کافه تائوت

اگر بنا باشد خودم صورت‌حساب کافه را پرداخت کنم، آن‌گاه در انتخاب جنس، فقط به ستون وسط منو نگاه می‌کنم. به دیگر سخن، ارزان‌ترین نوشیدنیِ بعد از آب معدنی را سفارش می‌دهم. البته گاهی لاکچری‌طور می‌شوم و با انگشت اشاره‌ای روبه‌آسمان فقط همان را درخواست می‌کنم: «یک آب معدنی لطفاً»، و در دلم آرزو می‌کنم که ای کاش بطری‌ها، به‌جای نیم لیتر، پنجاه سی‌سی بودند. وقتی آدم را کشان‌کشان به کافه می‌برند و، از آن بدتر، او را مجبور می‌کنند خودش حساب کند، بدیهی‌ست که یک جرعه آب خوش هم از گلوی‌اش پایین نرود. مطمئن باشید کسی که قیافه و سرووضع درستی ندارد، هیچ‌گاه با اختیار خودش پا به آن دخمه‌هایی نمی‌گذارد که ظلماتِ شب اول قبر هستند.


کنفوسیوس و طریقۀ چینی

بهترین کتاب دربارۀ کنفوسیوس به زبان فارسی است؛ نیز یکی از محققانه‌ترین آثار در خصوص او در کل زبان‌ها. نویسندۀ فقید، هِرلی گلِسنر کریل (1905-1994)، از پرآوازه‌ترین چین‌شناسان دنیاست. مشکل اصلی دربارۀ کنفوسیوس این است که در طول تاریخ، افسانه‌هایی بی‌شمار در اطراف شخصیت او تنیده‌اند. تلاش سترگ کریل برای بیرون کشیدن واقعیت زندگی و اندیشه‌های کنفوسیوس از دل آن افسانه‌ها شگفت‌انگیز و ستودنی است. بخش دوم کتاب هم به فراز و فرود جریان عظیم و پیچیدۀ کنفوسیوس‌گرایی از دوران باستان تا قرن بیستم اختصاص دارد.


آیا قرار است دیگر «انسان» نباشیم؟

«اینترنت با مغز ما چه می‌کند» همان قدر جذاب است که یک رمان خوب. نثر روان و ذهن زیبای نیکلاس کار و ترجمۀ خوب محمود حبیبی یک خوراک فکری لذیذ و مقوی در اختیار ما قرار می‌دهد. با این حال وب‌گردهای حرفه‌ای را دچار ملال خواهد کرد، زیرا این افراد می‌خواهند در اسرع وقت لب مطلب را بقاپند و دربروند. اما نویسندۀ این کتاب تمام تلاشش را کرده است که از اسلوب نگارش وب پیروی نکند. او سعی می‌کند که از ارائۀ روایت‌های کوتاه و سطحی بپرهیزد. این تلاش فراوان به ثمر رسیده است. کتاب سبکی جذاب و متنی پیوسته دارد.


نظر به درد دیگران

ما جلوی صفحه‌هایی کوچک – تلویزیون، رایانه و لپ‌تاپ – نشسته‌ایم و می‌توانیم تصاویر و گزارش‌های گزنده‌ای از فجایع را در سرتاسر دنیا از نظر بگذرانیم. انگار تعدادِ این دست اخبار خیلی بیشتر از پیش شده. اما این احتمالاً توهمی بیش نیست. چون فقط دامنۀ انتشارِ این اخبار است که به «همه جا» رسیده. و رنج‌های مردمِ بعضی از نقاط دنیا برای بیننده از کششِ ذاتی بیشتری برخوردارند تا رنج‌های مردمانی دیگر. پخش و انتشارِ اخبار مربوط به جنگ در سرتاسرِ دنیا به این معنا نیست که قدرتِ تأمل مخاطبان دربارۀ رنج‌های مردمانِ سرزمین‌های دور بسیار بیشتر شده. در یک زندگیِ مدرن – در این سبکِ زندگی که انبوهی از چیزها می‌خواهند توجهمان را به خود جلب کنند – رو گرداندن از تصاویری که حالمان را بد می‌کنند گویی دیگر امری عادی شده است. اگر رسانه‌های خبری زمانِ بیشتری را به جزئیاتِ درد و رنج‌های انسانیِ ناشی از جنگ و دیگر رذالت‌های بشری اختصاص می‌دادند، عدۀ بیشتری شبکه‌های تلویزیونی‌شان را عوض می‌کردند. اما کمتر شدنِ واکنش مردم به درد و رنج احتمالاً صحت ندارد.

ادامۀ این بریده از کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.


چرا برای بار دوم “اتحادیۀ ابلهان” را خواندم؟

دقیقاً زمانی دوباره خواندمش که به آن نیاز داشتم. بازخوانی بعضی کتاب‌ها چیزی است شبیه به مسافرت به مکانی که قبلاً آن‌جا رفته‌ایم. واقعاً یک نیاز درونی است. این نیاز زمان خاصی ندارد و از اصول خاصی هم پیروی نمی‌کند. فقط حس می‌کنیم که «حالا دیگه وقتشه». در خصوص اتحادیه هم دقیقاً چنین حس‌ و حالتی داشتم. وقتش بود که دوباره به آن سر بزنم.


آلبر کامو: دربارۀ عشق، مرگ و زندگی

من تلاش کردم که این نوشته انتهای داستان رو لو نده. اما به هر حال وقتی داری دربارۀ محتوای کتاب حرف می‌زنی با بخش‌های زیادی از اون آشنا می‌شی؛ چیزی شبیه این‌که مقدمه‌های اول کتابو بخونی. من همیشه مقدمه‌ها رو بعد از تموم کردن کتاب می‌خونم، ولی برای انتخاب کتاب یه نگاهی به چند صفحه‌ش میندازم. اگر قصد خرید و خوندن کتابو دارین می‌تونین به بندهای نقل قول و بند پایانی نوشته نگاه کنین. تمامی نقل قول‌ها هم از نیمه اول کتاب انتخاب شده. در نیمۀ دوم یادداشت هم ترجمه‌های موجود طاعون رو بررسی و با هم مقایسه کردم.


انسانیت: تاریخ اخلاقی سدۀ بیستم

چرا هزار یا حتی صدتا؟ ده کتاب خیلی خوب هم برای زندگی کافی‌ست. برای انسان معاصر، یکی از آن ده‌تا همین شاهکار است. این کتاب کارنامۀ اعمال بشریت قرن بیستم است که اینک در اختیار همۀ انسان‌هاست تا آن را ببینند و جنس خود را خوب بشناسند. نوشتن آن ده سال طول کشیده و خواندنش هم باید با تأمل فراوان باشد. ترکیبی از تاریخ و فلسفه است. پس از خواندنش آدم آرزو می‌کند ای کاش از این به بعد هرگز چنین کتاب‌هایی نوشته نشود. علت نوشته شدن چنین کتاب‌هایی نخواندن چنین کتاب‌هایی است.


ذهن روسی در نظام شوروی

ایدئولوژی‌پردازان طبقۀ حاکم عبارت‌های ثابتی را که از بر کرده‌اند با رغبت و مهارت تکرار می‌کنند، زیرا موقعیت خود را مدیون مهارتی می‌دانند که در ارائۀ تزهای رسمی به خرج می‌دهند و نیز جلوه و نمود آن‌ها. مشکل می‌شود گفت که اعتقاد دارند یا نه. این زبان مشترکی است که اعضای طبقۀ حاکم روسیه با آن حرف می‌زنند و تفهیم و تفاهم می‌کنند. کار از این حرف‌ها گذشته است که مثلاً ببینیم این بهترین آموزه برای رسیدن آن‌ها به هدف‌شان است یا نه، و اصولاً مانع پیشرفت مادی یا آموزش‌شان است یا محرک آن. بله، کار از این حرف‌ها گذشته...

● متن کامل این بریده از کتاب را در صفحۀ اختصاصی مطلب بخوانید.


کتاب‌های سیاستمدارن غربی را خوب بخوانیم!

کسی که تا قبل از رئیس و وزیر و رئیس‌جمهور شدن حتی یک کف دست مطلب درست‌ودرمان ننوشته، دلیلی ندارد که خیال کنیم بعد از استعفا، بازنشستگی، اخراج و کلاً شوت شدن از پست‌های کلیدی، یک‌شبه نویسنده‌ای قهار خواهد شد. به‌طور کلی کارهای اجرایی دولتی حماقت‌هایی به‌بار می‌آورد که نظیر ندارد و متولیان آن کارها نیز ابلهانی هستند که لنگه ندارند. بنابراین نوشتن کتاب، حتی کتاب خاطرات شخصی هم، از آن قزمیت‌های فکری برنمی‌آید.


راز سر به‌مهر سمرشده

کتابی که می‌خواهم معرفی کنم فضیلت‌های فراموش‌شده است. این کتاب هم قدیمی است و هم بر اساس شمارگان نشرش باید به اندازۀ کافی مشهور باشد. ولی نکتۀ عجیب این است که نه کتاب و نه مرحوم ملاعباس تربتی در سلوک و عرفان چِهره و شُهره نیستند. من هم اتفاقی با این دو آشنا شدم. لذا ابتدا به ماجرایی اشاره می‌کنم که باعث شد سروقت این کتاب بیایم. بعد می‌خواهم بگویم چرا این کتاب چندان دیده نشده و نخواهد شد.