رساله‌ای کوچک در باب فضیلت‌های بزرگ

میانه‌روی لذت را، زمانی که در دسترس است، شدت می‌بخشد و زمانی که در دسترس نیست جای آن را می‌گیرد. لذت همیشه هست: چه لذتی است زنده بودن! چه لذتی است صاحبِ لذت‌های خود بودن! فرزانۀ مکتبِ اپیکور بیشتر پرورش فشردۀ لذت‌هایش را به‌کار می‌بندد تا پرورش گستردۀ آن‌ها را. بهترین، و نه بیشترین، آن چیزی است که او را به سوی خود می‌کشاند که برای خوشبختی او کفایت می‌کند. او با قلبی که به چیزی کم قانع است زندگی می‌کند، به‌ویژه این‌که، مطمئن از آسایش خود، می‌داند که با این چیز کم هرگز قحطی‌ای در بین نخواهد بود.

[ برای خواندن متن کامل بریده کتاب بر روی تصویر کلیک کنید. ]


جنگ آخرالزمان

برخی مسائل مربوط به آمریکای لاتین سخت به خود مشغولم کرده بود. یکی از این مسائل این بود: از چیست که روشنفکران آمریکای لاتین – مردم صاحب فکر و فرهیخته، مردمی که از آن‌چه در این کشورها می‌گذرد اطلاع دقیق دارند، مردمی که بیشترشان سفرهای بسیار کرده‌اند و به همین دلیل می‌توانند رویدادهای یک کشور را با کشور دیگر مقایسه کنند و می‌توانند تصویری جامع از مشکلات آمریکای لاتین داشته باشند – بارها و بارها مسئول تعارضات و مشکلاتی بوده‌اند که در تاریخ این منطقه پیش آمده است؟ از چیست که روشنفکران سهمی عمده، مثلاً، در پدیدۀ نابردباری (عدم تساهل) داشته‌اند، که یکی از سیاه‌ترین جنبه‌های تاریخ ماست؟

● متن کامل این بریده از کتاب را با کلیک بر روی تصویر بخوانید.


انسانیت: تاریخ اخلاقی سدۀ بیستم

چرا هزار یا حتی صدتا؟ ده کتاب خیلی خوب هم برای زندگی کافی‌ست. برای انسان معاصر، یکی از آن ده‌تا همین شاهکار است. این کتاب کارنامۀ اعمال بشریت قرن بیستم است که اینک در اختیار همۀ انسان‌هاست تا آن را ببینند و جنس خود را خوب بشناسند. نوشتن آن ده سال طول کشیده و خواندنش هم باید با تأمل فراوان باشد. ترکیبی از تاریخ و فلسفه است. پس از خواندنش آدم آرزو می‌کند ای کاش از این به بعد هرگز چنین کتاب‌هایی نوشته نشود. علت نوشته شدن چنین کتاب‌هایی نخواندن چنین کتاب‌هایی است.