سازمانهای امنیتی روس از شوروی استالین تا روسیۀ پوتین
(پروندههای محرمانۀ آقای ایکس)
نویسنده: پاتریک پنو
مترجم: محمدسعید عطارها
ناشر: نشر نو
این ولادیمیر پوتین که تا سه سال قبل هنوز برای مردم فردی گمنام بود حقیقتاً چه کسی بود؟ دشوار بتوان از یاد برد که رئیسجمهور روسیه بیشتر ایام خدمتش را در کا گ ب سپری کرده است و اینکه چگونه این سرهنگ دوم سرویسهای اطلاعاتی موفق شد شاهکارش برای فتح کرملین را به اجرا دربیاورد.
ولادیمیر پوتین در وهلۀ اول محصول بیکموکاست سیستم شوروی است که کا گ ب بازوی مسلح آن بود. پوتین هنوز هم روحیه و حرکات غیرارادی کا گ ب را حفظ کرده است. پوتین از همان آغاز جوانی هر شب خواب ورود به کا گ ب را میبیند. دستکم، این روایتی است که در زندگینامۀ رسمیاش میخوانیم. با این حال، باید با بدبینی به این روایت نگریست. بسیاری از اسناد مرتبط با پوتین یا ناپدید شده یا از بین رفته است. حتی اسناد مربوط به دوران دانشآموزی یا دانشگاهیاش.
زمانی که رؤسایش تصمیم میگیرند او را به آلمان شرقی بفرستند، متوجه میشوند که با سی سال سن، هنوز ازدواج نکرده است. اما کا گ ب هرگز یک مأمور مجرد را به کشوری در خارج اعزام نمیکند، مبادا که هوی و هوسهای ناخواسته به سرش بزند. بنابراین پوتین باید ازدواج کند! ولی او تردید دارد. و فقط سه سال بعد از آشنایی با لودمیلا، میهاندار زیبای خطوط هوایی، تصمیم به ازدواج میگیرد. بدینسان، او در نیمۀ دوم دهۀ 1980 در آلمان شرقی مستقر میشود. مکانی مناسب و خیلی نزدیک برای مشاهدۀ ازهمپاشیدگی امپراتوری شوروی بعد از سقوط دیوار برلین.
او سال 1990 به اتحاد جماهیر شوروری بازگشت و همۀ پروندهها و سوابق خود را از بین برد. در همان زمان وارد حوزۀ معاونت ریاست دانشگاه شهر سنپطرزبورگ میشود و ظاهراً به مدیریت روابط خارجی دانشگاه منصوب میگردد تا دانشجویان را کنترل کند. کمی بعد ریاست دفتر شهردار آنجا هم به او پیشنهاد میشود. پوتین بعدها گفت که داشتن دو شغل پردردسر او را واداشت که استعفانامهاش از سمت خود در کا گ ب را برای رؤسایش بفرستد، ولی هرگز جوابی دریافت نکرد. لذا توانست بعد از کودتای سال 1991 مجدداً کارش در کا گ ب را از سر بگیرد. البته عدم دریافت جواب اهمیتی ندارد؛ زیرا وقتی فردی برای سرویسهای مخفی کار میکند، هیچوقت نمیتواند عملاً از آن خارج شود. پوتین در شهرداری سنپطرزبورگ، مانند دانشگاه، بهسرعت درمییابد که وجودش همهجا لازم و بهدردبخور است. به طوری که در هر دو نهاد به مرد شمارۀ دو تبدیل میشود. از آنجا که اولویت کاریاش جلب سرمایهگذاران خارجی است، پیوندهایی با بسیاری از معاملهگران برقرار میسازد که بعدها برای او فواید زیادی در بر خواهد داشت.
پوتین در سال 1996 به معاونت پاول بوردین منصوب میشود که پست مهمی دارد: رئیس امور اداری دفاتر ریاستجمهوری. بوردین مأموریت حفظ میراث مالی حزب کمونیست در روسیه و خارج را به عهده دارد؛ ماترکی که اموال غیرمنقول بسیار گستردهای را در بر میگیرد. یک گنج واقعی. مدیریت هوشیارانۀ بوردین انباشت ثروت عظیمی را برای او به ارمغان میآورد. او بین سالهای 1996 و 1998 نزدیک به 25 میلیون دلار اختلاس کرد. ولی بوردین در این سوءاستفادههای مالی تنها نیست: همۀ اطرافیانش هم در این فسادها شریک هستند، از جمله نزدیکان بوریس یلتسین.
پوتین ظرف دو سالی که در کنار بوردین کار میکند، بهدقت نظارهگر ثروتهای بادآوردۀ اطرافیان رئیسجمهور و سیاستمردان مهم روسیه است. او همچنین روش کسب این ثروتهای کلان توسط افرادی را شناسایی میکند که آنها را در آن دوره «متنفذین» یا «نجبای چاقوچله» مینامند، یعنی افرادی که از برنامههای خصوصیسازی سود بردهاند و بر بخش مهمی از اقتصاد روسیه دست انداختهاند. همۀ اینها در حقیقت اطلاعات ارزشمندی است که پوتین از بهرهبرداری از آن در فرصت مقتضی و روز موعود غفلت نخواهد کرد.
بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد میگیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دستکم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم اینجا. این جور صفحات بهنوعی راه میانبر به حساب میان؛ زود و یکراست ما رو میرسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!
سردبیر
سردبیر ماهدبوک