20 آبان 1400
چندصد سال تنهایی
حدوداً چهل ترجمه از «صد سال تنهایی» در بازار ایران منتشر شده است؛ و صد البته یکی از یکی بدتر و مزخرفتر. در این بلبشو فقط دوسه ترجمۀ خوب هست. در این یادداشت دوتا از آنها را به طور مختصر بررسی میکنم: ترجمۀ دهۀ پنجاه بهمن فرزانه و ترجمۀ اخیر کاوه میرعباسی. در ابتدا نشان میدهم که به نظرم ترجمۀ بهمن فرزانه همچنان بهترین است. سپس به ارزش ماندگار این داستان اشاره میکنم، و در پایان هم نوبت میرسد به اهمیت داستانگویی در زندگی انسان.
28 مهر 1400
«سنجش خرد ناب» را چگونه باید خواند؟
«سنجش خرد ناب» ترجمهای است درست و دقیق. بهعلاوه، ترجمهای خوب، شیوا و خواندنی هم هست. با وجود این، داوریها در باب آن کتاب میان دو حد افراط و تفریط نوسان میکند. ولی هر دو داوری بیهودهاند و مانع بهرهبرداری درست از کتاب میشوند. علت آن همه حرف و حدیث، خوب نخواندن کتاب است. در این یادداشت نکتهای روششناختی در باب مطالعۀ درست آن شاهکار فلسفی ذکر میشود. با توجه به آن، سوءتفاهم در خصوص مطالعۀ کتاب هم منتفی خواهد شد.
8 مهر 1400
امید من به افغانستان بود
آرزویم این بود که ترجمۀ فارسی رمان مشهور مارتین ایمیس را بخوانم؛ «پول». وضعیت صنعت نشر افغانستان، در سالهای اخیر، این آرزو را به امید تبدیل کرد. ولی اینک با شروع مشعشع دوران قرون وسطا در آنجا، تمام امید و آرزویم نقش بر آب شد و به خاک رفت. برای اینکه شما را هم بهزور در غم خودم شریک کنم، باب آشناییتان را با این رمان باز میکنم. همچنین، زحمت کشیدم و یک صفحهاش را ترجمه کردم تا بخوانید و بیشتر بسوزید.
27 شهریور 1400
گرانی کتاب؛ یک فرصت ناب
کتاب آنقدر گران شده که حالا دیگر جدیجدی ارزش دزدیدن دارد. حقیقتاً به کالای بسیار ارزشمندی تبدیل شده است؛ البته از نظر مادی، وگرنه از نظر معنوی همچنان مفت نمیارزد. خب، حالا اگر میتوانید کتاب بدزدید، که خوشا به سعادتتان! (ما را هم دریابید.) ولی اگر نمیخواهید یا، مثل من، نمیتوانید دست به سرقت بزنید، در این اوضاع و احوال فوقتورمی چند راهکار مندرآوردی برای بهبود وضعیت کتابخوانی به مغز مبارک خطور کرده است. خودم انجام دادهام و نتیجهاش هم – اِی، بگینگی – پر بدک نبوده. گفتم به شما هم بگویم شاید به دردتان بخورد.
18 شهریور 1400
چگونه بهتر بنویسیم (3)
این یادداشت ادامۀ دو قسمت قبلی است. در یادداشت اول سعی کردیم راههایی عملی برای بهبود صورت نوشتار بیان کنیم. در قسمت دوم هم برای بهبود محتوای نوشتار و درونمایۀ آن بر واحد جمله متمرکز شدیم. در این یادداشت بعد از گذر از خان صورت و محتوا، به چالاکی بیان و چابکی قلم میپردازیم. در این زمینه سعدی الگویی آرمانی است که نکات نویسندگی متعددی را میتوان از او آموخت.
28 اردیبهشت 1400
چرا برای بار دوم “اتحادیۀ ابلهان” را خواندم؟
دقیقاً زمانی دوباره خواندمش که به آن نیاز داشتم. بازخوانی بعضی کتابها چیزی است شبیه به مسافرت به مکانی که قبلاً آنجا رفتهایم. واقعاً یک نیاز درونی است. این نیاز زمان خاصی ندارد و از اصول خاصی هم پیروی نمیکند. فقط حس میکنیم که «حالا دیگه وقتشه». در خصوص اتحادیه هم دقیقاً چنین حس و حالتی داشتم. وقتش بود که دوباره به آن سر بزنم.