جنگ آخرالزمان
نویسنده: ماریو بارگاس یوسا
مترجم: عبدالله کوثری
ناشر: نشر آگه
برخی مسائل مربوط به آمریکای لاتین سخت به خود مشغولم کرده بود. یکی از این مسائل این بود: از چیست که روشنفکران آمریکای لاتین – مردم صاحب فکر و فرهیخته، مردمی که از آنچه در این کشورها میگذرد اطلاع دقیق دارند، مردمی که بیشترشان سفرهای بسیار کردهاند و به همین دلیل میتوانند رویدادهای یک کشور را با کشور دیگر مقایسه کنند و میتوانند تصویری جامع از مشکلات آمریکای لاتین داشته باشند – بارها و بارها مسئول تعارضات و مشکلاتی بودهاند که در تاریخ این منطقه پیش آمده است؟ از چیست که روشنفکران سهمی عمده، مثلاً، در پدیدۀ نابردباری (عدم تساهل) داشتهاند، که یکی از سیاهترین جنبههای تاریخ ماست؟ روشنفکران عامل تشویق نابردباری بودهاند، نابردباری مذهبی در گذشته و نابردباری سیاسی در امروز. درست است که روشنفکران در عینحال بارها قربانی همین نابردباری بودهاند، آزارها دیدهاند، به زندان افتادهاند، شکنجه کشیدهاند. و گاه به فرمان دیکتاتورها کشته شدهاند. اما اینان در احکام سیاسی خود در بسیاری از موارد، این نوع نابردباری را با نابردباری معادل آن پاسخ گفتهاند، و عامل ترویج تفسیری تعصبآمیز و جزماندیشانه از جامعۀ ما و واقعیت ما بودهاند. چرا چنین شده؟ چرا افراد تحصیلکردۀ قارۀ ما، درست به شیوۀ دیگر اقشار جامعه، در ایجاد این نظام نابردباری، که ریشۀ همۀ مشکلات ماست مشارکت کردهاند؟ متأسفانه، روشنفکران آمریکای لاتین هنوز هم به دلایل بسیار رویکردی تعصبآمیز به مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارند. البته، استثنائاتی داریم، اما به طور کلی میتوانیم بگوییم اگر رویکرد عملی، متمدنانهتر و در شناخت واقعیت مؤثرتر باشد – و من فکر میکنم که درست همین است – در این صورت مردم عادی آمریکای لاتین احتمالاً بهتر از روشنفکران و هنرمندان خیر و صلاح آمریکای لاتین را تشخیص میدهند.
سردبیر
سردبیر ماهدبوک