فردریک چارلز کاپلستون (1907-1994)، فیلسوف نوتومیست و مورخ شهیر فلسفه، تاریخ فلسفه‌اش را با بیان این نکته آغاز می‌کند که ما کسی را که شناختی از تاریخ نداشته باشد، فرهیخته یا دانش‌آموخته به شمار نمی‌آوریم (1). کاپلستون می‌خواهد از این مطلبِ پذیرفته‌شده برای توجیه لزوم تاریخ فلسفه استفاده کند. به عبارت دیگر، این نکته مسلم است که شناختِ تاریخِ مسائل اجتماعی و سیاسی برای فرهیختگی و دانش‌آموختگی ضرورت دارد. آیا این مطلب در باب تاریخ فلسفه هم صادق است؟ کاپلستون به این پرسش پاسخ مثبت می‌دهد و چرایی این امر را روشن می‌کند. بر این اساس، لازم نیست ما در باب ارزش و اهمیت پرداختن به تاریخ جمعی انسان‌ها داد سخن بدهیم.

در گام بعدی این سؤال مطرح می‌شود که از میان خیل عظیم رویدادهای تاریخی چگونه باید دست به گزینش بزنیم؛ کدام را انتخاب کنیم و بر چه اساس؟ به نظر می‌رسد رویدادهایی که بزرگ، نزدیک، تغییردهنده، بل زیروروکننده بوده‌اند در اولویت باشند. با این معیار، جنگ جهانی اول در ردۀ اول قرار می‌گیرد، دست‌کم برای ما خاورمیانه‌ای‌ها! هرچند جنگ جهانی اول یک نبرد اروپایی بود، زمین خاورمیانه را هم شخم زد و کرت‌بندی کرد! دیوید فرامکین (1932-2017) شاهکار تاریخی‌اش را با این جمله آغاز می‌کند: «خاورمیانه‌ای که امروزه در عنوان‌های خبری نامش را می‌شنویم محصوص تصمیمات متفقین در جنگ جهانی اول و پس از آن است.» (2)

همۀ این‌ها دست به دست هم می‌دهند تا شناخت‌مان را از جنگ جهانی اول ارتقاء دهیم. ولی در این زمینه مشکلات کم نیست. این جنگ از هر نظر با جنگ‌های پیش از خود تفاوت داشت. اساساً از این جنگ بود که چهرۀ جنگ در سراسر جهان تغییر کرد. لذا درک این تفاوت و ابعادش مهم است. دیگر این‌که فهم نبردی به آن پیچیدگی کار آسانی نیست. به همین دلیل کتاب‌هایی که در باب آن نوشته شده و می‌شوند غالباً مطول‌اند. فقط کافی است به یاد شاهکار خانم باربارا تاکمن بیفتیم؛ «توپ‌های ماه اوت». این کتاب مفصل ماجراهای ماه اول شروع جنگ را روایت می‌کند؛ جنگی که از 28 ژوئیه (جولای) 1914 آغاز شد و در ساعت 11 صبح یازدهم نوامبر 1918 به پایان رسید؛ یعنی چهار سال و چند ماه.

این امر باعث می‌شود کتاب مایکل هاوارد را بیشتر قدر بدانیم. با وجود این‌که کتاب بسیار مختصر است، اما در جامعیت چیزی کم ندارد. این کتاب هم برای شروع آشنایی با جنگ جهانی اول گزینۀ بسیار خوبی است و هم برای جمع‌بندی آشنایی‌های قبلی با آن. هم به درد نوآموزان می‌خورد و هم برای استادان مفید است. ناگفته نماند که این کتاب جزو مجموعه‌کتاب‌های دانشگاه آکسفورد است که با عنوان مشهور «A Very Short Introduction» منتشر می‌شوند و در سراسر جهان بسیار محبوب‌اند.

نویسنده در مقدمۀ خود عبارتی از کارل فون کلاوزویتس (1780-1831)، ژنرال پروسی و تئوری‌پرداز نامدار جنگ، نقل می‌کند: «جنگ سه‌گانه‌ای متشکل از سیاست دولت، اقدامات نظامیان و احساسات مردم است.» مباحث کتاب دقیقاً تابع همین منطق هستند و هاوارد این سه بعد را در جنگ جهانی اول آشکار می‌کند و توضیح می‌دهد.

بر همین اساس، ابتدا وضعیت اروپا را از جهت روابط سیاسی-دیپلماتیک و پیمان‌های بین‌المللی تا قبل از شروع جنگ به‌تفصیل توضیح می‌دهد. در فصل دوم مشکلات و بحرانی را شرح می‌دهد که منجر به آغاز جنگ شد. پس از آن برای هر کدام از سال‌های جنگ، از 1914 تا 1918، فصلی مستقل را اختصاص می‌دهد. فصلی هم به چرایی و چگونگی ورورد ایالات متحدۀ آمریکا به جنگ هم گنجانده شده است. فصل پایانی به چندوچون توافق میان متفقین پیروز و متحدین شکست‌خورده می‌پردازد. کتاب دو پیوست جالب هم دارد: آمار تلفات جنگ و اصول چهاردگانۀ وودرو ویلسون (1856-1924)، رئیس‌جمهور آمریکا، برای صلح و پایان دادن به جنگ؛ که در عمل این صلح باعث به وجود آمدن جنگ جهانی بدتر و بزرگ‌تری شد.

اما اساساً علت اهمیت، بلکه ضرورت، شناخت آن رویداد دهشتناک چیست؟ پاسخ کوتاه من این است: این جنگ کلکسیونی کامل از حماقت و جهل و جنایت است به‌علاوۀ اعتمادبه‌نفس و خودفریبی و کمال‌پنداری؛ دایرةالمعارف همه نوع اشتباه آگاهانه و ناآگاهانه؛ مجموعه‌ای عظیم از خریتی ژرف و پهناور که همه را در برگرفته بود. به همین دلیل، این جنگ نه‌فقط سیاست و جغرافیای جهان را زیرورو کرد، بلکه ذهن انسان‌ها را نیز به‌هم ریخت. هنوز که هنوز است وقتی آدم حرف‌ها و دیدگاه‌ها و تصمیمات آن زمان را می‌خواند متحیر می‌شود و باور نمی‌کند که انسان‌ها این‌گونه تصورات و خیالاتی داشتند که با ساده‌ترین منطق و عقلانیت هم جور درنمی‌آمدند.

البته نباید گمان کنیم که فقط رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی از چنان ویژگی‌های مشعشعی برخودار بودند؛ مردم نیز دست‌کمی از آنان نداشتند؛ برای نمونه، نویسنده می‌گوید با این‌که آلمان در روز روشن جنگ را به راه انداخت و در روز روشن شکست خورد و در روز روشن خودش پیشنهاد آتش‌بس داد، اما «تقریباً همۀ آلمانی‌ها بدون استثناء عقیده داشتند که جنگ توسط دشمنانشان به آن‌ها تحمیل شده بود و تمام فداکاری‌های آنان در پنج سال گذشته در راه هدفی شرافتمندانه بوده است. به‌علاوه، بسیاری معتقد بودند که به هیچ عنوان شکست نخورده‌اند. این گروه بر این باور بودند که متفقین آن‌ها را در رابطه با مفاد آتش‌بس فریفته‌اند و از پیروزی‌ای که حقشان بود محروم‌شان کرده‌اند؛ دشمنان رایش، یهودی‌ها و سوسیالیست‌ها از مشکلات مقطعی آن‌ها سوءاستفاده کرده، قدرت را قبضه کرده و به آن‌ها از پشت خنجر زده‌اند.» توهم روی توهم تلنبار می‌شد. از ابتدای جنگ تا انتهای جنگ هیچ‌کس واقعیت‌ها را نمی‌دید و همگان هر واقعیتی را بر اساس آرزوهای قشنگ ذهنی‌شان تفسیر می‌کردند. جهان به تیمارستانی در مقیاس سیاره‌ای بدل شده بود. از زمین جنون فوران می‌کرد و از آسمان جنون می‌بارید و همه جا دیوانگی با دیوانگی درافتاده بود. به همین دلیل، ماجرای جنگ جهانی اول هنوز هم بسیار جالب است و نیز بسیار آموزنده. بعید است به این زودی‌ها عبرت‌گیری از آن برای خردمندان تمام شود.

 

پی‌نوشت‌ها:

(1) تاریخ فلسفه، جلد اول (یونان و روم)، فردریک کاپلستون، ترجمۀ سید جلال‌الدین مجتبوی، انتشارات سروش، صفحۀ 6

(2) صلحی که همۀ صلح‌ها را بر باد داد (فروپاشی امپراتوری عثمانی و شکل‌گیری خاورمیانۀ معاصر)، دیوید فرامکین، ترجمۀ حسن افشار، نشر ماهی، صفحۀ 9

جنگ جهانی اول

نویسنده: مایکل هاوارد

مترجم: مهدی شاددل بصیر

انتشارات: نشر حکمت سینا