مدیران و چالش‌های تصمیم‌گیری (درآمدی به روان‌شناسی تصمیم‌گیری و قضاوت)

نویسندگان: ماکس اچ. بیزرمن و دون ای. مور
مترجم: علی سرزعیم
ناشر: نشر کرگدن

شاید بیش‌اطمینانی مادر همۀ سوگیری‌ها باشد. ما این معنا را از دو جهت بیان می‌کنیم. نخست این‌که، اثرات بیش‌اطمینانی بخشی از بیشتر سوگیری‌های قدرتمند، ماندگار و زیان‌بار است. بیش‌اطمینانی نه‌تنها امری شاخص، بلکه تقریباً پدیده‌ای جهانی است. این سوگیری پایدارترین یافتۀ روان‌شناسی تصمیم‌گیری است. بیش‌اطمینانی را عامل جنگ‌ها، حباب بازار بورس، اعتصاب‌ها و شکواییه‌های غیر ضروری، نرخ بالای ورشکستگی کارآفرینان و ناکامی فرآیندهای ادغام و تملک شرکت‌ها عنوان کرده‌اند. این پدیده می‌تواند مبادلات بیش از اندازه زیاد در بازار سهام به رغم هزینه‌های آن را تبیین کند. بیش‌اطمینانی می‌تواند عامل نرخ بالای ورود به عرصۀ کارآفرینی باشد، درحالی‌که بیشتر کسب‌وکارهای جدید ظرف چند سال ورشکست می‌شوند و پول‌هایی که توسط بانک‌ها، سرمایه‌گذاران و بنیان‌گذاران در این امر وارد شده سوخت می‌شود. بیش‌اطمینانی می‌تواند نرخ بالای ادغام و تملک‌ها را توضیح دهد، با وجود این واقعیت که این اقدام اغلب به شکست می‌انجامد. بیش‌اطمینانی عامل وقوع حادثۀ نیروگاه اتمی چرنوبیل و انفجار فضاپیمای چلنجر شد. می‌توان به‌سادگی اشغال عراق و بحران وام‌های مسکن را به این فهرست افزود. هیچ مشکلی در قضاوت و تصمیم‌گیری به اندازۀ بیش‌اطمینانی رواج ندارد و به اندازۀ آن زیان‌بار نیست.
علاوه بر این، بیش‌اطمینانی دیگر سوگیری‌ها را نیز زمینه‌سازی می‌کند. اگر ما همگی به اندازۀ کافی در مورد کیفیت قضاوت‌هایمان فروتن و متواضع بودیم، با سهولت بیشتری می‌توانستیم دیدگاه‌های خود را بازبینی و خطاهایمان را اصلاح کنیم. اما با وجود شواهد متعدد دالّ بر خطاهایمان، همچنان بر این باوریم که دیدگاه‌ها و قضاوت‌هایمان صحیح است.
بیش‌اطمینانی به سه شکل اساسی مورد مطالعه قرار گرفته است: به شکل بیش‌واضح‌بینی، تخمین بیش از اندازۀ واقع، خودممتاز بینی.
1- بیش‌واضح‌بینی: این گرایش ماست که بیش از حد مطمئن‌ایم قضاوت‌ها و تصمیمات‌مان دقیق‌اند و به همین دلیل به آزمون مفروضات خود بی‌رغبت‌ایم و شواهدی را که نشان می‌دهد شاید اشتباه کرده باشیم کنار می‌زنیم. این امر موجب می‌شود بازۀ اطمینان بیش از حد باریکی رسم کنیم و بیش از حد خاطر جمع باشیم که حقیقت را می‌دانیم.
2- تخمین بیش از اندازۀ واقع: این گرایش عمومی است که خود را بهتر، زرنگ‌تر، سریع‌تر، قابل‌تر، جذاب‌تر، مشهورتر (و …تر) از آن‌چه واقعاً هستیم تصور می‌کنیم. در نتیجه، احتمال این را ‌که در یک بازۀ زمانی مشخص به انجام یک کار موفق شویم بیش از اندازه تخمین می‌زنیم و کنترل خود بر امور را بیش از آن‌چه واقعاً کنترل داریم تصور می‌کنیم.
3- خودممتازبینی: این گرایش است که به‌اشتباه تصور می‌کنیم از برخی جهات خاص، خصوصاً در امور رقابتی، برتر یا بالاتر از دیگران‌ایم. خودممتازبینی می‌تواند افراد را به‌شدت به رقابت با دیگران در عرصۀ مذاکره، در بازار، در دادگاه یا در میدان نبرد ترغیب کند. انبوه مذاکرات به بن‌بست رسیده، شکواییه‌های خیلی زیاد و جنگ‌های متعددی وجود دارند و خودممتازبینی به‌طور خاص می‌تواند توضیح دهد که چرا وضع چنین است.

بیاید با خودمون صادق باشیم! از خودمون بپرسیم که از خوندن یک کتاب خوب چقدر مطلب گیرمون میاد؟ کل چیزی که بعد از مطالعۀ کامل یک کتاب خوب یاد می‌گیریم چقدره؟ به نظرم یک کف دست مطلب بیشتر نیست. یعنی، اگر دربارۀ اون کتاب از ما توضیح بخوان، بعیده بیشتر از یک صفحه حرفی برای گفتن داشته باشیم. پس، نتیجۀ یک کتاب خوب یک صفحه بیشتر نیست. خب، یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب از این که دیگه کمتر نیست. بنابراین نباید چنین صفحاتی رو دست‌کم بگیریم. ارزش یک صفحۀ خوب از یک کتاب خیلی خوب به اندازۀ یک کتابِ کامله. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم که از این نوع صفحات شکار کنیم و بذاریم این‌جا. این جور صفحات به‌نوعی راه میان‌بر به حساب میان؛ زود و یک‌راست ما رو می‌رسونن به اصل مطلب. پس بفرمائید از این طرف!