چرا باید از استبداد ترسید؟

راجر بوشه به دنبال شرحی از تاریخ سیاست یا توصیف تاریخچۀ شکل‌گیری و تحول واژۀ جباریت نیست. او در واقع می‌خواهد به ما نشان دهد که «جباریت» یک پدیدۀ دیرپاست و برای فهم آن بهتر است از رویکرد نظری فلاسفۀ سیاسی کمک بگیریم؛ هرچند خود را به آن محدود نمی‌کند. وی خاطرنشان می‌کند که ما شاهد انتشار آثار بسیاری دربارۀ دموکراسی هستیم درحالی‌که متفکران و فیلسوفان کمی دربارۀ جباریت، این معضل همیشگی تاریخ، کتاب نگاشته‌اند. به همین دلیل باید به گذشته بازگشت و از دوران کهنِ تفکر فلسفی، یعنی افلاطون آغاز کرد؛ مدخلی آغازین برای ورود به مبحث جباریت که نشان می‌دهد انسان‌ِ مدرن هنوز از همان وضعیت هراس و ناامیدی‌ای در رنج است که انسانِ دوران باستان درباره‌اش به تناوب سخن گفته، نظریه‌پردازی کرده و هشدار داده است.


دیگران رفتند و ما هم بررهیم

میان مکاتب معنوی فصول مشترک کم نیست. میان رویکردهای غیرمعنوی به زندگی هم زمینه‌های مشترک هست. آن‌چه نادر است نقاط مشترک میان این دو دسته است. مرگ‌اندیشی یکی از آن‌هاست. از قضا این یکی از آن مطالبی است که در کتاب‌های خیلی خوب یافت می‌شود. اما مرگ‌اندیشی یعنی چه؟


مهم‌ترین کتاب پایان قرن

اگر نمی‌دانید، بدانید؛ ناشران برخی از کتاب‌های خیلی خوب‌شان را در پایان سال منتشر می‌کنند. البته برای بعضی مناسبت‌های مهم نیز چنین می‌کنند؛ برای مثال نمایشگاه کتاب. ولی خوشبختانه، امسال و سال بعد، از نمایشگاه کتاب و کباب و فلافل و آب‌میوه و ساپورت و عینک آفتابی خبری نیست. به همین دلیل، در پایان سال کتاب‌های خفن بیشتری منتشر شد. البته کتاب‌های سبک و سخیف هم کم نبودند. این تراکم کتاب‌ها کار خریداران را سخت می‌کند. همچنین ارزش کتاب‌ها لابه‌لای شلوغی‌ها کم‌رنگ می‌شود.
در این میان برای کنجکاوان علاقمند این مسئله پیش می‌آید که بهترین و مهم‌ترین کتاب‌ها کدامند؟ البته هر کسی نظر و سلیقۀ خاص خود را دارد. من نیز نظری دارم. به نظرم، در این یک ماه اخیر، بهترین و مهم‌ترین کتاب‌ها در کار نیست. فقط یک کتاب به‌تنهایی در چنین جایگاهی می‌ایستد...


یک رمان همایونی

اکنون شاید این‌طور به‌نظر برسد که پس ما با یک رمان تاریخی- خیالی روبه‌رو هستیم که از روند چگونه مبارز شدن اعضای یک گروه معترض سخن می‌گوید. نه؛ به‌گمانم سوءقصد به ذات همایونی چیزی بیش‌تر از روایت مبارزه و مشروطه‌خواهی باشد. چیزی فراتر از یک اثر ادبی صِرف، چیزی شبیه به یک تلنگر، برای بازنگریِ چگونه بازی‌کردن‌مان در این زمین دوار شاید... .


شناخت‌نامۀ امبرتو اکو

نه؛ فقط دربارۀ امبرتو اکو نیست. نیمی از مقالات این مجموعه نوشته‌های خود امبرتو اکوست در زمینه‌های بسیار متنوع: کوتاه و بلند، مقاله و گفتگو، فلسفه و ادبیات، داستانی و آکادمیک، طنز و جدی، دانشگاهی و ژورنالیستی و... . هر صفحه مطلب مفید دارد. کسی که این کتاب را بخواند دست‌کم هزار نکتۀ دست‌اول می‌آموزد.


در کام خرچنگ

اگر اهل فیلم باشید، به احتمال زیاد فیلم فانتزی و مشهور وودی آلن، نیمه‌شب در پاریس، را دیده‌اید. اگر هم ندیده‌اید، حتماً این فیلم اگزیستانسیالیستی را ببینید. در سکانسی از فیلم شخصیت اصلی داستان نیمه‌شب قدم‌زنان وارد کافه‌ای در پاریس می‌شود و قهوه‌اش را با ارنست همینگوی می‌نوشد! من هم این نوع قهوه‌خوری فانتزی را تجربه کردم. نه، ببخشید؛ من با طرف چای خوردم.


Les Opinions et les croyances

«مطبوعات و کتاب‌ها تأثیر زیادی در شکل‌گیری باورها دارند. البته این تأثیر کمتر از اثرگذاری سخنرانی‌هاست. کتاب‌هایی که خوانده نمی‌شوند، کمتر از روزنامه‌ها اثرگذارند. با وجود این، گاهی همین کتاب‌های نخوانده آن‌قدر اثرگذارند که حتی منجر به قتل‌عام هزاران انسان می‌شوند؛ برای مثال کتاب‌های ژان ژاک روسو که تورات رهبران دوران انقلاب بودند، و کتاب کلبۀ عمو تُم که در آمریکا به جنگِ خونینِ جدایی دامن زد. کتاب‌هایی دیگر همچون رابینسون کروزوئه و داستان‌های ژول ورن باورهای جوانان را تحت تأثیر قرار دادند. این تأثیر به حدی بود که باعث شد بسیار از آنان بر اساس همان کتاب‌ها شغل و حرفۀ زندگی‌شان را انتخاب کنند.»

ادامۀ بریدۀ این کتاب را با کلیک روی عنوان مطلب بخوانید.


قیامت می‌کنی ای سعدی دوران

فصل اول را شروع کردم. صفحۀ اول. خط اول. کلمه... کلمۀ اول را... حرف‌حرف کتاب را جانم جرعه‌جرعه سرمی‌کشید و می‌نوشید. لذت را که نمی‌شود توصیف کرد. لذت ادراکِ مستقیم و بی‌حرف‌وحدیث است. چگونه توصیفش کنم؟ همانند جرعه‌ای آب گوارا برای تشنه‌ای که اگر تشنه نباشی درک نمی‌کنی در کام کشیدن آب چه لذتی دارد. همچون لقمه‌ای برای گرسنه‌ای. مثل چاره‌ای برای بی‌چاره‌ای. بسان راهی برای گمشده‌ای. مانند درمانی برای درد. برای من حالی خوب بود برای بدحالی که با شربتی شیرین درد و عطش را با هم فرومی‌نشاند. و من عطش داشتم؛ عطش واژه‌های خوب فارسی...


یادداشت‌های پنج‌ساله

برای این‌که ببینیم مارکز چه نویسندۀ خوبی است، لازم نیست رمان‌های اصلی‌اش را بخوانیم. این مجموعه مقالات روزنامه‌ای نشان می‌دهد که در نویسندگی فوق‌العاده کاربلد است. او موضوعات بسیار جالبی را هم انتخاب می‌کند. مقالۀ نهم به ما هم مربوط می‌شود، چون دربارۀ یک ایرانی بیچاره و سرگردان است؛ با این عنوان: «بیماری سیاسی محمدرضا پهلوی».


شیطان در بوستان

سعدی مربی اخلاق است. معمولاً از بحث‌های نظری، در عین آگاهی، طفره می‌رود. از دلایل این مشی باید در جایی دیگر سخن گفت. کوتاه این که این بحث‌ها به کار دغدغۀ او که اخلاق است نمی‌آید. سعدی در بحث شیطان در هیچ‌کدام از صفوف دعواهای علمی نمی‌گنجد. البته به نگاه عرفی هم درنمی‌افتد. او رندانه با زبان طنز از منظر قرآن به شیطان می‌نگرد. قرآن می‌گوید که نباید شیطان را خیلی بزرگ کرد. شیطان را در گناه‌کاری انسان‌ها تبرئه می‌کند و برای او مدخلیت تام و تمامی قائل نیست. حتی در یقه‌کشی انسان و شیطان طرف دومی را می‌گیرد.