راه اندازی کسبوکار
7 اردیبهشت 1403
در زمینۀ کسبوکار، دانش نظری و عملی انبوهی جمع شده که افراد بسیار کمی از آن استفاده میکنند. اگر کسی بتواند از این دریا به اندازۀ ظرف و ظرفیت خود توشه بردارد، سخت سود میکند. این کتاب راهنمایی عالیست نهفقط برای عَلَم کردن یک کسبوکار اقتصادی، بلکه برای راه انداختن هرگونه فعالیت هزینهبرِ حتی علمی و فرهنگی. علیرغم دشواریِ ادعایی و حقیقی فعالیتهای سازمانی و ساختاری، رجوع به این کتاب مانعِ آزمون و خطای ناموجه میشود، تجربههای ناموفق تکراری را حذف میکند، و جلوی اتلاف سرمایههای مالی، انسانی و زمانی را میگیرد.
انسان خردمند
26 فروردین 1403
یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر الزامات جدیدی را خواهد کاشت. وقتی کسی به یک کالای تجملی خو بگیرد، آن را حق مسلّم خود خواهد دانست و از آن پس بنای زندگی را بر آن شیوه خواهد گذاشت. نهایتاً به جایی میرسد که دیگر نمیتواند بدون آن زندگی کند. داستان دام تجملات پیام مهمی با خود دارد. جستجوی بشر برای زندگی راحتتر نیروهای عظیمی را برای تغییر آزاد کرد که جهان را به شکلی دگرگون ساخت که هیچکس پیشبینی و آرزویش را نکرده بود.
[ برای خواندن متن کامل این بریده کتاب، روی تصویر کلیک کنید. ]
داستان یک روستا
14 فروردین 1403
راوی قصه یک خانوادۀ کشاورز است. راوی گاهی زن خانواده، گاهی مرد خانواده، و در فصلی پسر خانواده است. اما شخصیت مهم قصه مرد جوانی است به نام «براردو»، که مثل بقیه بیدلوجرأت نیست. در زندگی مردم روستا، زمین و آب حرف اول و آخر است. اول زمین و آب، بعد خدا و سیاست و بقیۀ چیزها؛ آن هم در جایی که کشاورزی بهزور خرج بخور و نمیر آدم را میدهد. بعد این وسط مردم شهر و اهل قدرت، هر روز با یک بهانهای، مالیاتی ببندند به ناف اهل روستا تا یکجوری تیغشان بزنند. اوضاع وخیم و وخیمتر میشود. آیا مردم اعتراض میکنند؟
[ برای خواندن متن کامل این معرفی کتاب، بر روی تصویر کلیک کنید. ]
سپر فلسفه برای محافظت از معنای زندگی
5 فروردین 1403
برینکمن، روانشناسی دانمارکی، در ایستگاهها ده ایدۀ فلسفی را معرفی میکند. برخی از این ایدهها از فیلسوفان دورۀ باستان وام گرفته شدهاند و برخی هم از اندیشمندان دورۀ مدرن و معاصر. اما قرار است همگی به بهتر زیستن در جهانِ نو به ما کمک کنند، نقطههایی پیش روی ما بنهند که به آنها اتکا کنیم، و زندگی معناداری داشته باشیم. برینکمن این ده ایده را از زبان فیلسوفان طرح و برای معنا دادن به زندگی تفسیر میکند. این ایدهها در قالب موضوعات زیر شکل گرفتهاند: «خوبی برای خودش»، «شرافت»، «عهد»، «خود»، «حقیقت»، «مسئولیت»، «عشق»، «بخشودن»، «آزادی»، و «مرگ.»
چرا به دین محتاجیم
23 اسفند 1402
کتابی علمی و غیرالهیاتی در دفاع از دینداری. ظاهراً یافتههای علوم تجربی (زیستشناسی تکاملی، عصبشناسی، روانشناسی) ریشههای دینورزی، کارکرد آن و غایتش را تهدید میکنند. اما نویسنده نشان میدهد که ریشههای نیاز ما به دینداری بسیار عمیقاند، دین هنوز هم کارکردی موفق دارد، و غایتش همچنان موجّه است. برای مواجهه با رنجها، مشکلات و بیمعنایی، دین همچنان دردسترسترین و آزمودهشدهترین راه است، زندگی جمعی را بهسامان، و خشم و خشونت را مهار میکند، و نهفقط مانع لذت و شادی نیست، بلکه سازوکاری خاص برای خلقشان دارد. و هر جانشینی برای دین، در نهایت، بهصورت نوعی دین درمیآید با مناسکی گسترده و پیچیده.
و اما بالأخره پدیدارشناسی هم
14 اسفند 1402
دَن زَهَوی عالمانه و هنرمندانه کتابی نگاشته که نمیتوان چیزی نثارش کرد جز حداکثر تحسین و حتی اعجاب. او با تسلطی کمنظیر و شگفتانگیز مباحث متنوع و گستردۀ پدیدارشناسی را در چارچوبی مختصر اما دقیق جای داده، مطالب پیچیده را ساده و روشن توضیح داده، اختلافات روبنایی را کمرنگ و بر اشتراکات مبنایی تمرکز و تأکید کرده است. این کتاب کار خوانندگان را برای شناخت پدیدارشناسی بسیار راحت کرده و، در مقابل، کار نویسندگان را برای معرفی این فلسفه بسیار دشوار ساخته است، طوری که این سؤال به ذهن متبادر میشود که چگونه میتوان کتابی بهتر از این نگاشت؟
[ برای خواندن متن کامل این مطلب، روی تصویر کلیک کنید. ]
بحرانِ بحران
5 اسفند 1402
پژوهشی جامعهشناختی با سویۀ فلسفی. مختصر اما پرمغز، کمحجم ولی پرچگال، و نسبتاً دشوار. مسئلۀ محوری بحران معنای زندگی در زیستجهان مدرنیته است. برای رسیدن به نتیجه، چگونگی شکلگیری معنا در زندگی فردی و اجتماعی، و ویژگیهای مثبت و منفی مدرنیته دقیق بررسی میشوند. معلوم میشود همیشه شرایط معناداری حامل امکانهای بحران معنا هم هستند. و بر این نکتۀ کلیدی تأکید میشود که ویژگی اصلی مدرنیته سکولاریسم نیست، بلکه پلورالیسم است که سکولاریسم یکی از گزینههای آن است. لذا مدرنیته حتی امکان معناهای متعالی و دینی را حمل میکند. نویسندگان راهحلهایی فردی و اجتماعی نیز برای بحران معنا ارائه میکنند. ترجمۀ دکتر مرشدی بهتر است.
کیمیایی برای عشق
25 بهمن 1402
چیزی گستاخ در درونم خواست به او بپرد و بپرسد شما چیستی که دریا و ساحل و آب و آفتابت اوست؟ دقیقاً چیستی؟ کرۀ زمین؟ که جلویش را گرفتم و گوشزد کردم که به تو ربطی ندارد، دخالت نکن. و در عوض، دستم را روی مشت چپش گذاشتم و گفتم «خوب بود. شعر قشنگی بود.»
خواهش میکنم ملامتم نکنید. علاوه بر یک کاسه قارچ سوخاری لذیذ، یک پیتزا سبزیجات به مساحت یک نان تافتون همراه با نوشابۀ رژیمی خانواده مهمانش بودم و وظیفۀ اخلاقیام ایجاب میکرد که دودستی چاپلوسیاش را بکنم. من هم کوتاهی نکردم. دست دومم را نیز روی مشتش گذاشتم تا بیشتر دلگرمش سازم.
[ برای خواندن متن کامل این یادداشت بر روی تصویر کلیک کنید. ]