چرا باور؟
14 مرداد 1400
اینکه خود را در مقامی بدانیم و در مورد دیگر همنوعان خود تصمیم بگیریم که آیا اهل رستگاری هستند یا خیر، یک تکبر و غرور بیشرمانه و شنیع است. و البته لزوماً یک لیبرالیسم سست را ایجاب نمیکند که هر چیزی رواست؛ زیرا بیشک، دیدگاه دینی، حاکی از یک چارچوب اخلاقی باثبات و نیز حقیقت «داوری فرجامین» است؛ اینکه در نهایت هر کس باید پاسخگوی اعمال خویش باشد. اما داوری بدین معناست که هر کس ملزم به پاسخگویی دربارۀ تمامیت و درستی زندگی و اعمال خودش است، نه صادر کردن حکم دربارۀ زندگی و اعمال دیگران.
● متن کامل این بریده از کتاب را با کلیک بر روی تصویر بخوانید.
برق نقرهای
2 مرداد 1400
شرلوک هولمز سرش را با حالتی جدی تکان داد و گفت: «میدانی واتسن، یکی از اشکالات ذهن آدمی مثل من این است که ناچارم به همه چیز از زاویۀ موضوع تخصص خود نگاه کنم. تو به این خانههای پراکنده نگاه میکنی و از زیبایی آنها به وجد میآیی. وقتی من به آنها نگاه میکنم تنها فکری که به ذهنم خطور میکند احساسِ انزوای آنها است، و اینکه در آنها چقدر میتوان بهراحتی و با جسارت مرتکب جنایت شد.»
[متن کامل این بریده از کتاب را با کلیک بر روی تصویر بخوانید]
در سنگر آزادی
23 تیر 1400
از نظر هایک، دولت نباید در عرصۀ عرضه و تقاضای بازار دخالت کند. این دخالت نهفقط در امور کلان، بلکه حتی در امور خُرد نیز تبعاتی ناگوار به دنبال دارد. کوچکترین دخالت دولت در یکی از امور خُرد منجر میشود به دخالتهای بزرگ و کلان اقتصادی، سیاسی و اجتماعی. برای مثال، بیایید «شیر» را در نظر بگیریم.
[ متن کامل این بریده از کتاب را با کلیک بر روی تصویر بخوانید.]
ارسطو (راهنمای سرگشتگان)
14 تیر 1400
همۀ کسانی که به سراغ نوشتههای ارسطو رفتهاند، در خواندن آن متون به دردسر افتادهاند. عاقبت این مسئله مطرح میشود که اساساً آثار ارسطو را چگونه باید مطالعه کرد؟ جان اِی. وِللا پاسخی مفصل به این پرسش میدهد. بهعلاوه، نکات کلیدیاش را میتوان به دیگر آثار فلسفی نیز تعمیم داد.
دلایل عشق
2 تیر 1400
چرا باید اخلاق را، بلااستثناء، الزامآورترین امر در زندگی بدانیم؟ مطمئناً روابط ما با دیگران برایمان بس مهم است؛ و بنابراین الزامات اخلاقی برآمده از آنها بیتردید جدی است. با اینحال، معلوم نیست چرا باید بپذیریم هرگز هیچچیز در هیچشرایطی نمیتواند برای ما اهمیتی بیشتر از این روابط داشته باشد، و چرا باید بپذیریم که ملاحظات اخلاقی را باید همواره مهمتر از هر نوع ملاحظۀ دیگری دانست.
● متن کامل این بریدۀ کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.
کشتگان بر سر قدرت
20 خرداد 1400
علت اصلی پایان یافتن دوران ترقیخواهی ناصرالدینشاه هرچه باشد، ماجرای آخرْ شورش نان تهران بود که یکباره ارکان سلطنت را لرزاند. خشکسالی با فقر و بیسیاستی دولت درهم آمیخت. گرسنگی شرم از زنان ربود و به خیابان ریختند. چند هزار نفر زن نان خواستند و با تیر و سنگ از جا درنرفتند، بلکه جریتر شدند. شاه که از بالای بامِ قصر با دوربین به شورش مردم مینگریست، به جان کلانتر افتاد. کلانتر تعهد کرد نظم را برقرار کند. با دومین ضربۀ او، خون در صورت زنی دوید و شورش عمومی شد. شاه باز غضب فرمود و به فلک کردن رضایت نداد و کلانتر بدبخت را طناب انداختند و جسد برهنهاش را در خیابان کشاندند و...
جنگ آخرالزمان
11 خرداد 1400
برخی مسائل مربوط به آمریکای لاتین سخت به خود مشغولم کرده بود. یکی از این مسائل این بود: از چیست که روشنفکران آمریکای لاتین – مردم صاحب فکر و فرهیخته، مردمی که از آنچه در این کشورها میگذرد اطلاع دقیق دارند، مردمی که بیشترشان سفرهای بسیار کردهاند و به همین دلیل میتوانند رویدادهای یک کشور را با کشور دیگر مقایسه کنند و میتوانند تصویری جامع از مشکلات آمریکای لاتین داشته باشند – بارها و بارها مسئول تعارضات و مشکلاتی بودهاند که در تاریخ این منطقه پیش آمده است؟ از چیست که روشنفکران سهمی عمده، مثلاً، در پدیدۀ نابردباری (عدم تساهل) داشتهاند، که یکی از سیاهترین جنبههای تاریخ ماست؟
● متن کامل این بریده از کتاب را با کلیک بر روی تصویر بخوانید.
نظر به درد دیگران
30 اردیبهشت 1400
ما جلوی صفحههایی کوچک – تلویزیون، رایانه و لپتاپ – نشستهایم و میتوانیم تصاویر و گزارشهای گزندهای از فجایع را در سرتاسر دنیا از نظر بگذرانیم. انگار تعدادِ این دست اخبار خیلی بیشتر از پیش شده. اما این احتمالاً توهمی بیش نیست. چون فقط دامنۀ انتشارِ این اخبار است که به «همه جا» رسیده. و رنجهای مردمِ بعضی از نقاط دنیا برای بیننده از کششِ ذاتی بیشتری برخوردارند تا رنجهای مردمانی دیگر. پخش و انتشارِ اخبار مربوط به جنگ در سرتاسرِ دنیا به این معنا نیست که قدرتِ تأمل مخاطبان دربارۀ رنجهای مردمانِ سرزمینهای دور بسیار بیشتر شده. در یک زندگیِ مدرن – در این سبکِ زندگی که انبوهی از چیزها میخواهند توجهمان را به خود جلب کنند – رو گرداندن از تصاویری که حالمان را بد میکنند گویی دیگر امری عادی شده است. اگر رسانههای خبری زمانِ بیشتری را به جزئیاتِ درد و رنجهای انسانیِ ناشی از جنگ و دیگر رذالتهای بشری اختصاص میدادند، عدۀ بیشتری شبکههای تلویزیونیشان را عوض میکردند. اما کمتر شدنِ واکنش مردم به درد و رنج احتمالاً صحت ندارد.
ادامۀ این بریده از کتاب را با کلیک روی تصویر بخوانید.