سیل کتاب‌های جدید، خواسته یا ناخواسته، باعث می‌شود که آثار کهن را فراموش کنیم. مشکل این‌جاست که اگر آن شاهکارهای سترگ را نادیده بگیریم، آن‌گاه غایت اصلی کتاب‌خوانی را از دست می‌دهیم. ظاهراً از یاد می‌بریم که بناست از طریق کتاب‌ها به والاترین معانی دست یابیم و کمترین فاصله را با حقیقت امور داشته باشیم. یعنی هدف عالی کتاب‌خوانی تفریح و تفرج نیست، بلکه رشد و آگاهی است. اما این هدف زیر خروارها کتاب سطحی و سرگرم‌کنندۀ جدید دفن می‌شود. البته حظّ شخصی هم محفوظ است؛ چون آن نوع کتاب‌ها هیچ‌وقت کهنه نمی‌شوند، حالا هر قدر هم قدیمی باشند و هر قدر هم که آن‌ها را خوانده باشیم. برعکس، هرچقدر بیشتر می‌خوانیم، بهتر می‌فهمیم؛ بهتر می‌فهمیم و دلچسب‌تر می‌شوند. انگار گذر زمان برای این بوده که بهتر دم بکشند و گواراتر شوند. نتیجه آن‌که اگر کسی آن نوع کتاب‌های ممتاز را مطالعه نکرده، بی‌تعارف، یعنی اصلاً کتاب واقعی نخوانده است.

یکی از همان کتاب‌های ممتاز گفتارهای نیکولو ماکیاولی (1469-1527) است. این کتاب توده‌ای انبوه از تفکر و تجربه دربارۀ مهم‌ترین مسائل سیاسی و اجتماعی است. هرچند همگان ماکیاولی را با رسالۀ مختصر شهریار می‌شناسند، اما بهترین، مهم‌ترین و مفیدترین اثر او همین گفتارهای مطول است. شهریار در اصل برای مخاطب خاص نوشته شده بود که آن مخاطب خاص هم آن رساله را جدی نگرفت و در گوشه‌ای افتاد. سال‌ها بعد از مرگ ماکیاولی بود که شهریار شهره شد و نویسنده‌اش را برای همیشه بدنام کرد. البته آن دو کتاب تضادی با هم ندارند و هر دو همان نگاه خاص و یکۀ ماکیاولی را منعکس می‌کنند.

اندیشۀ سیاسی ماکیاولی آرمان‌گرایانه نیست. به همین دلیل، کارش را با وضع موجود شروع می‌کند. به عبارت دیگر، مبنای اندیشه‌اش پذیرش طبیعت بشری است همان‌گونه که هست با همۀ نواقص و معایبش. بی‌جهت نیست که گفتارها را با این جمله شروع می‌کند: «آدمیان بالفطره حسودند و به نکوهش بیشتر می‌گرایند تا به ستایش». در نتیجه، مسئله این است: جامعۀ سیاسی چنین موجوداتی چگونه باید باشد؟

عنوان کامل کتاب گفتارهایی دربارۀ ده دفتر نخستین تاریخ تیتوس لی‌ویوس است. تیتوس لی‌ویوس (59 ق.م – 17 م) مورخ رومی است که تاریخ مفصلی دربارۀ روم نوشته که فقط ده دفتر اول آن باقی مانده و ماکیاولی هم آن را داشت. او در هر فصل از این کتابش یکی از وقایع تاریخ روم را از کتاب لی‌ویوس نقل می‌کند و بعد ملاحظات سیاسی خود را دربارۀ آن رخداد می‌نگارد. می‌توان گفت ماکیاوللی تاریخ را مدرسۀ سیاست تجربی می‌دانست. اما دلیل این کار ماکیاولی چیست؟

ماکیاولی اعتقاد دارد که جمهوری روم باستان موفق‌ترین حکومت تاریخ است. این موفقیت تصادفی نبود و عللی داشت. هر حکومت دیگری هم آن قوانین را به‌درستی بفهمد و به‌خوبی عملی کند، به همان نتایج درخشان دست می‌یابد. ماکیاولی می‌خواهد مجموعۀ آن علل و عوامل را توضیح دهد و روشن کند. البته، این مطلب ساده و بدیهی نیست، زیرا خود رومیان چنین نظری نداشتند و تمام موفقیت‌های خود را ناشی از الهۀ بخت می‌دانستند. ماکیاولی می‌نویسد: «بسیاری از نویسندگان، از آن جمله پلوتارک که مردی بسیار جدی است، بر این عقیده‌اند که مایۀ اصلی عظمت امپراطوری روم بختِ نیک بوده است نه دلیری و لیاقت رومیان؛ و از جملۀ دلایل متعددی که می‌آورند یکی این است که خود رومیان همۀ پیروزی‌های خویش را هدیۀ بخت تلقی کرده‌اند و به همین جهت برای فورتونا، خدای بخت، بیش از همۀ خدایان دیگر پرستشگاه ساخته‌اند. چنین می‌نماید که تیتوس لی‌ویوس نیز پیرو همین عقیده است، زیرا در نوشتۀ او هیچ مرد رومی سخن از دلیری نمی‌گوید بی‌آنکه به یاری بخت اشاره‌ای بکند.»

ولی ماکیاولی در برابر این دیدگاه موضع می‌گیرد و می‌گوید: «من این عقیده را به هیچ روی نمی‌توانم پذیرفت و گمان هم نمی‌کنم که ابطال‌ناپذیر باشد. علت این‌که هیچ دولتی نتوانسته است به آن‌همه پیروزی که رومیان دست یافته‌اند نایل آید، این است که هرگز دولتی وجود نداشته است که شرایط پیروزی بر کشورهای دیگر را به اندازۀ دولت روم حایز باشد. دولت روم در پرتو دلیری سربازانش به آن‌همه پیروزی دست یافت، و به سبب هنر کشورداریِ خردمندانه و نظامِ سیاسی‌ای که نخستین قانون‌گذارانش به آن بخشیده بودند توانست همۀ آن‌چه را به تصرف خود درآورد، نگاه دارد.» تفصیل این مطلب همان نکاتی است که ماکیاولی در فصل‌های کتابش می‌آورد.

این را هم بیفزاییم که از نظر ماکیاولی «همۀ آدمیان مطابق قوانین واحدی زاده می‌شوند و می‌زیند و می‌میرند.» در نتیجه، علل عظمت امپراطوری روم، قوانینی جاودانه در سیاست است که برای هر حکومتی کارساز خواهد بود. با توجه به این مطلب، ماکیاولی روش کارش را توضیح می‌دهد: «کسی که تاریخ گذشته و حال را به‌دقت مطالعه کند، می‌بیند که همۀ کشورها و همۀ اقوام همیشه امیال و آرزوهای مشابه دارند و دچار هیجان‌های مشابه می‌گردند؛ و از این رو، با بررسی دقیق رویدادهای گذشته به‌آسانی می‌توان آن‌چه را به‌احتمال قوی در آینده در کشوری روی خواهد داد پیش‌بینی کرد و از همان وسایلی که گذشتگان به‌کار برده‌اند سود جست، و اگر به وسیله‌ای که آنان به‌کار برده‌اند نتوان دست یافت، با توجه به مشابهت رویدادها در جست‌وجوی وسایل تازه برآمد. ولی چون بیشتر خوانندگان تاریخ از تأمل در این نکته‌ها غفلت می‌ورزند یا آن‌ها را به‌درستی نمی‌فهمند یا اگر بفهمند زمامداران کشورها اعتنایی به آن مطالب نمی‌کنند، در نتیجه در همۀ زمان‌ها همۀ کشورها دچار دشواری‌های مشابه می‌گردند.»

این اثر از سه بخش کلی تشکیل شده که عنوان هر کدام «کتاب» است. بخش اول دربارۀ امور داخلی دولت، حکومت و کشور است. بخش دوم به چندوچون توسعه‌طلبی و فتوحات خارجی می‌پردازد. موضوع بخش سوم سیاست‌مداران بزرگ است. مسئله این است که دولت‌مردان خوب چه اثر خوبی بر حکومت دارند. هر بخش تعداد زیادی فصول کوتاه و بلند در خود جای داده است؛ در کل 142 فصل که بعضی یک پارگراف‌اند و برخی چند صفحه. ماکیاولی در هر فصل یک مسئله را مطرح می‌کند و آن را از جوانب گوناگون می‌کاود. دلایل موافقان و مخالفان را نیز یک‌به‌یک زیر ذره‌بین می‌برد، و در نهایت راه‌حل جامع خود را پیش می‌نهد. لذا در این کتاب شاهد مباحث نظری صرف نیستیم؛ یعنی هیچ مبحثی بدون پاسخ و راه‌حل رها نمی‌شود. ماکیاولی واضح و دقیق و بدون تعارف در هر مسئله‌ای می‌گوید که چه باید کرد. این هم نمونه‌ای از چند سرفصل: «آیا برای ادارۀ تودۀ مردم مهربانی سودمندتر است یا ترساندن مردم از مجازات؟»، «کدام علل بیشتر اوقات مایۀ بروز جنگ میان کشورها می‌شوند؟»، «شهروندانی که مناصب بزرگ داشته‌اند نباید مناصب کوچک‌تر را به چشم حقارت بنگرند.»

مزیت دیگر گفتارها این است که جابه‌جا نکته‌سنجی‌های دقیقی دارد در باب انسان، روان‌شناسی فردی و حتی روان‌شناسی اجتماعی؛ برای نمونه، «گرچه خردمندان به ماهیت این‌گونه بهانه‌ها پی می‌برند ولی تودۀ مردم زود فریب می‌خورند، چون تشنۀ آرامش فوری هستند و دام‌هایی را که در پشت وعده‌های بزرگ پنهان است، نمی‌بینند.» و «آدمیان در روز بدبختی اندوهگین‌اند و به هنگام نیکبختی کسل؛ و این هر دو حالت آثار برابر می‌بخشند. وقتی که آدمیان از سر ضرورت مجبور به نبرد نمی‌شوند، از روی جاه‌طلبی نبرد می‌کنند، زیرا شهوت جاه‌طلبی در درون انسان‌ها به‌اندازه‌ای قوی است که هر قدر هم به مقام بالاتر عروج کنند از آن رهایی نمی‌یابند. علت این پدیدار آن است که طبیعتْ آدمی را چنان ساخته است که همه‌چیز را می‌خواهد ولی به همه‌چیز دست نمی‌یابد. چون خواهش کسب همیشه بزرگ‌تر از توانایی کسب است، آدمی به آن‌چه دارد خرسند نمی‌تواند بود. دگرگون‌شدن سرنوشت‌ها از این‌جا سرچشمه می‌گیرد: چون گروهی می‌خواهند بیشتر داشته باشند و گروه دیگر می‌ترسند آن‌چه را دارند از دست بدهند، دشمنی و جنگ پیدا می‌شود، و نتیجۀ جنگ نابودی یک کشور و ارتقاء کشور دیگر است.»

در کل، گفتارها تلفیقی از تاریخ و سیاست، و ترکیبی از قواعد عملی و بینش‌های نظری است. این‌ها و چیزهای دیگر باعث شده که این اثر جاودانه را بتوان دانشنامۀ خردمندی، حکمت عملی و عقلانیت سیاسی به شمار آورد. در نهایت، احساسی که به خواننده دست می‌دهد این است که از خود می‌پرسد چه رازی در ماکیاولی هست که هیچ‌گاه کهنه نمی‌شود و تاریخ مصرف حرف‌هایش نمی‌گذرد؟ تو گویی او در هر زمانه‌ای شاهد رویدادهای سیاسی آن روزگار است و آن‌ها را همان‌گونه می‌بیند که زمانۀ خودش را می‌دید.

گفتارها

نویسنده:نیکولو ماکیاولی

مترجم: محمدحسن لطفی

ناشر: انتشارات خوارزمی