غم و اندوه و ناکامی

جمعۀ پاییزیِ 19 نوامبر 1971، زنی 51 ساله و به‌ستوه‌آمده از سردردهای درمان‌نشدنی با قرص خودکشی کرد. مادر پتر هاندکه بود. دو ماه از این ماجرا نگذشته، هاندکۀ اندوهگین و زخمی و صاحب‌سبک در دو ماه زمستانی این کتاب بدیع جستارگونه-زندگی‌نامه‌ای را نگاشت که با پدربزرگ مادری‌اش آغاز و با مرگ مادرش به پایان می‌رسد. لابه‌لای ماجراها، از وضعیت جامعه و سبک زندگی سخت کشورش می‌گوید. او این تجربه‌های وجودی تلخ و جانکاه را با چنان نبوغی زبانی‌ای می‌کاود که این اثر کوتاه و عمیق را باید بارها و متأملانه مطالعه کرد. ترجمۀ آقای غیاثی بهتر و درست‌تر است.