8 آبان 1401
چگونه توانستم مثنوی معنوی را کامل بخوانم
بارها خواستم که مثنوی معنوی را کامل بخوانم. اما هر چقدر بیشتر تلاش کردم، کمتر موفق شدم. علت این پارادوکس، روشهای سخت و پیچیده بود. تا اینکه روشی ساده را امتحان کردم. از نتیجۀ کار شگفتزده شدم. علاوه بر تمام کردن کتاب، بیشتر مطالبش را هم فهمیدم. همین، لذت کار را بیشتر کرد. بعدها چندین کتاب کلاسیک دیگر را نیز همینطور خواندم. تصمیم گرفتم تجربۀ این چندسال را قلمی کنم و حاصلش شد آنچه میخوانید. در متن پیشِ رو، من بیش از همه از مثنوی مولوی گفتهام، به جای مثنوی و مولوی میتوانید هرکدام از افراد بلندقد تاریخ و کتاب او را بگذارید.
ادامه را با کلیک روی تصویر بخوانید.
6 آبان 1401
کدام آرمانشهر؟
از صدر تا ذیلِ این شاهکار، خواندنی و خوردنی است، بارها و بارها. حتی یادداشتهای حاشیهای آن نیز از بسیاری کتابهای دیگر آموزندهتراند. لذا عجیب نیست که تاکنون به بیش از سی زبان ترجمه شده است. با این شهرت جهانی، میتوان حدس زد در آیندۀ نزدیک به همین تعداد ترجمۀ فارسی از آن به بازار خواهد آمد. ولی عجالتاً میتوانیم وضعیت موجود را به این صورت خلاصه کنیم:
یک کتاب عالی با دو ترجمه: یکی خوب و دیگری خیلی بد. افتضاحبودگی ترجمۀ «نشر نوین توسعه» از جلد کتاب شروع میشود و به کل متن سرایت میکند و تمام آن را بهگند میکشد.
1 آبان 1401
فلسفه و بهترین درآمد
با توجه به سوءسابقهای که در تحصیل فلسفه دارم، خواندن کتابهای درآمدگونه برای من در حکم جبران مافات است. طبق تجربهام، در بین دهها درآمد، فلسفه نوشتۀ ادوارد کریگ بهترین است. در این اثر انواع گوناگون شیوههای آشنایی با فلسفه با نظم و سامانی بسیار بدیع و کارا تلفیق شدهاند. کریگ در این کتاب، تاریخی پیش آمده و بر مهمترین موضوعات تکیه کرده است. بررسی هر موضوعی با محوریت یک فیلسوف و اثر شاخص اوست و روایتی یکدست هم دارد. این خصوصیات حاصلِ جمعِ سالمِ ویژگیهایی است که در دیگر درآمدها هم هست. اما محسنات این کتاب بیش از اینهاست. در این یادداشت برخی از آنها را ذکر میکنم.
11 مهر 1401
پیشامد، بازی، و همبستگی
جامعه باید به شهروندان خود اجازه دهد تا در چارچوب خاص خودشان (تا آنجا که خطری متوجه دیگران نکند و به هزینۀ افراد کمبهره نباشد) هر قدر که میخواهند شخصگرا و «خردستیز» و زیباستا باشند. البته، برای تحققبخشیِ عملی به این هدف محاسباتِ خاصی را باید عملاً مد نظر قرار داد. اما به هیچ طریقی نمیتوان، در سطح نظریه، خودآفرینی را با عدالت جمع کرد. خودآفرینی واژگانی دارد که لزوماً شخصی و خصوصی، نامشترک، و نامناسب برای بحث و استدلال است. و عدالت واژگانی دارد که لزوماً جمعی و عمومی، مشترک، و محملی برای تبادل نظرهای استدلالی است.
برای خواندن متن کامل این بریدۀ کتاب، روی تصویر کلیک کنید.