22 بهمن 1403
اینترنت ما
شواهد و مدارک نشان میدهند که ما فقط با همقطارانمان گفتوشنود میکنیم. ما وبلاگِ کسانی را میخوانیم که با آنها همنظریم. اخبار شبکههایی را دنبال میکنیم که جهان را آنطور میبینند که ما میبینیم. در مقابل، علیه "دیگران" جوک منتشر میکنیم. پس نگرانی اصلی این نیست که از این بترسیم که جامعۀ دیجیتالیِ بازْ ما را به افرادی مستقل و منزوی تبدیل میکند که مثل رابینسون کروزوئه روی جزیرههای گوشیهای هوشمندمان زندگی میکنیم. نگرانی اصلی این است که اینترنت دارد "قطبیسازی گروهی" را افزایش میدهد، یعنی بهشکلی روزافزون ما را به قبایلی مجزا و جدا از هم تبدیل میکند.
+ برای خواندن متن کامل روی تصویر کلیک کنید.
9 شهریور 1403
دیوار و اینترنت و آگاهی… یا خودآگاهی؟!
دیوارهای پوستپیازی آپارتمان نسبت به امواج اینترنت نفوذناپذیرند. اگر قوانین فیزیک مشکوک نباشند، پس امواج اینترنت هیچ پخی نیستند. این را بعدها فهمیدم. قبل از آن، در خانه مثل فلک سماوی دور خودم میچرخیدم تا اینترنت از عوالم عِلوی بر من افاضه شود. فایدهای نداشت. بعد سر جایم میایستادم، روی پنجۀ پا بلند میشدم و گوشی را بالا میگرفتم. باز هم بیفایده. خیال میکردم اینترنت مثل دود در بالای اتاق شناور است. فهمیدم که اینترنت از زمین میجوشد؛ چون وقتی اتفاقی گوشی خود را روی گلهای قالی گذاشتم، اتصال برقرار شد. سرچشمۀ آن را یافتم: ضلع شرقی شوفاژ اتاق خواب، نرسیده به موزائیک دوم.
+ برای خواندن متن کامل این یادداشت روی تصویر کلیک کنید.
11 مرداد 1401
پرسههای سرنوشتساز
خانم آنگی پِگ زنی خانهدار در شهر کوچک اِسِکس انگلستان بود. روزی به یک کتابفروشی رفت و به طور تصادفی کتابی فلسفی برداشت. نگاهی انداخت؛ خوشش آمد و آن را خرید. همینکه شروع کرد مجذوب و مسحور آن کتاب شد و شبِ همان روز تا صبح مشغول خواندنش بود. کتاب به او نشان داد که چرا رابطهاش با زندگی قطع شده و حالا چگونه میتواند دوباره به زندگی برگردد. کتاب آنقدر مؤثر بود که صبح نشده آنگی تصمیمش را گرفت. کارهای سخیف و تکراری و بیمعنا را کنار گذاشت. به دانشگاه رفت و در رشتۀ فلسفه ثبتنام کرد.
2 خرداد 1400
آیا قرار است دیگر «انسان» نباشیم؟
«اینترنت با مغز ما چه میکند» همان قدر جذاب است که یک رمان خوب. نثر روان و ذهن زیبای نیکلاس کار و ترجمۀ خوب محمود حبیبی یک خوراک فکری لذیذ و مقوی در اختیار ما قرار میدهد. با این حال وبگردهای حرفهای را دچار ملال خواهد کرد، زیرا این افراد میخواهند در اسرع وقت لب مطلب را بقاپند و دربروند. اما نویسندۀ این کتاب تمام تلاشش را کرده است که از اسلوب نگارش وب پیروی نکند. او سعی میکند که از ارائۀ روایتهای کوتاه و سطحی بپرهیزد. این تلاش فراوان به ثمر رسیده است. کتاب سبکی جذاب و متنی پیوسته دارد.