اگر از شیخ عباس قمی و شهرتش به واسطۀ مفاتیح الجنان چشم بپوشیم، گمان میکنم علامه محمدتقی مجلسی و فرزند او، علامه محمدباقر مجلسی، از آخرین محدثانی هستند که نامشان در ذهن عموم مردم جاگیر شده است. با وجود این، آشنایی من با مجلسیها بسیار دیرهنگام بوده و چندان عمری ندارد. از شما چه پنهان، تا چند سال پیش گمان میکردم علامه مجلسی اول و دوم چیزی در مایههای ویتگنشتاین اول و دوم است، یا هایدگر اول و دوم. البته هایدگر را که تا پنج و شش هم میشمرند. بعد هم تعجب میکردم که یک نفر محدث چرا باید دو دورۀ فکری داشته باشد. بیشتر که فکر میکنم میبینم اطلاعات من از مجلسیها محدود بود به نقدهای دکتر شریعتی به مجلسی دوم و شیخالاسلامی او در دربار صفوی در کتاب معروفش شیعۀ علوی و شیعۀ صفوی. بعد از آن هم داستانسراییها دربارۀ نقدهای علامۀ طباطبایی بر بحارالأنوار علامه مجلسی دوم و غوغایی که در زمان خودش برانگیخته بود. الآن با آشنایی بهتری که دارم گمان میکنم هرکس یکی دو کتابی از مجلسیها بخواند میبیند که با دانشمندانی بلندپایه در علوم مختلف روبهرو است. کتابهایی که این دو عالم بزرگ نوشتهاند یکسره در حیطۀ معارف دینی و ناظر به متون دستاول اسلامی است.
در میان کتابهای مجلسیها آثار فارسی آنها جداً چیز دیگری است. هم نثر پاکیزهای دارند و هم بیمقدمههای خستهکنندۀ متون سنتی، یکراست سراغ مقصود رفتهاند. علاوه بر اینها، حاوی تجربیات زیستۀ مؤلفان آنها هم هست. اینها شاید به این خاطر بوده که زبان فارسی زبان علمی تلقی نمیشده؛ یعنی آثاری که به زبان فارسی نوشته میشده نه مخاطبشان جامعۀ علمی بوده و نه به غرض نگارش یک اثر پژوهشی سامان مییافتهاند.
در این نوشته، قصد دارم شرح فارسی علامه محمدتقی مجلسی بر خطبۀ متقین نهجالبلاغة را معرفی کنم. این کتاب کوچک از دستۀ آثار فارسی علامه مجلسی است. همّام یکی از خواص یاران امام علی علیه السلام است که دربارۀ او چیز زیادی نمیدانیم. او از امام (ع) درخواست میکند ویژگیهای پرهیزگاران را برایش شرح کند. امام (ع) بعد از این که چندباری همّام را از اصرار بر پاسخ برحذر میدارد، در طیّ خطبۀ کوتاه و غرّایی درخواست او را اجابت میکند. با این حساب میتوان کتاب علامه مجلسی را در رستۀ کتابها و رسالههای سیروسلوکی قرار داد.
در زمینۀ سلوک رسالههای متعددی در دسترس است. از صد میدان خواجه عبدالله انصاری و منازل السائرین او با شرحهای بیشمارش گرفته تا کتابهای معاصرین مثل رسائل بحرالعلوم و میرزا جوادآقا ملکیتبریزی. در این میان محوریت متنی حدیثی آن هم از امام علی علیه السلام، که غالب سلسلههای عرفانی خود را بدان منتسب میکنند، امتیاز رسالۀ مجلسی است؛ آن هم متنی که خود از ابتدا تا انتها دربارۀ سالکان و سلوک است.
از قضا یک مشکل رسالههای سیروسلوکی معروف این است که محوریت آنها با متن حدیثی مشخصی نیست. دست بالا، تنظیمی از آیات و روایات با محوریت صاحب رساله است، با چاشنیای از ابداعات شخصی او که چهبسا به کار دیگران نمیآید ولی کمکم به اندازۀ آیات و روایات جدی گرفته میشود. اتفاقاً آنچه که جای آن در این کتابها خالی است و صاحبان آنها از سر تواضع و درنغلتیدن به ریا و سمعه از واگویهاش تن میزنند، تجربیات زیستۀ آنها است. مکاتب عرفانی، با همۀ اختلافات و سروشکلهای متفاوت، بر این محور پای میفشرند که همۀ امور دینی را باید تجربه کرد و دید و فهمید؛ بی قیل و قال و بحث و جدال. علامه مجلسی از این دست نمونهها در کتابهایش ذکر میکند.
مزیت دیگر کتاب این است که علامه مجلسی بر خوان پیشوای متقیان نشسته. به همین دلیل، اثرش از بسیاری اعوجاجات کتابهای عرفانی و سلوکی برکنار است. جنس تعالیم صوفیه و عرفا کمتر مجالی به برخورد نقادانه میدهند و بیشتر با داعیۀ سرّگویی و رازورزی در هالهای از تقدیس میمانند. مواجهۀ مرحوم مجلسی با مقولۀ عشق سودایی با سابقۀ فراوانش در کتب عرفانی و حکمی نمونۀ خوبی از برخورد انتقادی او با راه و رسم صوفیه است:
«منقول است از حضرت امام جعفر صادق-صلوات الله علیه- پرسیدند از عشق، حضرت فرمودند که: دلهایی که از ذکر الهی خالی است حق-سبحانه و تعالی- مبتلا میکند آنها را به عشق. قطع نظر از عقوبات الهی، همین بلا بس است در قبح «نظر» که غالباً مبتلا میشود به عشق، و عاشق بهمنزلۀ کافر است، زیرا که مطلوبش معشوق است و بس. نه خدا را شناسد و نه رسول و نه ائمۀ هدی را -صلوات الله علیهم-. و آنچه مشهور است در میان عوام گاهی از رسول خدا نقل میکنند و گاهی از مشایخ صوفیه – که: المجاز قنطرة الحقیقة، کذب و افتراست علیالظاهر. چون در کتب حدیث و کتب مشایخ صوفیه ندیدهام. و بر تقدیر صحت ممکن است مراد از آن محبت جمعی باشد که از جهت خدا باشد مثل محبت حضرت رسول خدا (ص) و ائمۀ هدی (ع) و شیخ مؤمنان که هرگاه محبت ایشان لله باشد به محبت الهی میرساند.» (ص ۱۵۶)
خصوصیت دیگر رسالۀ علامه مجلسی ارایۀ راهکارهای عملی مستفاد از متون دستاول دینی است. این مهم صرفاً از کسی مانند ایشان برمیآید یا پذیرفته است که عمری دمخور آیات و روایات بودهاند و سالها در تمییز غث و سمین احادیث صرف کردهاند. نتایجی که علامه در قالب گزارههایی خطابی مطرح میکنند هیچ کم از جنس سخنان حکیمان و فرزانگان ندارد. ایندست سخنان بهخوبی مایه و پایۀ ایشان را در سلوک عملی نشان میدهد. دو نمونه:
«اعمالِ زبان از خیر و شر زیادتی دارد بر اعمالِ سایرِ اعضا.» (ص ۱۴۷)
«(و دیگر از منهیات چشم آن است که) میباید نظر نکند به سوی دنیا و اهلِ دنیا از روی خواهش، بلکه مبتدی میباید که نظر به مالداران نکند مبادا فریفتۀ دنیا شود. کما قال الله تعالی: و لاتمدنّ عینیک الخ، بلکه میباید که از روی عبرت به ایشان نظر کند یا تفکر کند که بیچارهای چند فریفتۀ این غدارۀ مکاره شدهاند، مانند بیچارگانی که عاشق میشوند پیش فواحش بدهیبت و در نظر شهوت آن بیعقل، مانند حور و غلمانست.» (ص ۱۵۸)
ویژگی آخر هم فایدهای است که مخاطب عارف و عامی و علاقهمند به مطالعات حدیثی از حضور علامه در متن رساله میبرد. تفاسیر دقیق و ناب از بسیاری روایات محل اختلافنظر، از قضا، چهرۀ دیگری از یک محدث و مفسر دینی را برملا میکنند که در تفسیر و تأویلش سخت دلبستۀ عمل و تجربه است:
«احادیث بسیار بر این وارد شده است که عالِم کسی است که با حلم و بردباری باشد. ممکن است مراد از «حلم»، عقل باشد، یعنی میباید که هرچه را بداند نیکو تفکر و تعقل نماید تا علم در دل او جا کند، و غالب احوال علما آن است که علم ایشان در کتاب ایشان است، درین صورت کتابْ عالم و فاضل است. و غالب آن است که آنچه دانستهاند به دیگران میگویند و خود به آن عمل نمینمایند و غافلند ازین آیۀ کریمه که: ایا امر میکنید مردمان را به خوبی و نیکی و فراموش میکنید خود را و حال آنکه شما تلاوت میکنید کتاب خدا را؟ آیا عقل ندارید یا عقل خود را به کار نمیفرمایید؟ و جایی دیگر فرموده است که: ای مؤمنان چرا می گویید چیزی را که خود به جا نمیآورید، بزرگ است گناه شما که گویید و به آن عمل نکنید.» (ص۱۹۰ و ۱۹۱)

شرح خطبۀ متقین ( شرح حدیث همّام)
نویسنده: علامه آخوند ملا محمدتقی مجلسی (ره)
تصحیح و تحشیه: جویا جهانبخش
ناشر: نشر اساطیر