راهی به رهایی از بلاهت سیاسی

فصل‌های «روسیه» و «چین»، مرا مبهوت کردند. جنگ اوکراین و مناقشۀ تایوان جزو الفباست! فصل سوم، «ایالات متحده‌ی آمریکا»، هم خیلی خوب بود. فصل‌های «اروپای غربی» و «آفریقا» هم بسیار آموزنده بودند. فصل ششم، «خاورمیانه»، به من چشم بصیرت داد. فصل بعدی، «هند و پاکستان»، چشم بصیرت را گشادتر نمود. فصل «کره و ژاپن» نگاهم را به آن چشم‌بادامی‌ها تغییر داد (جنون کرۀ شمالی به‌کنار، ولی واقعاً تصور نمی‌کردم آن عروسک‌های کرۀ جنوبی و ژاپن آن‌قدر شرور باشند!) «آمریکای لاتین»؛ «وااای، خدای من!» فصل آخر، «شمالگان»، را که خواندم شاخ درآوردم. در پایان، «پس‌گفتار» کتاب را با بیم و امید تمام کردم.


برده‌ای که به تعطیلات رفته است!

در این کتاب معنایی جدید از آزادی رقم می‌خورد؛ معنایی متفاوت با آن معنا از آزادی که نقل محافل سیاسی و مدنی است. آزادی ممکن است گاهی به معنایی سیاسی-اجتماعی باشد و گاهی هم به معنایی مرتبط با اختیار و ارادۀ فردی. چگونه آزاد باشیم دربارۀ دومی است. این کتاب، طرز فکری رواقی را دربارۀ آزادی فردی هر انسان بیان می‌کند و از دو منظر ذهن خواننده را به خود معطوف می‌کند: اولی ساختار ظاهری و دومی لبّ مطلب. اولی کاری کرده است که متن کتاب تا اندازه‌ای آشفته به چشم آید. اما دومی به ایده‌ای یک‌پارچه و مدّعایی مشخص از اپیکتتوس اشاره دارد.


فلسفه و بهترین درآمد

با توجه به سوءسابقه‌ای که در تحصیل فلسفه دارم، خواندن کتاب‌های درآمدگونه برای من در حکم جبران مافات است. طبق تجربه‌ام، در بین ده‌ها درآمد، فلسفه نوشتۀ ادوارد کریگ بهترین است. در این اثر انواع گوناگون شیوه‌های آشنایی با فلسفه با نظم و سامانی بسیار بدیع و کارا تلفیق شده‌اند. کریگ در این کتاب، تاریخی پیش آمده و بر مهم‌ترین موضوعات تکیه کرده است. بررسی هر موضوعی با محوریت یک فیلسوف و اثر شاخص اوست و روایتی یک‌دست هم دارد. این خصوصیات حاصلِ جمعِ سالمِ ویژگی‌هایی است که در دیگر درآمدها هم هست. اما محسنات این کتاب بیش از این‌هاست. در این یادداشت برخی از آن‌ها را ذکر می‌کنم.


فلسفۀ علم در پرتو زیست‌شناسی

یک اثر ایدئال برای آشنایی با فلسفۀ زیست‌شناسی، زیرا خواننده نه نیازی به اطلاعات فنی در زیست‌شناسی دارد و نه نیازی به دانش تخصصی در فلسفه. ولی پس از مطالعه هم با زیست‌شناسی آشنا می‌شویم و هم با مسائل فلسفی مربوطه. نیز دیدگاه ما را در باب فلسفۀ علم اصلاح می‌کند. فلسفۀ علم ظاهراً همۀ علوم را در برمی‌گیرد، ولی عملاً محدود به فیزیک است. این کتاب فعلاً تنها منبعی است که فلسفۀ علم را در زیست‌شناسی به جریان می‌اندازد. با توجه به تفاوت ماهوی فیزیک و زیست‌شناسی، می‌توان حدس زد مباحث کتاب بسیار جدید و جذاب است.


نوشتن پاداش نوشتن است

من از آن‌هایی نیستم که بخواهم برای نویسندگی، کتاب آموزشی بخوانم. من فقط از خواندن و نوشتن روایت خوشم می‌آید؛ از این‌که گاهی قصه‌گو باشم و گاهی قصه‌‌شنو. رؤیای نویسنده شدن یا چاپ کتاب هم ندارم. به همین احساسِ خوشِ گاه قصه‌گو و گاه قصه‌شنو بودن راضی‌ام. پس چرا رفته‌ام سراغ کتابی که روی جلدش نوشته است: «درس‌هایی چند دربارهٔ نوشتن و زندگی»؟ راستش نشر و جلد زیبای کتاب مرا به خودش جذب کرد. عنوانش هم حس خوبی القا می‌کرد. بعد از آن، این نیم‌خط «درس‌هایی چند دربارهٔ نوشتن و زندگی» هم اثراتی گذاشت، اما واژهٔ «زندگی»اش برای من پررنگ‌تر از واژهٔ «نوشتن»اش بود.


مُد، سلیقه و تمایزاتِ هویت‌ساز

چرا بیشتر افراد تابع مُد هستند و از سبک‌های متفاوتی پیروی می‌کنند؟ عموماً می‌خواهیم این مسئله را با روانکاوی حل کنیم. اما نویسنده گریزی به مشاهیر ادبی جهان می‌زند و از گوته و فلوبر تا آراء جامعه‌شناسان و فیلسوفان را بررسی می‌کند و بحثِ تمایزاتِ هویت‌ساز را مطرح می‌کند؛ بحثی به‌غایت مهم که صورت دیگری از هویت اجتماعی را به ما می‌شناساند. او سلیقه و مُد را امر اجتماعی بی‌پشتوانه نمی‌بیند، بلکه آن را مجموعه‌ای از رویکردهای جدی گوناگون می‌داند. با مطالعۀ این اثر مُدگرایی را یک انحراف اجتماعی و اخلاقی نخواهیم دید، بلکه آن را موضوعی زیبا و مهم در جهت شناخت فردیت و جامعه تلقی خواهیم کرد.


کهن‌سالی خردمندانه چگونه است؟

سیسرو در ابتدای دهۀ ششم زندگی‌اش بود؛ تنها و خانه‌نشین در یک روستای بی‌نام‌ونشان. چندی پیش طلاق گرفته، و به‌تازگی دخترش از دنیا رفته بود. او را از منصب‌های حکومتی هم کنار زده بودند و دیگر کاری نداشت که خودش را به آن مشغول کند. برای تسلّای حالش، دست به قلم می‌برد و چند رساله در موضوعات مختلف می‌نویسد. یکی از این رسائل، "دربارۀ پیری" است. سیسرو می‌خواهد در این رساله بارِ پیری را سبک‌تر کند؛ نوشتن را گونه‌ای درمان برای این کار می‌داند. او گفتگویی خیالی میان سه نفر شکل می‌دهد که گویندۀ اصلی، شخصی است به نامِ کاتو. کاتوی پیر نمایندۀ اندیشۀ سیسرو است.


«قبلۀ عالم» بهتر از «جیران» است

آیا انباشتن اطلاعات فراوان از گذشته، به اسم تاریخ، واقعاً تأثیری چشم‌گیر بر زندگی و تصمیمات ما دارد؟ جیافر باراکلو گوشزد می‌کند که «بازگو کردن جریان رخدادها، حتی در سطح جهانی، به درک بهتر نیروهایی که دست‌اندرکار تقسیم جهان کنونی‌اند منتهی نمی‌شود، مگر آن‌که همزمان از تغییرات ساختاری این نیروها آگاه شویم. زیرا آن‌چه بیش از هر چیزی بدان نیاز داریم چارچوب و دستگاه مرجع جدید است.» منظور این است که اگر چارچوب فهم رخدادها عوض نشود و دستگاه مرجع تغییر نکند، بعید است که فهم ما بر اثر کثرت اطلاعات، بهتر و درست‌تر شود. در نتیجه، اگر کسی می‌خواهد از تاریخ طرفی ببندد، باید اصلاح چارچوب و دستگاه مرجع را در اولویت قرار دهد.