اخلاق و دین

دختر راسل به‌عنوان یک فرد خداناباور بزرگ شد، اما سپس مسیحی شد. او از این مطلب شکایت می‌کند که پدرش دین را منصفانه معرفی نکرد. تربیت دینی راسل بسیار منفی بود؛ این نوع تربیت مطالبات اخلاقی بسیار بالایی از فرد داشت و هنگامی که راسل در محقق کردن‌شان کم می‌آورد سرشار از عذاب وجدان می‌شد. اما دخترش در باور آوردن به وجود خدا به خرسندی رسید. والدین باید به این حق فرزندان‌شان احترام بگذارند که آن‌ها حق دارند دربارۀ دین شخصاً تصمیم بگیرند. راسل کوشید چنین کند و حتی هزینۀ دوره‌های آموزشی کشیش شدن همسر دخترش را پرداخت کرد.

+ برای خواندن متن کامل این بریده از کتاب، روی تصویر کلیک کنید.


خدا نمرده است

قرن بیستم نشان داد که با زوال دین مواجه نیستیم، بلکه دوره‌ای از خیزش‌های قوی دینی آغاز شده که در سراسر جهان سر برآورده‌اند. این داده‌های تجربی جایی برای نظریۀ «مرگ خدا» باقی نمی‌گذارند. در نتیجه، واجب است که پارادایمی دیگر جایگزین شود که با این وضعیت عینی سازگار باشد تا بتوان برای تبیین امور از آن استفاده کرد. پیتر برگر، علاوه بر نقد نظریۀ سکولاریزاسیون، تلاش می‌کند گزینه‌ای دیگر جایگزین آن سازد. پیشنهاد او کثرت‌گرایی است. طبق این نظریه، مدرنیته به‌احتمال زیاد به کثرت‌گرایی منجر می‌شود که در آن هم سکولاریسم هست و هم ادیان. مدرنیته قبله‌گاه‌های زیادی دارد.

+ برای خواندن متن کامل، روی تصویر کلیک کنید.


چرا به دین محتاجیم

کتابی علمی و غیرالهیاتی در دفاع از دین‌داری. ظاهراً یافته‌های علوم تجربی (زیست‌شناسی تکاملی، عصب‌شناسی، روان‌شناسی) ریشه‌های دین‌ورزی، کارکرد آن و غایتش را تهدید می‌کنند. اما نویسنده نشان می‌دهد که ریشه‌های نیاز ما به دین‌داری بسیار عمیق‌اند، دین هنوز هم کارکردی موفق دارد، و غایتش همچنان موجّه است. برای مواجهه با رنج‌ها، مشکلات و بی‌معنایی، دین همچنان دردسترس‌ترین و آزموده‌شده‌ترین راه است، زندگی جمعی را به‌سامان، و خشم و خشونت را مهار می‌کند، و نه‌فقط مانع لذت و شادی نیست، بلکه سازوکاری خاص برای خلق‌شان دارد‌. و هر جانشینی برای دین، در نهایت، به‌صورت نوعی دین درمی‌آید با مناسکی گسترده و پیچیده.


تنوع تجربۀ دینی

هر کس بخواهد زندگی ساده و فقیرانه‌ای را برگزیند تا حیات باطنی خود را آزاد سازد، حقیر می‌شماریم. اگر ببینیم او خود را با مردم بازارپیشۀ کوچه و خیابان همرنگ نمی‌کند، او را بی‌روح و فاقد شور و احساس می‌دانیم. ما حتی قدرت تصور معنای آرمان کهن فقر را از دست داده‌ایم: فارغ شدن از دلبستگی‌های مادی، آرامش روح، بی‌تفاوتی مادی، توانایی از جان گذشتن در هر لحظه‌ای که می‌خواهیم – به‌طور خلاصه، خلق و خوی قهرمانی و جنگندگی اخلاقی. ما که از طبقات بالای جامعه هستیم از سختی‌ها و تنگناهای زندگی مادی چنان وحشت داریم که در تاریخ بی‌نظیر است.


دربارۀ دین

دینداری سنتی آن‌چه را که در واقع صرفاً بیان مجموعه‌ای خاص از امور فرهنگی گذشته است، به‌عنوان بینشی دربارۀ حاق دین مطرح می‌کند. دین‌ستیزان معتقدند که اساساً دین چیزی جز همان مجموعه نیست و لذا با ابطالش اعتبار دین هم منتفی است. فیلسوفان دیندار بر این باورند که دین چیزی غیر از آن مجموعه است و با ابطالش اعتبار دین آشکار و حتی بیشتر می‌شود. شلایرماخر، در این کتاب شگفت‌انگیز، دین را به چنان اوجی می‌رساند که از دسترس این نزاع‌ها خارج می‌شود. از نظر او، دین احساسی ویژه است ناشی از شهود بی‌واسطۀ امر بی‌کران. و هر کسی شهود، احساس و، در نتیجه، دین‌داری خاص خودش را دارد.