مائده‌های زمینی و مائده‌های تازه

پرسیدم: «اما شما که با این‌همه باریک‌بینی حرف می‌زنید، آیا خودتان مخترع نیستید؟»
و او بی‌درنگ دوباره گفت: «آقا، بزرگ‌ترین افراد لزوماً مشهورترین آن‌ها نیستند. لطفاً بفرمایید ببینم کسانی چون پاستور، لاووازیه، یا پوشکین در برابر مخترع چرخ، سوزن، قرقره چه ارجی دارند؟ خوب دیدن، نکته این‌جاست. اما ما زندگی می‌کنیم بی‌آن‌که نگاه کنیم. مثلاً ببینید: اختراع جیب چه اختراع شگفت‌انگیزی است! هیچ درباره‌اش فکر کرده‌اید؟ با این حال، همۀ مردم از آن استفاده می‌کنند. به شما می‌گویم که کافی است به‌دقت مشاهده کنیم.»


هزارتوی ما جهان‌سومی‌ها

اکتاویو پاز برای یک فرصت مطالعاتی به آمریکا رفت و از آن منظر به کشورش اندیشید. حاصل تأملاتش کتابی شد که در ردیف مشهورترین آثار قرن بیستم قرار گرفت. هزارتوی تنهایی مجموعه‌ای است از نُه جستار جذاب که معطوف به مکزیک‌اند. پاز در این جستارها فرهنگ، تمدن، هنر، ادبیات، زبان، ایدئولوژی، سیاست و زندگی مکزیک را می‌کاود. به عبارت دیگر، او می‌خواهد چهرۀ مکزیک را ترسیم کند و برای این منظور باید آن را به‌طور جامع نقش بزند تا پاسخ این پرسش‌ها معلوم شود: مکزیکی کیست؟ چگونه می‌اندیشد؟ سبک زندگی‌اش چیست؟ جایگاهش در جهان کنونی کجاست؟


یلدای دردناک یا مرگ کتابی که دوستش داشتم

بالش و ملافه و پتو را به خشکشویی دادم، اما کتاب‌ها چه؟ بیشتر کتاب‌ها مثل دانه‌های پفک باد کرده بودند. علیل و ذلیل شده بودند. با چه مکافاتی خشک‌شان کردم! با پارچه آب‌شان را گرفتم و با دستمال کاغذی تمیزشان کردم. در آفتاب نگه‌شان داشتم تا درست شوند. نتیجۀ پانسمان و پرستاری هم حداکثر این شد که کتاب‌های نازنینم کج‌وکوله از آب درآمدند. بعد هر کدام را دوماه زیر پنجاه کتاب گذاشتم تا صاف شوند، اما نشد که نشد. برای همیشه معلول شدند. بعدها رفتم و المثنای آن‌ها را تهیه کردم. اما این حادثه تلفات جانی هم داشت. یکی از کتاب‌هایم مُرد. بله؛ مُرد.

[ برای خواندن متن کامل این یادداشت روی تصویر کلیک کنید. ]


غم و اندوه و ناکامی

جمعۀ پاییزیِ 19 نوامبر 1971، زنی 51 ساله و به‌ستوه‌آمده از سردردهای درمان‌نشدنی با قرص خودکشی کرد. مادر پتر هاندکه بود. دو ماه از این ماجرا نگذشته، هاندکۀ اندوهگین و زخمی و صاحب‌سبک در دو ماه زمستانی این کتاب بدیع جستارگونه-زندگی‌نامه‌ای را نگاشت که با پدربزرگ مادری‌اش آغاز و با مرگ مادرش به پایان می‌رسد. لابه‌لای ماجراها، از وضعیت جامعه و سبک زندگی سخت کشورش می‌گوید. او این تجربه‌های وجودی تلخ و جانکاه را با چنان نبوغی زبانی‌ای می‌کاود که این اثر کوتاه و عمیق را باید بارها و متأملانه مطالعه کرد. ترجمۀ آقای غیاثی بهتر و درست‌تر است.


آیا این کتاب نویدبخش است؟

من نسبت به کتاب‌هایی که دربارۀ وضع کلی بشریت خوشبین‌اند، بدبین‌ام. و با همین نگاه خصمانه به سراغ کتاب برخمان رفتم. می‌خواستم دیدگاهش را نقد، بل رد کنم. حتی عنوان نقدم را هم انتخاب کرده بودم: « آیا برخمان درست می‌گوید؟» پیشاپیش پاسخ منفی را بر میز کوبیده بودم. می‌خواستم کتاب را بخوانم تا شواهدِ مؤید نقد و نظر خودم را جمع کنم. خلاصه این‌که می‌خواستم بند از بندش باز کنم. اما... ولی بندبندش پیش‌داوری، پیش‌فرض‌ها و حتی نگاهم را تغییر دادند. و من – اعتراف می‌کنم – زود تسلیم شدم. تصورات من غلط از آب درآمد. حق با او بود. برخمان درست می‌گوید.

[ برای خواندن متن کامل، روی تصویر کلیلک کنید. ]


ارتباطات گسترده و ملالت‌های آن

ارتباطات گستردۀ ناشی از شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند با وعدۀ آرمان‌هایی، همچون آزادی و آگاهی، جهان را به هیجان آورد. اینک آن خوش‌بینی اولیه خوابیده و معلوم شده که حذف واسطه‌های سنتی در ارتباطات فقط منجر به شکل‌گیری واسطه‌های جدیدتر و نه‌بهتر می‌شود که نتیجه‌اش در فرهنگ، سیاست و اقتصاد می‌شود: سطحی شدن، پوپولیسم، و مصرف‌گرایی کالاها و خدمات بنجل. ارتباطات گسترده نه‌فقط این ساحت‌های کلان جمعی، بلکه اصل تعاملات انسانی و «خود» را نیز دگرگون و تخریب کرده‌اند. کتاب با بیم و امید، مسائل و راه‌حل‌های پیشنهادی برای استفاده از نقاط مثبت این امرِ ناگزیر به پایان می‌رسد.


این هم مثالی دیگر

نکتۀ موذیانه دربارۀ همۀ این اشکال پرستش این است که ناآگاهانه‌ هستند. تنظیمات کارخانه‌اند. نوعی از پرستش‌اند که کم‌کم تویش سُر می‌خورید، روزبه‌روز، بیشتر و بیشتر چیزهایی را که می‌بینید و جوری که ارزش‌ها را می‌سنجید محدود می‌کنید، بی‌آن‌که کاملاً آگاه باشید که دارید چنین کاری می‌کنید. و جهان جلوی این را نمی‌گیرد که بر اساس تنظیمات کارخانه‌ای‌تان عمل کنید، چون جهانِ مردان و پول و قدرت به‌خوبی با سوختِ ترس و نفرت و سرخوردگی و عطش و بندگیِ خود پیش می‌رود. فرهنگ فعلی ما این نیروها را یراق کرده تا ثروت و راحتی و آزادی شخصی بی‌نهایت به همراه بیاورند.

[ برای خواندن متن کامل، روی تصویر کلیک کنید ]


کدام میان‌سالی؟

علاوه بر میان‌سالان، این کتاب خوش‌خوان برای جوانان و حتی کسانی که میان‌سالی را رد کرده‌اند نیز مفید است. نویسنده در پرتو دلهرۀ میان‌سالی، به این مسائل می‌پردازد: گذشته و آینده، جوانی، شغل، پوچی، پیری، مرگ، ترس‌ها و آرزوها، شکست‌ها و موفقیت‌ها، حسرت زندگی‌های انتخاب‌نشده و فرصت‌های ازدست‌رفته. او برای مواجهه با این چالش‌ها، هم از فلسفۀ غرب بهره برده و هم از حکمت شرق. تأملات و تجربه‌های شخصی خود را هم روی دایره ریخته. نگاه ستیا آمیخته به امید و خوش‌بینی است؛ زیرا می‌گوید افراد میان‌سال فرصت‌های بسیاری پیشِ رو دارند، نیز زمان زیادی. ترجمۀ نشر گمان درست‌تر و روان‌تر است.