22 مهر 1400
زندگی روزمره در اسپانیای دورۀ تفتیش عقاید
استحمامِ منظم و مرتب، عملی غیرمسیحی بود و نشان میداد کسی که به آن اقدام میکند یا مسلمان است یا یهودی، که برای فرد مظنون خطرآفرین بود. در 1576، فلیپۀ دوم همۀ گرمابههای عمومی را تعطیل کرد. این گرمابهها حتی در شهرهای بسیار کوچک نیز فعال بودند و مسلمانانی که بهاجبار مسیحی شده بودند از آن استفاده میکردند، اما فیلپۀ دوم اعلام کرد استحمام نشانۀ آشکار ارتداد است. در گزارش محاکمات دیوانِ تفتیشِ عقاید در آن ایام، یکی از اتهاماتی که به مظنونان وارد میشد این بود: «این نکته معلوم شده است که متهم استحمام میکند.»
متن کامل بریدۀ کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.
2 مهر 1400
سیاسنبو
«برای چی میجنگی؟»
«یه چیزی وادارم میکنه کنارت بایستم، درست نمیدونم.»
«پیف! کسی هم هست که ندونه چرا تفنگ دست میگیره.»
«بله، بیشتر مردم خودشون هم نمیدونن چی وادارشون میکنه بجنگن.»
خواستم پیچش کنم تا بار دیگر زباندرازی نکند. ولی دیدم میان خودمان هنوز چیزهایی مانده است که آدم پس از رفتن و ماندن و سکندری خوردن، میتواند پس از ده سال، چشمبسته، تکیهاش را به آن بدهد.
ادامۀ این بریده از کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.
21 شهریور 1400
تصرف عدوانی
استر گفت: «طالبان بهمراتب بدتر از همۀ امپریالیسم آمریکا در جهان است.»
هوگو گفت: «طالبان را غرب درست کرده...»
استر گفت: «طالبان خودشان خودشان را درست کردهاند. هیچکس این باورها را بهزور به آنها تحمیل نکرده. این باورها را دارند. به آنها ایمان دارند و اجرایشان هم میکنند... و بدا بهحالِ زنانی که جلوِ راهشان قرار میگیرند.»
هوگو گفت: «آهان... منظورت چیست؟»
استر گفت: «منظورِ خودت چیست؟»
برای خواندن متن کامل این بریدۀ کتاب روی تصویر کلیک کنید.
9 شهریور 1400
بعد پنجم
افزون بر اینکه ما حیواناتی هوشمندیم، موجوداتی «روحانی» نیز هستیم. «روحانی» واژهای مبهم است که غالباً به زبانی به همان سان مبهم تعریف میشود. من در اینجا آن را برای اشاره به بعد پنجم طبیعتمان به کار میبرم که ما را قادر میسازد به نوعی بعد پنجم عالم پاسخ گوییم. از این جنبۀ هستیمان، ما یا با واقعیت غایی اتصال داریم، یا شبیه و همانند با آن هستیم، واقعیتی که در بطن عالم طبیعی حضور دارد، در آن ساری است و از آن فراتر میرود.
راه دیگر اثبات سرشت روحانی ما این است که بگوییم ما حیواناتی دیندار با گرایش فطری به تجربۀ امور طبیعی به شیوۀ فراطبیعی هستیم. این ر. ر. مارت انسانشناس انگلیسی بود که برای نخستینبار اشاره کرد که «انسان اندیشهورز» بهتر است «انسان دینی» نامیده شود. زیرا همانطور که انسانشناسی دیگر، کلاید کلوکهون نوشت، «تا پیدایش جوامع کمونیستی ما هیچ گروه انسانی را نمیشناسیم که بدون دین بوده باشد»؛ و در واقع، بر اساس تحلیل «شباهت خانوادگی» از مفهوم دین، جوامع کمونیستی نیز جنبههای دینی خود را دارند. مورخ بزرگ دین، میرچا الیاده، هنگامی که میگوید «مقدس» عنصری در ساختار آگاهی است و نه مرحلهای در «تاریخ آگاهی» دیدگاه معمولاً پذیرفتهشدهای را بیان میکند. رودولف اوتو حتی بر این باور بود که مفهوم امر قدسی پیشینی و ذاتی ذهن بشری است. زیرا در نزد بسیاری از انسانشناسان نشانههایی از نوعی تعلق خاطر دینی در کهنترین شواهدی که ما از رفتار انسانی در اختیار داریم وجود دارد. تا آنجا که بتوان این شواهد را دنبال نمود ما درمییابیم که انسانها چیزی را انجام دادهاند که هیچ نوع جانور دیگری انجام نمیدهد.
30 اردیبهشت 1400
نظر به درد دیگران
ما جلوی صفحههایی کوچک – تلویزیون، رایانه و لپتاپ – نشستهایم و میتوانیم تصاویر و گزارشهای گزندهای از فجایع را در سرتاسر دنیا از نظر بگذرانیم. انگار تعدادِ این دست اخبار خیلی بیشتر از پیش شده. اما این احتمالاً توهمی بیش نیست. چون فقط دامنۀ انتشارِ این اخبار است که به «همه جا» رسیده. و رنجهای مردمِ بعضی از نقاط دنیا برای بیننده از کششِ ذاتی بیشتری برخوردارند تا رنجهای مردمانی دیگر. پخش و انتشارِ اخبار مربوط به جنگ در سرتاسرِ دنیا به این معنا نیست که قدرتِ تأمل مخاطبان دربارۀ رنجهای مردمانِ سرزمینهای دور بسیار بیشتر شده. در یک زندگیِ مدرن – در این سبکِ زندگی که انبوهی از چیزها میخواهند توجهمان را به خود جلب کنند – رو گرداندن از تصاویری که حالمان را بد میکنند گویی دیگر امری عادی شده است. اگر رسانههای خبری زمانِ بیشتری را به جزئیاتِ درد و رنجهای انسانیِ ناشی از جنگ و دیگر رذالتهای بشری اختصاص میدادند، عدۀ بیشتری شبکههای تلویزیونیشان را عوض میکردند. اما کمتر شدنِ واکنش مردم به درد و رنج احتمالاً صحت ندارد.
ادامۀ این بریده از کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.
20 اردیبهشت 1400
ذهن روسی در نظام شوروی
ایدئولوژیپردازان طبقۀ حاکم عبارتهای ثابتی را که از بر کردهاند با رغبت و مهارت تکرار میکنند، زیرا موقعیت خود را مدیون مهارتی میدانند که در ارائۀ تزهای رسمی به خرج میدهند و نیز جلوه و نمود آنها. مشکل میشود گفت که اعتقاد دارند یا نه. این زبان مشترکی است که اعضای طبقۀ حاکم روسیه با آن حرف میزنند و تفهیم و تفاهم میکنند. کار از این حرفها گذشته است که مثلاً ببینیم این بهترین آموزه برای رسیدن آنها به هدفشان است یا نه، و اصولاً مانع پیشرفت مادی یا آموزششان است یا محرک آن. بله، کار از این حرفها گذشته...
● متن کامل این بریده از کتاب را در صفحۀ اختصاصی مطلب بخوانید.
14 اردیبهشت 1400
قابوسنامه
اگر خواهی که مادام دلتنگ نباشی، قانع باش و حسود مباش تا همیشه وقتِ تو خوش بود که اصل غمناکی حسد است.
استاد من رحمهالله گفتی که: مرد باید که پیش تاثیر فلک، دایم گردن کشیده دارد و دهان باز کرده تا اگر از فلک قفائی رسد، بهگردن گیرد و اگر لقمهای رسد بهدهان بگیرد، چنانکه خدایتعالی یاد کرد: «فخذ ما آتیتک و کن من الشاکرین».
و چون این طریق بر دست گرفتی و قناعت پیشه کردی، تن آزادِ تو بندهٔ کس نباشد، طمع را در دل خود جای مده...
● متن کامل این بریده و بریدۀ دیگری از این کتاب را در این مطلب بخوانید.