 250 صفحهای به بحث گذاشته است که مهمترین آنها برای من، گفتگو دربارۀ این پرسش است که آیا تاریخ از یک الگوی کلی پیروی میکند.» این حرف نفسم را بند آورد و باعث شد صدای ضربان قلبم را از داخل جمجمهام بشنوم.
زمان برایم از حرکت ایستاد و کتاب مثل قاصدکی به هوا رفت و از دستم رها شد... کامل چرخیدم... به سمت کتابخانه خیز برداشتم... با سرعت برق مثل دوندههای سیاهپوست دوی صدمتر با چشمانی وقزده به سوی کتاب تاختم... دستانم از آرنج کاملاً تامیشدند...کف دستهایم از بغل گوشهایم شلاقی میگذشتند... پاشنههای پاهایم به وسط ستون فقراتم میخوردند... مثل لوکوموتیو نفسنفس میزدم و در نهایت مثل غواصان المپیک از بیست متری در دل کتاب شیرجه زدم و حالت اسلوموشن تمام شد.
سه صفحه از فصل اول کافی بود تا میخکوب شوم. مافوق محشر بود. از آن پس، شبانهروز آن را دنبال خودم میکشیدم درحالیکه سرم تا گردن در آن فرو رفته بود.
اندر مصائب کتابخوانی و درمانش
3 شهریور 1400
آدم در ابتدا میشنود که کتاب خوب است؛ که کتابخوانی خوب است؛ که باید مرتب کتاب خواند و از این حرفها و شعارها و تعارفها. همۀ اینها درست؛ اما کتابخوانی سختیهایی دارد آن سرش ناپیدا، هم از جهت کمّی و هم از جهت کیفی، هم از جهت نوع و هم از جهت تعداد. بله؛ کتاب و کتابخوانی خیلی خوب است، اما حالا چه بخوانیم، چندتا بخوانیم، چگونه بخوانیم؟ اینها پرسشهایی است که متفاوتاند، ولی به هم ربط دارند. در اینجا یک مسئلۀ عام را بررسی میکنم که پاسخی به هر سه پرسش باشد.
افسون گل سرخ
31 مرداد 1400
نگاهی نو به واقعۀ کربلا از منظری فرادینی. این منظر فرادینی فلسفۀ اخلاق معاصر است. از نظر نویسنده، اخلاق دینی و اخلاق فرادینی در واقعۀ کربلا به هم میرسند و همپوشانی دارند. به همین دلیل، آموزۀ اخلاقی کربلا استثناء نیست، بلکه قاعده است؛ لذا میتواند یک الگوی اخلاقی جهانی باشد. در همین راستا، دکتر فنائی تبیینهای اسطورهای (دکتر شریعتی)، سیاسی (آیتالله صالحی نجفآبادی) و فقهی (استاد مطهری) را نقد میکند و در عوض، تبیین اخلاقی را بهجای آنها مینشاند. این تبیین مبتنی بر دو محور عدالت و کرامت است. همچنین، نویسنده اصل سوگواری را اخلاقی میداند، ولی میگوید که باید چهارچوبی اخلاقی هم داشته باشد. از این رو، به اخلاق سوگواری نیز اشاره میکند.
ظم، جهل و برزخیان زمین
28 مرداد 1400
عنوان فصل ششم این کتاب خیلی خوب چنین است: «خردهفرهنگها و تولید اسطوره: سه روزی که ایران را همچنان تکان میدهد». این فصلِ مفصل به کودتای 28 مرداد اختصاص دارد. در این بخش با نظری کاملاً متفاوت روبهرو میشویم. نویسندۀ فاضل از منظر روانشناسیِ اجتماعی به آسیبشناسی این واقعه و نقد فرهنگ سیاسی-اجتماعی ایران میپردازد و نکاتی بسیار بدیع را گوشزد میکند؛ نکاتی که همچنان مهم، آموزنده و تلخ و شیرین هستند. بریدهای از این کتاب را با هم میخوانیم.