
فلسفۀ ماکس شلر (منطق دل)
نویسنده: ابوالقاسم ذاکرزاده
ناشر: انتشارات الهام
263 صفحه، چاپ اول 1387
«ماکس شلر معتقد است که انسان عصر جدید قادر نیست ارزشهای بالاتر را طوری تجربه کند که هستی حقیقی او را غنی سازد؛ زیرا او آنچنان غرق کار است که فرصتِ پُر نمودن خلأ هستی خویش را ندارد. برای پُر نمودن فضای خالی هستی لازم است مجموعهای از تکالیفی را انجام بدهد تا انسانی فارغ از احساس منفی باشد.
انسانی که فارغ از احساسات منفی است، ارزشها را با چنان حدّت عاشقانهای تجربه میکند که برای همیشه مجذوب آنها باقی میماند. پیششرط چنین تجربهای، آزاد بودنِ روان انسان است؛ روانی که سالم و آرام است و سِحر روحانگیز و دلنشینی را پدید میآورد. انسانی که قادر به مشاهدۀ عاشقانۀ ایدههاست، برخلاف انسان مدرن، بیمارِ کار نیست؛ بلکه روح و جسمی سالم دارد. … امروز انسان ضعیف و ناتوان است؛ با این حال امکاناتی وجود دارد که اگر کشف کند، او نیز قادر به مشاهدۀ ارزشها و در نتیجه غنی ساختن و دلآراییِ هستی خویش میشود.
حفظ حرمت اشیاء، امکان خواندن اسرار آنها و کشف ارزش عمیق آنها را ایجاد میکند… هنگامی که انسان …در خود احساسی احترامآمیز در برابر اشیا به وجود آورد، سررشتههایی را به دست میآورد که در جهت آن، اشیاء تا حیطۀ امور نامرئی امتداد مییابند. اگر انسان این رشتهها را از طریق عقلگرایی صرف یا از طریق دید تجربی که حرمتی برای اشیاء قائل نیست، قطع کند، حیات روحی را خفه و واقعیت را باژگونه کرده است؛ زیرا در ورای چهرۀ محسوس اشیاء، ارزشهای نامرئی نهفته است. فقط از طریق احساس حرمت نسبت به آنها، باطن یا درون اشیاء برای انسان گشوده میشود. اگر در کسی احساس حرمت نسبت به اشیاء وجود نداشته باشد، یا بهطور مصنوعی آن را کنار گذاشته باشد، در این صورت، جهانِ ارزشها بر روی او بسته میشود و جهان او خالی از آنها میگردد و زندگی او توسعه نمییابد؛ چون در این صورت جهان او سطحی است و او راهی به عمق جهان نمییابد. تنها از طریق احساس حرمت به اشیاست که میتواند به عمق آن راه یابد.
افق و چشمانداز صرفاً پدیدههایی مربوط به دید جسمانی نیستند؛ بلکه آنها پدیدههایی هستند که در سراسر حیطۀ روان ما وجود دارند و در اثر افتادن پرتوِ احساسِ حرمت بر روی آنها درخشان میگردند. اگر ما این پرتو روحی را خاموش کنیم، جهان به یک قطعۀ سطحی که قابلمحاسبه است مبدل میگردد.
… احساس منفی و احساس حرمت نسبت به اشیاء هیچگاه با هم جمع نمیآیند. کسی که برای اشیاء احترام و حرمت قائل است، فاقد احساس منفی است و برعکس، کسی که دارای احساس منفی است برای اشیای جهان حرمتی قائل نیست. کسی که حرمت برای اشیاء قائل است، چشم دیدن ارزشهای اشیاء را دارد و هر چه بیشتر به آنها نظر میافکند، خشنودتر میگردد؛ در معرض دید او، ارزشها ژرفتر و شکوفاتر میشوند؛ در صورتی که انسانی که دارای احساس منفی است، چشم دیدنِ ارزشها را ندارد و از آنها روی برمیگرداند.
هنگامی که انسان نسبت به اشیاء احترام قائل میشود، عمق وجود خود انسان نیز برایش روشن میگردد. او فقط از این طریق میتواند به معنای خویش پی ببرد. احساس حرمت همان آگاهی پنهانی به گنجینۀ درونی و محتوای انسان است. در حالی که اندیشهها و مضامین احساسی که روشن ولی محدود به خودند، فضای خالی و فقیر درون انسان را نمایان میسازند.
احساس احترام و حرمت گنجهای موجود در هستی و قوای انسان را آشکار میسازد؛ گنجهایی که در تمام عمر به او تعلق دارند. احساس حرمتْ ما را از ارزشیابیهای مثبت و منفیِ محدود برحذر میدارد؛ اینها ما را تثبیت میکنند و در بندِ خود نگه میدارند و مانع امکان توسعۀ هستی ما میشوند. احساس حرمت، هر بار از نو راهنمای ما میگردد تا بیشتر در ژرفای خویش غور کنیم. اگرچه طی آن، مرتکب خطا میشویم ولی سرانجام خود را مییابیم.
ماکس شلر… بهشدت به کسانی انتقاد میکند که انسان را موجودی محدود میدانند؛ یعنی او را فقط بهعنوان موجودی طبیعی و تاریخی میشناسند. انسان حرکتی جهانی است که ذاتاً بیپایان بوده و دائماً در جریان است؛ بهطوری که جهت و پایان را نمیتوان پیشبینی کرد.
آن بیحرمتی که بورژوای نسبت به انسان روا میدارد، سبب جریانی میشود که روان انسان را مسموم میسازد؛ زیرا اگر انسانها عادت کنند یکدیگر را بهمثابۀ وسائل یا بهمثابۀ اجزای یک ماشین و یا بهعنوان ارقام آماری در نظر بگیرند، در آن هنگام، دیگر چشم دیدن یکدیگر را ندارند و در نتیجه، بیحرمتی مانند بهمن کثیفی انباشته و جاری میگردد.»
صفحۀ 197-200
بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد میگیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دستکم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم اینجا. این جور صفحات بهنوعی راه میانبر به حساب میان؛ زود و یکراست ما رو میرسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!
شاید این موارد هم برایتان جالب باشد:
ورق بزنید و سایر بریدهها از کتابهای خیلی خوب دیگر را هم ببینید.
اینترنت ما
22 بهمن 1403
شواهد و مدارک نشان میدهند که ما فقط با همقطارانمان گفتوشنود میکنیم. ما وبلاگِ کسانی را میخوانیم که با آنها همنظریم. اخبار شبکههایی را دنبال میکنیم که جهان را آنطور میبینند که ما میبینیم. در مقابل، علیه "دیگران" جوک منتشر میکنیم. پس نگرانی اصلی این نیست که از این بترسیم که جامعۀ دیجیتالیِ بازْ ما را به افرادی مستقل و منزوی تبدیل میکند که مثل رابینسون کروزوئه روی جزیرههای گوشیهای هوشمندمان زندگی میکنیم. نگرانی اصلی این است که اینترنت دارد "قطبیسازی گروهی" را افزایش میدهد، یعنی بهشکلی روزافزون ما را به قبایلی مجزا و جدا از هم تبدیل میکند.
+ برای خواندن متن کامل روی تصویر کلیک کنید.
0 نظر4 دقیقه
برآمدن قاجار
26 دی 1403
تاریخ ایران پس از سقوط ساسانیان، تاریخی است مشحون از بیثباتی سیاسی، زوال سازمان منظم اداری و آشفتگی اقتصادی همراه با رکود تجارت و افول حیات مدنی، گسترش نظام زندگی بدوی و بیثباتی مالکیت ارضی. پس از خاتمۀ عصر بیداد اموی و پایان یافتن عصر عباسی و امارتنشینهای استیلایی و استکفایی که در تاریخ ایران به نام سلسلههای ایرانی شناخته شدهاند و جفاکاریهایشان بر این مردم کمتر از آل سفیان و عباس در ایرانزمین نبود، دورۀ استیلای قبایل ترک و مغول و ترکمان و ایلخانان و... فرارسید؛ ده قرنی که سراسر غارت بود و کشتن و سوختن و بردن و ویرانی.
0 نظر8 دقیقه
تفسیر فرهنگها
25 آبان 1403
برخی اندیشهها با نیروی سهمگین در فضای فکری ناگهان پدیدار میشوند. این اندیشهها به یکباره بسیاری از مسائل را حل میکنند، چندان که بشارت میدهند در آینده به همۀ مسائل بنیادی پاسخ خواهند گفت و همۀ قضایای مبهم را روشن خواهند ساخت. هر کس این اندیشهها را راهگشای نوعی علم نوپدید و کانونی مفهومی در نظر میگیرد که نظام تحلیلی فراگیری را میتوان حول آن بنا کرد. ولی پس از آنکه این اندیشۀ نوپدید برای ما روشن شد و به بخشی از خزانۀ عمومی مفاهیم نظری ما تبدیل شد، چشمداشتهای ما از کاربردهای عملی آن متوازنتر میشود و محبوبیت بیشازاندازهاش فروکش میکند.
+ برای خواندن متن کامل این بریده کتاب روی تصویر کلیک کنید.
0 نظر3 دقیقه
امریکائی آرام
1 آبان 1403
گرفتاری قهرمان داستان در این است که با توجه به وضع آشفتۀ آدمیان و با در نظر گرفتن خطاها و ریاها و دروغها، میخواهد تعهد قبول نکند و در همۀ احوال ناظر بیطرف باشد. میداند که چه بر حماقت بشر بخندد و چه بر آن گریه کند، به هر حال بهرهای جز پشیمانی نخواهد برد. اما بهناگاه، درست در زمانی که گمان میکرده است گوشهای بیخطر و آرام و ایمن در قلب ناآرامیهای روزگار یافته است، بیکس و تنها میماند. پی میبرد که هستی آدمی در مرز میان آرمان و واقعیت میگذرد و از تنش و کشاکش میان آن دو مایه میگیرد.
+ برای خواندن متن کامل این بریده از کتاب روی تصویر کلیک کنید.
0 نظر5 دقیقه
تخیل فرهیخته
16 مهر 1403
ممکن است بپرسید: پس فایدۀ مطالعۀ ادبیات، دنیای تخیل، چیست، دنیایی که در آن هر چیزی ممکن و قابلتصور است، درست و نادرست وجود ندارد و کلیۀ استدلالات ارجحیتی یکسان دارند؟ به نظر من، یکی از واضحترین فواید آن ترغیب مداراست. در قلمرو تخیل، اعتقادات خود ما نیز تنها در حیطۀ ممکناتاند، ولی در ضمن میتوانیم امکانات موجود در معتقدات دیگران را هم مشاهده کنیم. خودرأیان و متعصبان بهندرت مورد استفادهای برای هنر مییابند، زیرا آنچنان به معتقدات و اعمال خود مشغولاند که قادر نیستند آنها را بهصورت امکانات نیز ببینند.
0 نظر4 دقیقه
ایران، برآمدن رضاخان
26 مرداد 1403
محمدعلیشاه با پدر علیل و محتاطش بسی تفاوت داشت. مردی مغرور و بوالهوس و خودکامهای بیرحم بود. در سالهای ولیعهدی خود در تبریز با ستمگری فرمان رانده بود و عادتِ رایزنی یا واگذاری قدرت نداشت. معتقد بود پدرش خبط کرد تسلیم مشروطهخواهان شد و بهزعم او چنانچه زور و قهر بیشتر به کار رفته بود، جنبش مشروطه از هم میپاشید. حاضر نبود چیزی از قدرتش کاسته شود و معروف است که گفته: «ایجاد مجلس ایرادی ندارد بهشرط آنکه در امور دولت و سیاست دخالت نکند». از همان ابتدای سلطنتش هرچه از دستش برمیآمد برای انهدام مشروطیت کرد و یاران نیرومندی هم در اختیار داشت.
+ برای خواندن متن کامل این بریده کتاب روی تصویر کلیک کنید.
0 نظر6 دقیقه
پایان کیمیاگری
5 تیر 1403
نقشی که پول در دوران عادی و، بهویژه، در دوران بحران ایفا میکند، نشان میدهد که میان دولت-ملت و پولی که در قلمرو آن در گردش است، پیوند نزدیکی برقرار است. داستانِ قابلتوجه ترتیبات پولی در عراق در فاصلۀ میان جنگهای اول و دوم خلیج فارس رابطۀ پیچیدۀ میان پول و کشورها را نشان میدهد. این داستانِ غیرمعمولِ کشوری با دو واحد پول، یا شاید به عبارت دقیقتر چند واحد پول است: کشوری که به دو نیمه تقسیم شده که یکی از این نیمهها یک دولت دارد و پولی که بد اداره شده است و دیگری که هیچ دولتی ندارد، ولی پولی باثبات دارد.
[ برای خواندن متن کامل این بریده کتاب، روی تصویر کلیک کنید. ]
0 نظر6 دقیقه
انسان خردمند
26 فروردین 1403
یکی از قوانین سفت و سخت تاریخ این است که تجمل به ضرورت بدل خواهد شد و بذر الزامات جدیدی را خواهد کاشت. وقتی کسی به یک کالای تجملی خو بگیرد، آن را حق مسلّم خود خواهد دانست و از آن پس بنای زندگی را بر آن شیوه خواهد گذاشت. نهایتاً به جایی میرسد که دیگر نمیتواند بدون آن زندگی کند. داستان دام تجملات پیام مهمی با خود دارد. جستجوی بشر برای زندگی راحتتر نیروهای عظیمی را برای تغییر آزاد کرد که جهان را به شکلی دگرگون ساخت که هیچکس پیشبینی و آرزویش را نکرده بود.
[ برای خواندن متن کامل این بریده کتاب، روی تصویر کلیک کنید. ]
0 نظر4 دقیقه
تضاد دولت و ملت
16 بهمن 1402
تلاش برای صورتبندی نظریهای دربارۀ انقلابهای ایران اینگونه توجیه میشود که هیچ نظریۀ واحدی نمیتواند در همۀ زمانها و مکانها صادق باشد. بهعلاوه، انقلابهای ایران به هیچیک از انقلابهای قدیمی یا معاصر اروپا شباهت کامل نداشتهاند. اگر در مورد همۀ قیامها و انقلابهای اروپا تنها یک حکم بتوان صادر کرد این است که آنها قیام بخشی از جامعه بر ضد بخشی بودهاند که طبقات اجتماعی مرفّهتر و قدرتمندتر را تشکیل میداده و از همین رو، دولتِ وقت نمایندۀ راستین آن بوده است. انقلابهای اروپایی از دوران باستان تا قرن بیستم همگی در این ویژگی مشترک بودهاند. اما انقلابهای ایران اینگونه نبودهاند.
0 نظر6 دقیقه
مائدههای زمینی و مائدههای تازه
18 دی 1402
پرسیدم: «اما شما که با اینهمه باریکبینی حرف میزنید، آیا خودتان مخترع نیستید؟»
و او بیدرنگ دوباره گفت: «آقا، بزرگترین افراد لزوماً مشهورترین آنها نیستند. لطفاً بفرمایید ببینم کسانی چون پاستور، لاووازیه، یا پوشکین در برابر مخترع چرخ، سوزن، قرقره چه ارجی دارند؟ خوب دیدن، نکته اینجاست. اما ما زندگی میکنیم بیآنکه نگاه کنیم. مثلاً ببینید: اختراع جیب چه اختراع شگفتانگیزی است! هیچ دربارهاش فکر کردهاید؟ با این حال، همۀ مردم از آن استفاده میکنند. به شما میگویم که کافی است بهدقت مشاهده کنیم.»
0 نظر7 دقیقه
سردبیر
سردبیر ماهدبوک
