29 مرداد 1402
تابستانی با پروست
کسانی که در جستوجوی زمان ازدسترفته را خواندهاند، کسانی که دارند آن را میخوانند، کسانی که آن را خواهند خواند، و – هرچند عجیب – حتی کسانی که قصد ندارند آن را بخوانند، این کتاب کوچک را دوست خواهند داشت، از آن محظوظ خواهند شد، و در آن نکتههایی جالب و آموزنده خواهند یافت.
یک نویسندۀ سرخوش و شوخطبع به سراغ یکی از ناخوشترین و جدیترین نویسندگان رفته و مهمترین و مفصلترین رمانش را خوانده و تصریح میکند از آن خیلی بدش آمده (الحاد در ادبیات)! ماجرا و دلایل تأملبرانگیز بیزاریاش را هم میگوید. ماتیاس چوکه قلمِ طنازِ معرکهای دارد. ترجمۀ کتاب هم حرف ندارد.