در باب مشاهده و ادراک

مجموعه‌ای از نُه جستار روایی و غیرروایی با چاشنی مناسبی از تجربه‌های شخصی و دُز خوبی از هنر، ادبیات، فلسفه و روانشناسی، برای شستن چشم‌ها، جور دیگر دیدن، و ژرف‌تر فهمیدنِ تنهایی، اندوه، دلتنگی، به‌رسمیت شناخته شدن، عشق، رضایت شغلی، غرابت انسان بودن، تجرد مردان، ملال، نوشتن و طنز. تأملات با فضا، حال‌وهوا و مکان‌های مدرن گره خورده‌اند: کافه، هتل، جاده، فرودگاه، باغ‌وحش، قطار، هواپیما، شهر. وجه اشتراک همۀ مباحث توجه به جزئیات بسیار ریز، حاشیه‌ای، نادیده، و در عین‌حال رایج این روزگار است. پیچیدگی بیان، نکات دقیق و نگاه عمیق بازخوانیِ متأملانه و نقادانۀ این کتاب جیبیِ جذاب را ضروری می‌سازد.


زنده باد کتاب‌های ضدکلاه‌برداری!

آن لحظه به یاد کتاب‌های خوبی افتادم که در زمینۀ روان‌شناسی خوانده بودم. به اندازۀ یکی‌دو جلسه برای خریدن آن‌ها پول داده بودم و با خواند‌ن‌شان در برابر چنین کلاهبرداری عظیمی واکسینه شده بودم. همان‌جا یک‌باره نکته‌ای مهم برایم روشن شد: کسی که چیزی از روان‌شناسی نداند، نمی‌تواند از بازار مکارۀ مشاوران استفاده کند. کسی که می‌خواهد به سراغ آن‌ها برود، باید خوب از روان‌شناسی سر دربیاورد. در غیر این صورت، همۀ هزینه‌های مالی و زمانی او به باد می‌رود، و چه‌بسا زندگی‌اش به فنا. بیشتر کارشناسان ادعائی حوزۀ روان‌شناسی و نیز سایر حوزه‌ها، همچون اقتصاد و جامعه و فلسفه و همه‌چیز، آگاهانه یا ناآگاهانه، سرمان شیره می‌مالند.

[ با کلیک روی تصویر، متن کامل این یادداشت را بخوانید. ]


کدام تأملات؟

جزو آثار اولیه و دوران جوانی نیچه که سالم و سرحال و مثبت و پرانرژی بود. برخلاف آثار بعدی و مشهورش، مجموعه‌ای از گزین‌گویه‌ها نیست، بلکه چهار مقالۀ مفصل و متأملانه و آموزنده است با این عناوین: «دیوید اشتراوس، معترف و مؤلف»، «در باب مزایا و مضار تاریخ برای زندگی»، «شوپنهاور همچون آموزگار» و «ریشارد واگنر در بایرویت». موضوعات مورد بررسی عبارتند از: احیای فرهنگی، رشد فردی، اهمیت زندگی، ارزش هنر، اخلاق اصالت، سرشت فلسفه، نقد علم و... . ریشه‌ها و مبانی اندیشه‌های نیچه با وضوح و تفصیل در این اثر بیان شده‌اند. هر دو ترجمه خوب‌اند و هر دو ترجمه مقدمه‌های خوبی دارند.


اخگر زندگانی

ادیسون مخترعی بزرگ و تاجری برجسته بود، اما بری از عیب هم نبود و در طرفداری‌اش از صندلی الکتریکی هیچ شکوه و جلالی دیده نمی‌شود. خنده‌دار این‌جاست که یک‌بار فخر می‌فروخت که «افتخار می‌کنم که هرگز سلاحی برای کشتن اختراع نکرده‌ام»، و دیگر این‌که پشتیبان عدم‌خشونت نسبت به حیوانات بود. همچنین با توجه به این‌که نهایتاً سیستم جریان متناوب اختیار شد، تا حدی عجیب به نظر می‌رسد که ادیسون را به نام مردی عزیز می‌دارند که به ما نور و برق داده است. در عوض، تسلا که مخترع واقعی شبکۀ ملی برق بود، نابغه‌ای است که تا حد زیادی فراموش شده است.