زندگی روزمره در اسپانیای دورۀ تفتیشِ عقاید
نویسنده: جیمز ام. اندرسن
مترجم: سعید درودی
ناشر: انتشارات نگاه
استحمامِ منظم و مرتب، عملی غیرمسیحی بود و نشان میداد کسی که به آن اقدام میکند یا مسلمان است یا یهودی، که برای فرد مظنون خطرآفرین بود. در 1576، فلیپۀ دوم همۀ گرمابههای عمومی را تعطیل کرد. این گرمابهها حتی در شهرهای بسیار کوچک نیز فعال بودند و مسلمانانی که بهاجبار مسیحی شده بودند از آن استفاده میکردند، اما فیلپۀ دوم اعلام کرد استحمام نشانۀ آشکار ارتداد است. در گزارش محاکمات دیوانِ تفتیشِ عقاید در آن ایام، یکی از اتهاماتی که به مظنونان وارد میشد این بود: «این نکته معلوم شده است که متهم استحمام میکند.»
اصولی که راهبان اسپانیولی بدان معتقد بودند و عمل میکردند احکامی خاص بود که در هر ماده و تبصرهاش ضدیت و مخالفت با غیرمسیحیان بهوضوح دیده میشد. راهبان، بر اساس اینگونه آموزهها، عقیده داشتند کثیف بودن بدن نشانهای است از پاکی اخلاق؛ و جسم هرقدر کثیفتر باشد، اخلاق پاکتر و ایمان قویتر است. اینان سالها یک ردا میپوشیدند و با آن غذا میخوردند و میخوابیدند و کار میکردند و هیچگاه آن را عوض نمیکردند و زمانی که بوی تعفن از لباس برمیخاست، به آن میبالیدند و آن را رایحۀ تقدس مینامیدند.
به موجب قانون، یهودیان و مسلمانانی که بهاجبار مسیحی شده بودند در روزهای تعطیل ویژۀ یهودیان و مسلمانان (یعنی جمعهها و شنبهها) و نیز هنگام برگزاری جشنهای عروسی، باید درِ خانههای خود را باز بگذارند تا مسیحیان بتوانند داخل خانه را ببینند و اطمینان یابند که در آنجا مراسم غیرمسیحی اجرا نمیشود. زنان مسلمان که تا آن زمان، طبق آداب و رسومشان، با حجاب در اماکن عمومی ظاهر میشدند، اینک دیگر حق نداشتند از حجاب استفاده کنند. البته رهبران این بهاصطلاح نومسیحیان به این امر اعتراض کردند، ولی فایدهای نداشت و در عوض، قانون جدیدی به قوانین قبلی افزوده شد مبنی بر اینکه هر کس با قانون ضدحجاب و سایر قوانین مخالفت ورزد، بهشدت مجازات خواهد شد. پافشاری بیرحمانه برای محو همۀ آثار دین اسلام و آداب و رسوم اسلامی عاقبت به آغاز رویارویی خونین سال 1568 گراندا انجامید که چند سال ادامه یافت. هزاران نفر سلاخی شدند و بیش از صد هزار نفر زندگیشان بر باد رفت و بر اثر آوارگی (بیماری و فقر و گرسنگی) نیز هزاران نفر به کام مرگ رفتند.
بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد میگیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دستکم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم اینجا. این جور صفحات بهنوعی راه میانبر به حساب میان؛ زود و یکراست ما رو میرسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!
سردبیر
سردبیر ماهدبوک