جاودانگی مکتوب
25 فروردین 1401
اوائل بهار سال 1897 بود که برای اولینبار چخوف را در یک کلینیک تخصصی بیماری سل بستری کردند. چند شبِ پیش، در رستورانِ شیک «هرمیتاژ» موقع شام یکباره خونریزی شدیدی کرده بود. وضعیت ریههایش خوب نبود و به همین دلیل ملاقات افراد متفرقه برای او ممنوع اعلام شد. دوستان و آشنایان به این اکتفا کردند که برای او دستههای گل، بطریهای شامپاین و بستههای خاویار بفرستند. اما یک روز پیرمردی بر آستانۀ درِ بیمارستان ظاهر شد. پالتویی ضخیم از پوست خرس به تن داشت و شالگردنی هم دور خود پیچیده بود. بیشتر فرورفته در ریشی انبوه.
فلسفهای برای شبکههای اجتماعی
4 فروردین 1401
فلسفۀ قارهای، این فلسفۀ فوقنظریِ پیچدرپیچ، کاربردیترین فلسفه در ایران است. یک کتاب فلسفۀ قارهای بخوانید و یک عمر راحت باشید؛ اگرچه خواندن همان یک کتاب، یک عمر زمان میبرد! البته اگر بنا باشد که آن را خوب بفهمید؛ که صدالبته چنین بنایی در کار نیست. چراکه هیچکس نمیفهمد که شما فهمیدهاید یا نفهمیدهاید؛ زیرا هیچکس این فلسفه را نفهمیده است و لذا نفهمیدن دیگران را هم نمیفهمد. خوبی این فلسفه همین است. هیچکس حاضر نیست آن را بفهمد و، از آن مهمتر، هیچکس حاضر نیست بگوید من این موضوع یا این مسئله را نفهمیدم. هر چقدر هم نامفهومتر باشد، بیشتر ادای فهمیدن درمیآورند. لذا هر چقدر بیشتر آن را نفهمید، دیگران بیشتر باور میکنند که آن را فهمیدهاید. همین امر کار آدم را راحتتر میکند.
دو نوع کتاب: خارپشت و روباه
15 اسفند 1400
آیزایا برلین تعریف میکند که چند روز مانده به شروع جنگ جهانی دوم، در یکی از مهمانیهای اشرافی، لُردِ آکسفورد به او گفت که در یکی از شعرهای شاعر کلاسیک یونان باستان، آرخیلوخوس، چنین سطری هست: «روباه خیلی چیزها میداند، اما خارپشت یک چیز بزرگ میداند.» این جمله، مثل آذرخش، تمام پهنۀ اندیشه را برای ذهن برلین روشن کرد. در پرتو این روشنگری توانست نویسندگان و اندیشمندان و فیلسوفان و حتی هنرمندان را به دو دسته تقسیم کند: کسانی که روباهاند و آنان که خارپشت. متفکر روباهگونه به جزئیات ظریف و زیاد زندگی انسان توجه میکند و متفکر خارپشتوار به دنبال نظریهای فراگیر است که همۀ هستی و زندگی انسان را پوشش دهد. در این یادداشت میخواهم این دیدگاه را به کتابها تعمیم دهم...
ولنتاین و زشترویان
24 بهمن 1400
من حقیقتاً تعجب میکنم کسی که خوشکل نیست با چه رویی عاشق میشود! عشق مختص زیبارویان است. بقیه حداکثر اجازه دارند آدمهای دلسوز و مهربانی باشند و به حیوانات خوبی کنند. سینا هم، برخلاف اسمش که قشنگ و دلنشین است، اصلاً به دل آدم نمینشیند. ماندهام چطور این اسم را برای این موجود قبیح انتخاب کردهاند و بر اساس کدام قسمت از وجودش او را نامگذاری کردهاند! به هر حال باید یک حداقل مناسبتی میان اسم و مسمّی در کار باشد. صریحتر بگویم: ویژگی ذاتی و ظاهری سینا کراهتِ منظر است. بله؛ فرمودهاند «زیبایی باید در چشمان تو باشد و نه در چیزی که به آن مینگری»، اما معشوقِ سینا حتی اگر در هر کدام از چشمهایش یک تانکر زیبایی خالی میکرد، باز هم محال بود سینا را کریه نبیند. چهرهاش طوری بود که باید به طور کامل اوراق میشد و طرح خلقت دوباره روی آن صورت میگرفت...
من و ضمیر ناخودآگاهم؛ ماجرای یک خرید اینترنتی
17 دی 1400
فروید میگوید ضمیر ناخودآگاهِ همۀ انسانها سرشار از عقدههای خاکبرسری است. برخی منتقدان اظهار داشتهاند که وی چرت میگوید. در این میان، لااقل بخشی از ضمیر ناخودآگاه من ناشی از عقدههای کتابی است. به عبارت دیگر، انباشته از کتاب است و خودش گونهای کتابخانۀ تخصصی مغشوش به شمار میآید. هر وقت سروکلهاش پیدا میشود، مثل اینکه یک کتاب صوتی راه افتاده باشد، شروع میکند به جر و بحث فلسفی. آخرین مورد برمیگردد به آخرین باری که کتابی را به صورت اینترنتی خریدم. پیامدش دعوایی بود که بین ما درگرفت و حرفهای ناخوشایندی که بار هم کردیم...
با یک کتاب بهار میشود
29 آذر 1400
«در باب حکمت زندگی» را بهعنوان هدیه برای مهدی نخریدم. یکجور مأموریت ویژه بود. مأموریتی که ناشی از استراتژی منحصربهفرد مهدی برای کتابخوانی بود. چیزی که تابهحال نزد هیچکسی ندیدم و بعید میدانم حتی به ذهن کسی خطور کرده باشد. به همین دلیل، میخواهم این روش جالب را معرفی کنم.
چرا کتابهای تفکر انتقادی بیفایده میشوند؟
23 آذر 1400
در تفکر انتقادی، ملاک و معیار روحِ تفکر انتقادی است. اگر این روح نباشد، جسد تفکر انتقادی لاشهای مرده بیش نیست؛ که نهفقط فایدهای ندارد، بلکه مضر و مخرب هم هست. بدون روح تفکر انتقادی هر چه شخص روشهای بیشتری از تفکر انتقادی بیاموزد، نهفقط به تفکر انتقادی نزدیک نمیشود، بلکه بیشتر در جزمیت فرو میرود؛ همان چیزی که عملاً رخ میدهد و عموماً هم میبینیم. آدم متعصب با تفکر انتقادی متعصبتر میشود، زیرا از این به بعد مجهز به تکنیکهایی میشود که میتواند با قدرت بیشتری از باورهایش دفاع کند. تفکر انتقادی بهمثابۀ ابزاری برای حفظ وضع موجود و موضع مطلوب مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. تفکر انتقادی آنچنان را آنچنانتر میکند؛ احمق را احمقتر میکند و فیلسوف را فیسلوفتر. ببینیم چرا اینگونه است.
راهنمای انتشار یک کتاب گرانسنگ
8 آذر 1400
تنها پس از انقراض دایناسورها بود که انسانهای اولیه توانستند بر این کرۀ خاکبرسر زندگی کنند. گونۀ جدید هوموساپینس نیز فقط پس از انقراض کتابها ظاهر خواهد شد. خوشبختانه انسانهای امروزی با جدیت، کتابخوانی را کنار گذاشتهاند. با وجود این، هنوز هم میتوان با چاپ و نشر کتاب به زندگی شخصی خود رونق اقتصادی داد. برای این منظور شگردهای مختلفی هست. یکی از آنها چاپ کتابهایی است که برای نخواندن منتشر میشوند. این نوع کتابها باید به صورتی باشند که افراد کتابنخوان آنها را بخرند. در همین راستا، دستورالعمل این مطلب، تکنیکهای موفقیت را در این زمینه به علاقمندان معرفی میکند.