از «والدن»

اکثر انسان‌ها تنها برای راحتی‌های پیش‌پاافتاده است که خواندن می‌آموزند، به همان صورتی که تنها برای نگاه‌داشتن حساب‌هایشان و فریب‌نخوردن در تجارت است که ریاضیات فرامی‌گیرند؛ ولی از خواندن به عنوان ممارستی ذهنی و شریف کمتر چیزی می‌دانند، یا هیچ آگاه نیستند. با این حال، در افقی عالی فقط این دومی است که خواندن شمرده می‌شود، نه آن چیزی که چونان یک تجمل ما را تخدیر کند و استعداد‌های شریف‌ترمان را به رنج خفتن مبتلا سازد، که خواندن ما را به ایستادن روی پنجه‌های پا وامی‌دارد، تا بخوانیم و گوش‌به‌زنگ‌ترین و هوشیارترین ساعات‌مان را صرف آن کنیم. به نظر من همین که ما حروف الفبا را یاد گرفتیم باید مشغول مطالعۀ بهترین آثار ادبی شویم، نه آنکه تا ابد به تکرار الفبا و کلمات تک‌هجایی ادامه دهیم و تمامی عمر را در کلاس‌های پنجم و ششم، روی کوتاه‌ترین و پیشین‌ترین نیمکت‌ها بنشینیم.


تاریخ بی‌خردی

اگر به تاریخ علاقه دارید، هر چه از باربارا تاکمن (1912-1989) به دست‌تان رسید، ببلعید؛ اگر هم به آن علاقه ندارید، کتاب‌های او را بخوانید تا عاشقش شوید. اگر خواستید فقط یکی از کتاب‌هایش را مطالعه کنید، تاریخ بی‌خردی گزینۀ بهتری است. دامنۀ مسائل این کتاب عام‌تر، متنوع‌تر و جالب‌تر است. همچنین نتایج بیشتری دارد و لذا می‌توان درس‌های فراوانی آموخت.


از اسطوره خوشم نمی‌آید، اما…

گفته‌اند برخی افراد گاهی برای یک دکمه، کت می‌دوزند و بعضی هم برای یک چرخ، ماشین می‌خرند. حالا حکایت این کتاب هم تقریباً چنین چیزی است. ماجرا از یک دعوای طلبگی بر سر یک کلمه شروع شد: «اسطوره». قصه این بود که آقای دریابندری کتاب فلسفۀ سیاسی بسیار خوب و خواندنی ارنست کاسیرر را ترجمه کرد و در سال 1362 منتشر شد. عنوان کتاب را گذاشت «افسانۀ دولت». همین کلمۀ «افسانه» اعتراضاتی را برانگیخت و مسبب ظهور نقدهایی شد. نجف هم این‌جا و آن‌جا جواب داد، اما نقدها هم بیشتر می‌شد. برای چاپ بعدی کتاب مقدمۀ مفصل‌تری در توضیح اصطلاح «افسانه» نوشت، اما ظاهراً کافی نبود. نوشته‌های او بسط پیدا کرد و بالاخره به قدوقوارۀ یک کتاب رسید و به همین صورت منتشر شد.


زنده باد کتاب‌های زرد

هر چند وقت یک‌بار کسی از میان قشر تحصیل‌کردگان بلند شود و به این وضع اعتراض کند. شنیده‌ام تازگی این کار به صداوسیما هم کشیده شده و برنامۀ ویژه‌ای برای کوبیدن کتاب‌های زرد پخش شده است. بله، کتاب‌های پرفروش کشور کتاب‌های زرد و سطحی هستند. خب حالا از این امر ناظر به واقع چه نتیجۀ هنجاری و ناظر به ارزشی باید گرفت؟ این کتاب‌ها را باید جمع کرد، ممنوع ساخت، اجازه چاپ نداد و…؟