8 آبان 1403
کدام اختراع؟ کدام قوم؟
پژوهشی خلاف جریان از سوی یک محقق یهودی-اسرائیلی که باورهای رایج در باب قوم یهود را ابطال میکند. نویسنده نشان میدهد که یهودیان جهان وجه مشترک قومی نداشته، بلکه مجموعهای از اقوام پراکنده بودهاند و تنها مایۀ وحدتشان دینی است. او حتی از پژوهشهای ژنتیکی برای نقد اسطورۀ وحدت قوم یهود بهره میبرد. لذا تاریخ ادعائی قوم یهود کاملاً جعلی است، و برای خلق این تاریخ، اسطورهها را به تاریخ عینی بدل کردهاند. شلومو زند حتی تبعید مشهور یهودیان را هم جعلی میداند. وی در پایان، پلی به سیاست فعلی رژیم صهیونیستی میزند و پیوند میان دین یهود و نژادگرایی صهیونیستی را میگسلد و دومی را میکوبد. هر دو ترجمه خوب است.
30 خرداد 1400
فراز و فرود شیخ خزعل
پژوهشی ممتاز، دقیق، همهجانبه و منحصربهفرد دربارۀ یکی از شخصیتهای سیاسی مهم معاصر. اکثریت قریب به اتفاق پژوهشها شیخ خزعل (۱۲۴۲-۱۳۱۵ ه.ش) را یا کاملاً نادیده میگیرند یا تصویری کاملاً تیره از او به نمایش میگذارند. این درحالیست که این نابغۀ خاکستری، در کوران رخدادهای حیاتی اوائل قرن بیستم، با عملکردی خیرهکننده توانست ستایش بیگانگان و قدرتهای جهانی را هم برانگیزد. هوشمندی سیاسیاش باعث شد که نه دیپلماسی و نه هیچ حربهای نتواند در او کارگر افتد. عاقبت، رضاشاه با ترکیبی از زور و توطئهٔ حداکثری توانست او را از قدرت به زیر بکشد. این کتاب ماجراهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی شیخ خزعل را از زمان برآمدن تا سقوط و، در نهایت، مرگ، به تفصیل و با جزئیات، گزارش، تحلیل و نقد میکند، و درسهایی برای امروز ما در بردارد.
28 فروردین 1400
طغیان تودهها
در نتیجۀ واقعیات جدید اجتماعی، برای اولینبار تاریخ اروپا به تصمیمات «انسان عادی» بستگی یافته. آدم عادی که تاکنون رهبری میشده، بر آن مصمم است که در عالم حکومت کند. این تصمیم – تصمیم بر اینکه در صف اول اجتماع وارد شود – بهخودی خود در وی پیدا شده. در حالی که نوع جدید آدمی که وی نمایش میدهد، هنوز به درجۀ بلوغ نرسیده. اگر ساختمان این «نوع جدید انسانی» را نسبت به عکسالعملی که در زندگی اجتماعی خواهد داشت مطالعه کنیم، چنین میبینیم که 1) وی دارای این ایقان سادۀ بلاتردید است که زندگی را آسان، غنی و بدون محدودیتهای تقدیری میشمارد. به همین جهت، هر موجود منفرد متوسطی دارای یک حس تسلط و پیروزی است، که وی را بر آن میدارد که 2) وجود خود را چنان که هست تأیید کند و تملکات روحی و اخلاقی خود را خوب و کامل اعلام نماید. این «رضایت نفس» او را بدانجا میکشاند که در جوار خویشتن هیچ مرجع قدرت دیگری را نشناسد، به هیچ چیز و هیچکس گوش نسپارد، در عقاید خود شک راه ندهد و اصلاً وجود بیگانۀ دیگری را منکر شود. «حس باطنی کمال قدرت» انسان عادی امروز را لاینقطع بدان تحریک میکند که وزنۀ سنگین خود را به دیگران بنمایاند. وی چنان عمل میکند که گویی در عالم فقط او و همگنان او وجود دارند. و 3) بدون ملاحظه و تعمق و مطالعۀ قبلی در هر امری مداخله میکند تا مزخرفاتی را که خود قبول دارد، بر کرسی بنشاند.
مخلوقی که امروز در همه جا جای خود را باز میکند و بیفرهنگی باطنی خود را بر مسند مینشاند، در واقع «بچۀ لوس» تاریخ بشریت است. «بچۀ لوس» وارثی است که فقط «وارث» است و لاغیر. میراث وی امروز تمدن است با تمام مزایای آن – راحتی، اطمینان و غیره. فقط در زندگی آسودهیی که این تمدن در جهان ایجاد کرده است، این نوع انسان میتواند نمو کند. او یکی از خلقتهای ناموزون بیشماری است که در نتیجۀ وفور بیش از حد مصالح انسانی به وجود آمده.